امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضربه اخر: parting shot an unpleasant remark ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضربه ی اخر: parting shot an unpleasant remark ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همه کاره: ذوالفنون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مال بسیار: لابد. [ ب ِ[ ( ع ص ) مال ٌ لابد؛ ما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخش اعظم: the best/better part of something

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این دور و برا: in/round these parts in the partic ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این اطراف: in/round these parts in the partic ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در این حوالی: in/round these parts in the partic ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این نزدیکی ها: in/round these parts in the partic ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این طرفا: in/round these parts in the partic ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این طرفها: in/round these parts in the partic ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این حول و حوش: in/round these parts in the partic ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در این اطراف: in/round these parts in the partic ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طرف گرفتن: take somebody’s part British Engl ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طرف کسی را گرفتن: take somebody’s part British Engl ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دل نگرفتن: take something in good part

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سود بردن از: از چیزی گلی چیدن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کسر کردن از: از چیزی زدن: [عامیانه، کنایه ] از م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ناراحت نشدن از چیزی: take something in good part

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از چیزی ناراحت نشدن: take something in good part

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جزو لاینفک: an integral part ( =a necessary par ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سر چیزی گذشتن: part with something to give some ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

احتیاط شرط عقل است: discretion is the better part of va ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با صلاح دید: at one's discretion

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به صلاح دید: at one's discretion

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قلاب زدن: به صلابه کشیدن ؛ به قلاب زدن. به قل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قلاب اویختن: به صلابه کشیدن ؛ به قلاب زدن. به قل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محتوای خشونت امیز: violent content

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یه روزی: sometime I guess we all gotta die ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه روز: sometime I guess we all gotta die ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسبق: sometime formal former Sir Richar ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرماهی: The lake is well stocked with fish ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر از ماهی: The lake is well stocked with fish ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خراب گردیدن: die informal to stop working SYN b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خراب شدن: die informal to stop working SYN b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تکان دادن سر بعلامت توافق: bob your head

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیاه شدن از: sth go black with sth Just like t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be blackened: sth go black with sth Just like t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become black: sth go black with sth Just like t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be blacked: sth go black with sth Just like t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیره گردیدن: sth go black with sth Just like t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خندیدن به: have a laugh about/at/over somethin ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوراخ گلوله: bullet holes ( =made by bullets )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جای گلوله: bullet holes ( =made by bullets )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاتوق عرقخوری: watering hole

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خفه خون بگیر: Shut your ( cake/pie ) hole! = shut ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مخفیانه: on the sly informal secretly, espe ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به اب و اتش زدن: go through fire ( and water ) ( for ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لازم نیست: no need for

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محدودیت ها: the shackles of something the limi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چهارچوب های: the shackles of something the limi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قید و بندهای: the shackles of something the limi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحدیدات: the shackles of something the limi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طراح تولید: production designer

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

masada: Masada ماسادا ( به انگلیسی: Masada ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه کاری کن: I/I'll tell you what = A phrase ind ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

میگم که: I/I'll tell you what = A phrase ind ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیشنهاد می کنم که: I/I'll tell you what = A phrase ind ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیشنهاد من اینه که: I/I'll tell you what = A phrase ind ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیشنهاد من این هست که: I/I'll tell you what = A phrase ind ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیشنهاد من این است که: I/I'll tell you what = A phrase ind ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سخت نگرفتن: take it easy on

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیر یا زود: sooner or later

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زود یا دیر: sooner or later

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lee–enfield: لی–انفییلد نوعی تفنگ جنگی انگلیسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استاد مهمان: Guest Lecturer

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قبل از هر چیزی: first things first

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اول از همه: first things first

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیش از همه: first things first

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیش از هر چیز: first things first

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در زمان مناسب: when the time is right

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در وقت مناسب: when the time is right

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وقت مناسب: when the time is right

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرود خوانی: Sing - along = ( informal ) a gathe ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرود جمعی: Sing - along = ( informal ) a gathe ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whiskey dick: 1. n. a penis exhibiting impotence, ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chicks before dicks: slang A reminder, said by a female ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

علاقه داشتن به: Be into something = spoken to like ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

البته که اره: hell yeah

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

معلومه که اره: hell yeah

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تنهانوشی: drink with the flies drink alone. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنهانوشیدن: drink with the flies drink alone. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنها نوشیدن: drink with the flies drink alone. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تک نوشی: drink with the flies drink alone. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تک نوشیدن: drink with the flies drink alone. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تک و تنها نوشیدن: drink with the flies drink alone. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در این مرحله: at this point

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اینجاست که: at this point

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهترین: بزرگین. [ ب ُ زُ ] ( ص نسبی / ص عال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روش های سنتی عمل کردن: go old - school

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روش های سنتی اقدام کردن: go old - school

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روش های قدیمی عمل کردن: go old - school

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روش های قدیمی اقدام کردن: go old - school

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از روش های قدیمی کمک گرفتن: go old - school

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از روش های سنتی کمک گرفتن: go old - school

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از روش های سنتی استفاده کردن: go old - school

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از روش های قدیمی استفاده کردن: go old - school

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای چیزی کسی به میان امدن: بحث از چیزی/کسی به میان آمدن when ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در بحث: when it comes to ( someone or somet ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی جواب ماندن: go unanswered

