پاسخ‌های محمد علی امینی (٦)

بازدید
١٣٤
١ رأی
٤ پاسخ
٨٨ بازدید

معادل فارسی  Inertial Navigation System (INS)   یک اصطلاح در مهندسی هوافضا 

١ ماه پیش
٠ رأی

سلام، * رَهْنِمار لختی‌پایه: ره، نمـ (نمو)، و ـار (تقریبا به معنی آور؛ برای اشاره به یه سیستم استفاده می‌شود)؛ به معنی "سیستم نشان‌دهنده راه برپایه لختی"  

١ هفته پیش
٠ رأی
٥ پاسخ
٦٢ بازدید

Although he claimed in his memoirs to have a great respect for that “chartered libertine” the french press, he was, in reality, hardly less keen on stifling newspaper criticism  than others.

٣ هفته پیش
٠ رأی

سلام،  * ازما بهترون * کدخدا زاده * قانونگریز مجاز * بچه بالا * قانونگریز قانونی

١ هفته پیش
١ رأی
٢ پاسخ
٥٩ بازدید

بررسی روش‌های استاندارد و خلاقانه در معادل‌سازی نقش فرهنگستان زبان و کاربران در انتخاب واژه‌ها چالش‌های پذیرش واژه‌های جدید در میان مردم تأثیر ساختار زبانی فارسی بر ترجمه‌ی اصطلاحات فناورانه

١ ماه پیش
٠ رأی

سلام، در اینجا داره ثبت می‌شود. البته الان اول کار است: vn.amoosin.com

١ هفته پیش
١ رأی
١ پاسخ
٤٦ بازدید

معادل فارسی برای " (User-Centered Design)" چی میشه ؟ چگونه اطمینان حاصل می‌کنید که طراحی شما به طور کامل نیازها و خواسته‌های کاربران را برآورده می‌کند؟ چه روش‌های تحقیق کاربری را ترجیح می‌دهید و چرا؟ چگونه از بازخورد کاربران برای بهبود طراحی استفاده می‌کنید؟

٢ ماه پیش
٠ رأی

سلام، طراحی کاربر-محور

١ هفته پیش
١ رأی
٣ پاسخ
٤١ بازدید

نرم‌افزارهای Web Scraping به طور خودکار اطلاعات و داده‌هایی را از وب‌سایت‌ها گردآوری می‌کنند. لطفاً عبارت «وب اسکرپینگ» را پیشنهاد ندهید زیرا عبارت بیگانه است. بنابراینو حتماً معادل فارسی پیشنهاد بدهید.

٠ رأی

سلام، کافیه مصدر "جَمِلْدَن" را به معنی  "مورد جمع‌آوری شدن قرار دادن" تعریف کنیم. [جمل. [ ج َ ] ( ع مص ) گرد آوردن.] بعد واژه "جَمِلار" را به معنی "سیستم گردآورنده محتوای وب" تعریف کنیم."ـار" هم ...

١ هفته پیش
٢ رأی
تیک ٦ پاسخ
١,٢٧٩ بازدید
١٦,٠٠٠
تومان

بسیار ساده در چند جمله مخنصر معنی و مفهوم این دو را با مثال  بیان  فرمائید .

١ هفته پیش
٠ رأی

سلام، از نظر معنی می‌توانند یکسان باشند، ولی روش استفاده ازشان متفاوت است؛ این‌ها را مقایسه کن: * آگاه کردن حسن [حسن را آگاه‌کردن] * آگاهی دادن/رسانی حسن [حسن را مورد آگاهی‌رسانی کردن] ؛ مثل : آگاهی دادن خطر ریزش کوه "آگاه کردن" هم به معنی  «اطلاعی را به کسی دادن» است. این معنی "آگاهی یافتن" است: https://vn.amoosin.com/wiki/%D8%A2%DA%AF%D9%87%D8%AA%D9%86

١ هفته پیش