امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرزمین مادری: someone's native soil

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شفاف کردن مطلبی: elucidate

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش تراش: well - rounded a woman who is well ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shapely: well - rounded a woman who is well ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وارث سلطنت: Royal Heir

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماثر سلطانیه: Maʾaser - e Soltaniyeh

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

معاشران: هم نشینان : معاشران ( مرزبان نامه، ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معاشرین: هم نشینان : معاشران ( مرزبان نامه، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ملک حلال: ملک طلق ؛ ملک حلال و خالص.

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گشاده دست: طلق الیدین ؛ جوانمرد گشاده دست. ( م ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز معتدل: یوم طلق ؛ روز خوش هوا نه گرم و نه س ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز ملایم: یوم طلق ؛ روز خوش هوا نه گرم و نه س ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شب معتدل: لیل طلق ؛ شب خوش نه گرم و نه سرد. ( ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شب ملایم: لیل طلق ؛ شب خوش نه گرم و نه سرد. ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اثر هنری: opus

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اثر هنری ادبی: opus

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار هنری: opus

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار ادبی: opus

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اثر فرهنگی: opus

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجتماعی اقتصادی: socioeconomic

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجتماعی و اقتصادی: socioeconomic

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرورش محصولات: work/farm the land ( =grow crops )

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کاشتن زراعت کردن در: work/farm the land ( =grow crops )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاشت محصولات: work/farm the land ( =grow crops )

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عالم هپروت: cloud - cuckoo - land

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در عالم هپروت: be/live in cloud - cuckoo - land

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زمین بلاصاحب و غیر مسکون: no - man's - land

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زمین بی صاحب: no - man's - land

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرزمین افسانه ای: a land of myth

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کشور خیالی: a land of myth

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تریاک فروش: good time man

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مواد فروش: good time man

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فروشنده مواد مخدر: good time man

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حالی کردن: give somebody to understand ( that ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شمشیرزنی: swordcraft

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهارت در شمشیر بازی: swordcraft

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swordcraft: the art of using a sword

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه دل میگه: have half a mind to do something

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یدل میگه: have half a mind to do something

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرد سکسی: sex on legs

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرد جذاب: sex on legs

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریاضت کشیدن: مرتاض شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریاضت دادن: مرتاض گرداندن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مارپله: snakes and ladders

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مار و پله: snakes and ladders

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو فقط لب تر کن: Just say the word

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نظافت منزل: خانه رفتن. [ ن َ / ن ِ رُ ت َ ] ( م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرد و گرم روزگار را نچشیده: خانه پرورد. [ ن َ / ن ِ پ َرْ وَ ] ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرایداری: خانه پایی. ( حامص مرکب ) عمل سرایدا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در حال شمردن: شمران. [ ش ُ م َ ] ( ق ) صفت حالیه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در حال شمارش: شمران. [ ش ُ م َ ] ( ق ) صفت حالیه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اجازه بده: بتا. [ ب ِ ] ( فعل امر ) بگذار. ( ش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در تلاشی شجاعانه: in a valiant effort

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واقعا نه: not really used to say ‘no’ or ‘no ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راستش نه: not really used to say ‘no’ or ‘no ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نه راستش: not really used to say ‘no’ or ‘no ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نه واقعا: not really used to say ‘no’ or ‘no ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انتقام گرفتن یا انتقام کشیدن: get even ( with somebody )

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بحساب کسی رسیدن: get even ( with somebody )

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoy: oi British English spoken used to ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متلک جنسی گفتن: catcall

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مزاحمت کلامی: catcall

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مزاحمت خیابانی: catcall

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیکه پراندن: catcall

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرصت برابر: a fair crack of the whip

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تمیز کردن طویله: muck out

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

muck out: to clean the place where a farm ani ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پنجه نرم کردن با مشکلات: have a tough time ( of it ) ( =face ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در مخمصه بودن: have a tough time ( of it ) ( =face ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسیار سفت: as tough as nails/as tough as old b ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سخت گیری مشفقانه: tough love

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انتظارات و خواسته های بیش از حد داشتن: expect a lot of somebody/expect too ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توقع زیاد: expect a lot of somebody/expect too ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توقع داشتن از: expect a lot of somebody/expect too ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

expect a lot of somebody expect too much of somebody: expect so much of someone

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باهات موافقم: that makes two of us

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با شما موافقم: that makes two of us

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نظر منم همینه: that makes two of us

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

voiders: A contrivance in armour for coverin ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voider: A contrivance in armour for coverin ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زره زنجیری: voiders

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زره پولکی: voiders

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چطور شد که: how come? How come you’ve ended up ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

almost completely: pretty well/much almost completely

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very nearly: pretty much

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

میشه خفه شی: Will you shut up?