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نامحسوس ماندن: go unnoticed

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جلب توجه نکردن: go unnoticed

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی پاداش: go unrewarded

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی پاداش ماندن: go unrewarded

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bensonhurst: بنسون هرست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اره جون عمت: Oh, yeah? Is that what you think? ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اره جون عمه ت: Oh, yeah? Is that what you think? ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اره جون عمه ات: Oh, yeah? Is that what you think? ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از این فکرا به سرت نزنه: Don't get any ideas!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود: Every little helps

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه چیزی: A little something = used when you ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درس عبرت دادن: Let this serve as a lesson to all

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مایه ی عبرت: Let this serve as a lesson to all

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مایه عبرت: Let this serve as a lesson to all

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطابقت داشتن: مطابقه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطابق قانون: Pursuant to something = done accord ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صادر کردن حکم: Pass sentence ( on/upon someone/sth ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدور حکم: Pass sentence ( on/upon someone/sth ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لکه دار کردن شهرت: drag somebody’s name through the mi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وضعیت دشوار یا ورطه: the mire a bad or difficult situat ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غرق بودن در گرفتاری: mired in chaos

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غرق در: mired in When I came to this land ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اهالی کسب وکار: business people

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفرت پراکنی کردن: incite hatred

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفرت پراکندن: incite hatred

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پزشک دربار: the court physician

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طبیب دربار: the court physician

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doctoress: طبیبه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طبیب زن: طبیبه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کجا می تونم فلانی رو پیدا کنم: Where would I find Ali?

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کجا می تونم فلانی رو پیدا کنم: Where would I find Ali?

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قرار نبود: you/etc were meant to do sth Come ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بنا بود: you/etc were meant to do sth Come ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was supposed that: you/etc were meant to do sth Come ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in there: "In there" mostly refers to the ins ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داخل اونجا: in there You better put your bag i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داخل انجا: in there You better put your bag i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو اونجا: in there You better put your bag ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سردر گم بودن: feel/be lost

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مباینت داشتن: Be at odds with

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تباین داشتن: Be at odds with

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متفاوت بودن: Be at odds with

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جور دیگر: متفاوتانه. [ م ُ ت َ وِ ن َ / ن ِ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طور دیگر: متفاوتانه. [ م ُ ت َ وِ ن َ / ن ِ ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a different manner: متفاوتانه. [ م ُ ت َ وِ ن َ / ن ِ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرق داشتن با: Be at odds with

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه بر سر او خواهد امد: what will become of ( someone or so ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه بر سرش خواهد امد: what will become of ( someone or so ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تسلیم بودن: طوق کسی بر گردن داشتن ؛ کنایه از مط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خدا حفظتان کند: May God save you

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمدمی بودن: chop and change

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمدمی مزاج بودن: chop and change

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الله اعلم: how long is a piece of string?

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روشنی شب: زهره شب ؛ کنایه از روشنی شب باشد. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all right there: Is all well? همه چی مرتبه؟

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همه چی روبه راهه: Is all well? All right there?

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گلاویز شدن با: lock horns ( with somebody )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست بگریبان شدن: lock horns ( with somebody )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست بگریبان شدن با: lock horns ( with somebody )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست بیقه شدن با: lock horns ( with somebody )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست به یقه شدن با کسی: lock horns ( with somebody )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با این شانس من: with/knowing somebody’s luck used ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با این شانس که من دارم: with/knowing somebody’s luck used ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کی اونجاست: Who's there?

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incant: Did you incant a spell in your mind ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بیفت: off you go

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

را بیفت: off you go

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

می تونی بری: off you go

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیگه می تونی بری: off you go

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

very busy: hardly have time to think

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

extremely busy: hardly have time to think

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سخت کیفر: شدید العقاب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خارهای اهنی: عقابین. [ ع ُ ] ( اِ ) خارهای آهنین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خارهای اهنین: عقابین. [ ع ُ ] ( اِ ) خارهای آهنین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hardly have time to think: وقت سر خاراندن نداشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لازم به ذکر نیست که: I need hardly say/tell/remind etc = ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زمان نامناسب: hardly the time

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مکان نامناسب: hardly the place

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شخص نامناسب: hardly the person

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محل نامناسب: hardly the place

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جای نامناسب: hardly the place

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرد نامناسب: hardly the person

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

almost no one: Hardly anyone ( =almost no one )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تقریبا هیچکس: Hardly anyone ( =almost no one )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

almost nothing: hardly anything

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از اونجا: thence

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let that be a lesson to you: Let this serve as a lesson to you

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this will: This'll

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

من می شناسمت: Do I know you?

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ایا من می شناسمت: Do I know you?

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

می شناسمت: Do I know you?

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you have no idea: You cannot imagine or understand ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روحتم خبر نداره: you have no idea. . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزندان افکندن: Throw somebody in/into jail/prison ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به زندان فرستادن: Throw somebody in/into jail/prison ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جلینگ جلینگ کردن: jangle

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جیرینگ جرینگ کردن: jangle

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرت به کار خودت باشه: keep your head down

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پارتی بازی کردن: pull ( some/a few ) strings

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعمال نفوذ: pull ( some/a few ) strings

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی