مَعصومه عَفراوی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hello world program: �سلام، دنیا� برنامهٔ رایانه ای است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hello world program: �سلام، دنیا� برنامهٔ رایانه ای است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

had: گذشته ی have به معنی داشتن یه معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

basing: مبناقراردادن، پایه گذاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خدایا شکرت: Thanks God

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

psychometric: روان سنجی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impatience: بی قراری، بی طاقتی، بی تابی، بی صبر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

convincing: قانع کننده، متقاعد کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

machinate: توطئه چیدن، دسیسه کردن، زمینه سازی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

premorbid: پیش مرضی، پیش بیماری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

healing: درمانی، شفابخش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

concordance: هماهنگی، همبستگی، همگامی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rather unfriendly: نسبتا" غیردوستانه، تقریبا" غیرصمیمی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

transitory: ناپایدار ، گذرا ، موقت ، فانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

به دست اوردن: کسب کردن، در دست گرفتن Achieve, gai ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

orbital frontal cortex: قشر پیشین حدقه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

orbital frontal cortex: قشر پیشین حدقه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relapsing remitting: عودکننده و بهبودیابنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

robustness: نیرومندی، استحکام، قدرتمندی، استوار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doing: عمل، کرده، کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unlocked: گشوده، بازشده، قفل گشایی شده، آشکار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

زیبا: Beautiful, pretty, good - looking ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تم: تَمّ:در زبان عربی به معنای انجام شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

faked an accident: تصادف ساختگی، طوری که انگار تصادفی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faked an accident: تصادف ساختگی، طوری که انگار تصادفی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take adgantage of: سود بردن از، بهره بردن از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lover: عاشق، دلباخته، عاشق پیشه، معشوقه، د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beloved: عزیز، دوست داشتنی، محبوب، گرامی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

differentiate: وجه تمایز قائل شدن، فرق گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

operational definition: تعریف عملیاتی تعریف یک عبارت ( معم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tentative conclusion: نتیجه گیری ابتدایی، نتیجه گیری مقدم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crown: بالاى هرچیزى ، حد کمال ، تاج دندان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

constraint: اجبار، فشار، محدودیت، توقیف، قید، م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

march: رژه، راه پیمایی، موسیقی نظامی، پای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

test retest: آزمون - بازآزمون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

is given: ارائه شده است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are given: ارائه شده اند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

are given: ارائه شده اند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given: معیّن، موردنظر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

middle age adults: بزرگسالانِ میانسال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حصر: فراگرفتن، احاطه کردن، بازداشتن، محد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

failed: ناموفق، شکست خورده، ناکام، نافرجام، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی وفا: پیمان شکن، غدار، جفاگر، عهدشکن Unf ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nonparametric: ناپارامتری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pairing: جفت شدگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cork: چوب پنبه، سرِ بطری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cork: چوب پنبه، سرِ بطری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

formboard test: آزمون جااندازی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

incidental memory: حافظه اتفاقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so much so that: آنقدری که . . ، به حدی که. .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cutting: برش، قطع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cumulative percentage: درصد تجمعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ceiling effect: اثر سقف در فارماکولوژی ، اصطلاح ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retrograde amnesia: یادزدودگی پس گستر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

credit: تمجید، تحسین to give somebody cre ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

probing: وارسی، کاوش، تفحص، گمانه زنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matched: همتا، تطبیق یافته ، مطابق، جور ، من ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیرپا: دائم و پاینده . که زود زائل نگردد. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

personal name: نام شخصی نام کامل: نامی است برای ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check up on: بررسی کردن، گزینش کردن، تحقیق کردن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

restrained: محدودشده ، مقیدشده ، خویشتن دارانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inquire into: بازجویی کردن، تحقیق کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inquire into: بازجویی کردن، تحقیق کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

background information: اطلاعات زمینه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

background information: اطلاعات زمینه ای

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smart grid: شبکه هوشمند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

voltage deviation: انحراف ولتاژ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

harmonic injection: تزریق هماهنگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meet: برآورده کردن، محقق ساختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یحرس: نگهبانی می دهد، نگهداری می کند، محا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soft computing: محاسبه نرم، رایانش نرم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

placebo effect: اثر دارو نما اثر پلاسیبو ( Placebo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

several of: چندتا از . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

subregion: زیرناحیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

within subjects: درون آزمودنی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

and more: وحتی بیشتر ازاین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay open: پذیرای چیزی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toe drain: زهکش پنجه ای

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

neuropsychological: روانشناسی عصب شناختی، عصب روانشناخت ...

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

مدال‌های مَعصومه عَفراوی