نان شکستن
لغت نامه دهخدا
- نان کسی را شکستن ؛ بر سفره وی غذا خوردن :
- امثال :
سرش را بشکن و نانش را مشکن !
پیشنهاد کاربران
نان خوردن
گفتا بگشای چهر با من
نانی بشکن به مهر با من
نظامی، لیلی و مجنون
گفتا بگشای چهر با من
نانی بشکن به مهر با من
نظامی، لیلی و مجنون
در منطق الطیر عطار آمده:
زانک هر مردی که نان ما شکست
سوی او با تیغ نتوان برد دست
روزی گرفتن، ارتزاق کردن
زانک هر مردی که نان ما شکست
سوی او با تیغ نتوان برد دست
روزی گرفتن، ارتزاق کردن