دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٧٨٦
رتبه
رتبه در دیکشنری
٣,٦٢٠
لایک
لایک
٨٤
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٢٧

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٣ سال پیش
دیدگاه
٤

معنی :نمره ، یکی از پایه های تحصیلی ( هر کدوم ، فرقی نمی کند ) معنی انگلیسی :One of the leels in school is called grade مثال انگلیسی :His grade i ...

تاریخ
٣ سال پیش
دیدگاه
١٣

معنی:a machine that warns you of something معنی فارسی :هشدار ، اخطار جمله :Tht officer heard the alarm and said us to go to out. معنی :افسر صدای ...

تاریخ
٣ سال پیش
دیدگاه
١

معنی :bright معنی فارسی:زردار ، براق جمله:He does t like shiny things معنی :او چیز های زر دار را دوست ندارد.

تاریخ
٣ سال پیش
دیدگاه
١٠

معنی :a time when many people try to get or do something in a hurry معنی فارسی :انجام دادن کاری در عجله ، عجله کردم ، شتاب زده جمله:She rushedto go ...

تاریخ
٣ سال پیش
دیدگاه
٨

معنی :make something look bigger then it is معنی فارسی :بزرگ کردن ، بزرگنمایی کردن جمله :I magnifoyed my phome s picture. معنی :من تصویر گوشیم را ...

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.