مالک میرزائی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drawstring bag: نوعی کیف یا کوله که دهانه آن با نخ ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chain bag: کیف زنانه دسته زنجیری

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vanity bag: کیف لوازم آرایشی

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crossbody bag: کیفی که به صورت قطری از روی دوش ها ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tea infuser: چای صاف کن

٤ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buy: در زبان عامیانه : باور کردن I don't ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have no recollection of: هیچی به یاد نیاوردن

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn: تقاص پس دادن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

goose is cooked: توی دردسر بدی افتادن، بدجور شکست خو ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come over: به خانه کسی رفتن ، به کسی سر زدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dope: در عامیانه به معنای: عالی ، ، خارق ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straight up: راستشو بخواهید. .

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sponge gourd: کدو خورشی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

road stud: مربع های درخشان زرد شب نمای وسط جاد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rumble strips: خطوط منظم و موازی که در کنار و وسط ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take out the trash: آشغال ها رو بیرون گذاشتن

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baby: در روابط دوستانه و عاشقانه: عزیزم ، ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thank you ma'am: ممنونم خانم سپاسگزارم خانم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be in someone's good book: انجام کاری که باعث خوشحالی کسی بشه. ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shortly put: به بیان کوتاه ، خلاصه بگم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put this way: جور دیگه ای توضیح دادن مثال: Let ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there you are: بفرما همونی که می خواستی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get over it: تمومش کن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall asleep: خواب رفتن غیر ارادی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i appreciate the apology: خواهش می کنم ، این حرفا چیه؟ این عب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invite back: دعوت به برگشت ) به خانه . . . (

٤ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neck of the woods: همین دور و بر ، همین نزدیکی ، همین ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unsmiling: سرسنگین

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm taken aback: شگفت زده شدم ، غافلگیر شدم. عامیان ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take shit: پی پی کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sack of shit: کمپوت گه. . . ( خطاب به طرف مقابل )

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's mind blowing: شگفت آوره ، شگفت انگیزه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it's the pits: از این بدتر نمی شه.

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shithole: گه دونی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gonna: قراره

٦ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

text me: بهم خبر بده. منو در جریان بذار. ب ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you ain't whippin' shit: تو هیچ گ. . . نمی تونی بخوری

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go down: راه افتادن و از جایی به جای دیگه رف ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jonesing: تو کف بودن ، خمار بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tight: عالی - خفن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what the hell: چه افتضاحی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put the kibosh on: جلوی چیزی را گرفتن

١١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take against sb: از کسی خوشت نیومدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

canvas shoe: کفش پارچه ای

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dozens of times: برای بیان تعداد زیاد یک چیز یا کار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sweet pea: مجازا: عزیز دلم ، قربونت برم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweet pea: مجازا: عزیز دلم ، قربونت برم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to become familiar: خودمونی شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hot: آماده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

defense exhibit: مدرک برای دفاع در جلسه دادگاه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

every dog has his day: تو کوچه هر کسی بالاخره یک روز عروسی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no more: دیگه نه ، دیگه قرار نیست. . . ، بسه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grandkids: نوه ها

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick around: موندنی شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to kill somebody with kindness: نمک گیر کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

speaks for itself: خودش گویای همه چیزه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speaks for itself: خودش گویای همه چیزه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there it is: اینم از. . . . ( موقع رونمایی از چی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrap it up: فیصله دادن ، جمع و جور کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are on: قبوله ، حله ، خودشه ، اینه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay it on: حرف رو صریح و شفاف گفتن ، قایم نکرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chill: با هم خوش گذروندن ، صفا کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a bit much: یه خورده زیاده رویه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

great to see you: عالیه که می بینمت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hipster: آدم قرتی ، اهل مد روز و . . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk through: راه و چاه چیزی را به کسی یاد دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get side tracked: حاشیه رفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

does drugs: مواد زدن ، مواد مصرف کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hey you guys: سلام به همگی - سلام به اینی که می گ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go down: راه افتادن و از جایی به جای دیگه رف ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inbred idiot: احمق بالفطره

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't fret: غصه نخور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't fret: غصه نخور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deal breaker: خط قرمز معامله

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cook: سر هم کردن I'm cooking to good a st ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sparrow fart: دو معنی دارد: - صبح کله سحر ، خروس ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

atta: کلمه atta یک پیشوند به معنی آفرین ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

atta: کلمه atta یک پیشوند به معنی آفرین ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let it go: ولش کن ، ولش کن بره بابا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you want a piece of me: با من سر جنگ داری؟ دنبال دعوا می گر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insane: عالی ، محشر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tell you what: یه چیزی بگم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

runny nosed: دماغ اویزون

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first value: اولویت اول

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hop to it: تند و تر و فرز انجام دادن کاری.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put free: آزاد کردن ( از زندان و بیمارستان رو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get out on bail: آزادی مشروط به شرط وثیقه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

murder trial: محاکمه قتل - دادرسی قتل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pick up: سوار کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big pal: رفیق فابریک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

iguana: مارمولک درختی نیست. چون من توی یک م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jungle cat: گربه جنگلی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

canid: سگ سان

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plain faced: بدقیافه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jokes on you: خودتو مسخره کردی. خودتو ضایع کردی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

simian: میمون سانیان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let in: راه دادن ، اجازه ورود دادن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the wind: در حال اتفاق افتادن. احتمال داره به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mend: بیشتر به معنی ترمیم کردنو مرمت کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall asleep: خواب رفتن غیر ارادی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dishwashing gloves: دستکش ظرفشویی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meat masher: گوشت کوب

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

air cooler: کولر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anglepoise lamp: چراغ مطالعه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

double sider ladder: نردبان دوطرفه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shoebill: یک نوع لک لک غول پیکر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spring washer: واشر فنری ( نوعی واشر فلزی که قسمت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rubber washer: واشر پلاستیکی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snipe nose pliers: دَم باریک ( نوعی انبردست )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lineman's plier: انبردست

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

combination pliers: انبردست

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

line wrench: آچار دو سر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lineman's pliers: انبردست

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flat head screwdriver: پیچ گوشتی دو سو

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phillips screwdriver: پیچ گوشتی چهارسو

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

neon screwdriver: فازمتر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ring spanner: آچار رینگی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adjustable wrench: آچار فرانسه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pipe wrench: آچار شلاقی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

metal washer: واشر فلزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

electric drill: دریل برقی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

c clamp: گیره c شکل . نوعی گیره که دهانه c ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

side cutting pliers: سیم چین

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wire cutter: سیم چین

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

needle nose pliers: دَم باریک

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wire stripper: انبر سیم لخت کُن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wire stripper: انبر سیم لخت کُن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vise grip: انبر قفلی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adze: تیشه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skinny ass: ادم لاغر مردنی . پوست و استخون

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bike maker: دوچرخه ساز

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

straight arrow: بچه مثبت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bestridden: با پاهای گشاد ایستاده ، با پاهای گش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull: جاذبه، نفوذ He has got a lot of pul ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

greasy: به آدمی که ظاهر خوب ، موجه و با شخص ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

key maker: کلید ساز

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های مالک میرزائی