پیشنهادهای احمد سعیدی انارکی (١٠٤)
فروتنی کردن بر خاک نشین و باد مفروش نیکی کن و سر به خاک می پوش ( لیلی و مجنون - نظامی )
آرامش بخش دل ، مقابل جگرسوز عشق تو رقیب راز من باد زخم تو جگرنواز من باد ( لیلی و مجنون - نظامی )
مروارید خوشاب، مروارید ناب و روشن و بی آلایش
سرسپردگی، مهرورزی، ارادت
پریشان و متأثر گردیدن، متغیر شدن ( ثروتیان، لیلی و مجنون ) در خط مشو ار جهان بگردد کاین چرخ زمان زمان بگردد ( لیلی و مجنون - نظامی )
مسافر صاحب سفر کدام راه است سفره اش به کدام خانقاه است ( نظامی، لیلی و مجنون )
کان کاو
نان خوردن گفتا بگشای چهر با من نانی بشکن به مهر با من نظامی، لیلی و مجنون
توانگر، غنی، ثروتمند ترتیب کنم از این دیارت جفتی هنری و سازگارت باحرمت و حسن و باخزینه سیماب سرین و سیم سینه ( لیلی و مجنون - نظامی )
انجمن خردمندان مجنون به سکونت و گرانی شد عاقل مجلس معانی ( نظامی - لیلی و مجنون )
زینتی است به نام زنخ بند ( وحید دستگردی لیلی و مجنون )
دبستان، آموزشگاه �با آن پسران خُرد پیوند هم لوح نشسته دختری چند هر یک ز قبیله ایّ و جایی جمع آمده در ادب سرایی� نظامی ( لیلی و مجنون )
دکتر شفیعی کدکنی در زیرنویس ص 371 کتاب رستاخیز کلمات ( چاپ ششم 1401 ) نوشته است: بوطیقا Poetics. هنوز معادل خوبی برای آن پیدا نکرده ام قدمای فلاسفۀ ا ...
انواع آفرینش های هنری
سایه گرفتن ( بیهقی )
هم دیدار شدن ( بیهقی )
مانندگان ( بیهقی )
کارفرمان ( بیهقی )
شادکامی ( بیهقی )
روشناس ( بیهقی )
خانگیان ( بیهقی )
بدسگال ( بیهقی )
بدشناخته ( بیهقی )
رشتۀ تب رشته ای است که دعای تب بند بر آن دمیده و گره زده بر بازوی مریض می بندند. وحید دستگردی لیلی و مجنون
کنایه از تند روی ساکن شو از این جمازه راندن با یاوگیان فرس دواندن ( لیلی و مجنون - نظامی )
سرکشی کردن
برای چه چرا
چرا برای چه
بدنامی
درمانده
بر خود بالیدن
آزرده
بی سپر پیغام به تیر و نیزه تا چند با بی سپران ستیزه تا چند ( لیلی و مجنون، نظامی )
بی سپر:بی دفاع پیغام به تیر و نیزه تا چند با بی سپران ستیزه تا چند ( لیلی و مجنون، نظامی )
بی سپر: بی دفاع پیغام به تیر و نیزه تا چند با بی سپران ستیزه تا چند ( لیلی و مجنون، نظامی )
در کاری را زدن: پرداختن به کاری
مروارید قیمتی و خوشاب. ( دهخدا )
تواند بود ( بیهقی )
بهره مندی ها
پراکندگی
دل خون، خون دل
نازان
توانش ( واژه یاب پاینده )
کردگ خدایی
کشورویرایی ( وازه یاب پاینده )
دیرپا
سپرافکندن ( بیهقی )
رشته هر چیزی را گویند که عموماً ازپی هم به توالی ، یعنی پی درپی درآمده باشد یا بر و بالا و پهلوی هم درآرند. ( فرهنگ جهانگیری )
دل گمانی بیفگن مر مرا از دل گمانی مرا آن گو تو دیدی عیانی ویس و رامین
خورنگاه زن و مردش نشسته در خورنگاه خورنگاه از بتان پراختر و ماه ویس و رامین