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انگار فراموش کردی که: aren’t you forgetting . . . ?/haven ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوب پیش رفتن: go well The concert went very well

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخوب پیش رفتن: go well The concert went very well

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخوبی پیش رفتن: go well The concert went very well

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خوبی پیش رفتن: go well The concert went very well

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاهد اوردن: برانگیختن گواه ؛ شاهد آوردن : اگر ع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخیر گذشت: that went well

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خیر گذشت: that went well

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار به اونجا نمی کشه: We need to be prepared to fight, bu ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نتیجه ندادن: came to nothing

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در بوته ٔ امتحان گذاشتن: put somebody/something to the test

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در بوته ازمایش قرار دادن: put somebody/something to the test

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در بوته امتحان گذاشتن: put somebody/something to the test

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مدافع عنوان قهرمانی: the reigning champion

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صدر بار: the place of honor

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نشانه احترام: as a mark of respect

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مفتخر بودن: have the honour of ( doing ) sth

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جمعیت بسیار: بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دسته بزرگ: بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جمع انبوه: بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعداد خیلی زیاد: بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کثیرالاضلاع: بسیارپهلو ؛ کثیرالاضلاع. ( التفهیم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر گره: کثیرالعُقَد ؛ پرگره. ( یادداشت مؤل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کثیر المباشره: کثیرالجماع : آن پادشاه با وجود اتصا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرجنبش: کثیر الحرکه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم فسیل: museum piece

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فسیل زنده: museum piece

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هوس کتک کردی: ( Do ) you want a piece of me?

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attractive woman: dime piece

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نظر تو چیه: say your piece

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نظرت چیه: say your piece

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رزمجو: combatant

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شروع مسابقه: The tournament begins!

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a small dick: peni weni

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a small cock: Peni Weni

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کیر کوچک: Shrimp Penis

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بغل خواب: bedfellow

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم سفره: هم خوان. [ هََ خوا / خا ] ( ص مرکب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کندروی: پای در حنا بودن ؛ کنایه از راه رفتن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کند رفتن: پای در حنا بودن ؛ کنایه از راه رفتن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشک خون الوده: حنای گریه ؛ کنایه از اشک خونین : سر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حنبلی ها: حنابله. [ ح َ ب ِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حنبلیون: حنابله. [ ح َ ب ِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حنبلیان: حنابله. [ ح َ ب ِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حنبلی: حنابله. [ ح َ ب ِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

من مطمئنم: I trust ( that ) spoken formal us ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر بلند گردانیدن: make one proud

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست بسر کردن: دک کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twist the lion's tail: tickle the dragon's tail

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جبهه شیر خاریدن: tickle the dragon's tail

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش دست و پنجه: Handy with = good at using somethin ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استاد در کار خود: Handy with = good at using somethin ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استاد در کار: Handy with = good at using somethin ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صاحب مهارت: Handy with = good at using somethin ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار بجای باریک رسیدن: Things/etc have come to a pretty pa ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار به جای یا جاهای باریک رسیدن یا کشیدن: Things/etc have come to a pretty pa ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

things have come to a pretty: Things/etc have come to a pretty pa ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رییس یک دسته از مردم: خیلدار. [ خ َ / خ ِ ] ( نف مرکب ) س ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رئیس دسته: خیلدار. [ خ َ / خ ِ ] ( نف مرکب ) س ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رئیس گروه: خیلدار. [ خ َ / خ ِ ] ( نف مرکب ) س ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسب تازی: خیل تاختن. [ خ َ / خ ِ ت َ ] ( مص م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متضررین: خیل الاخسرین گروه زیان دیدگان

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متضررون: خیل الاخسرین گروه زیان دیدگان

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیان رسیدگان: خیل الاخسرین گروه زیان دیدگان

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیان دیدگان: خیل الاخسرین گروه زیان دیدگان

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دارودسته: خیل و خدم: گروه و دار و دسته. ( ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زن خالدار: خیلاء. [ خ َ ] ( ع ص ) زن خالدار. ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلط بینی: خیل. ( اِ ) مخاط. لعاب غلیظی که از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very pretty: pretty as a picture

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیلی قشنگ: pretty as a picture

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسیار قشنگ: pretty as a picture

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هنر منسوخ: dying art

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عرق خور قهار: booze artist

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عرقخور قهار: booze artist

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشروبخوار قهار: booze artist

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشروبخور قهار: booze artist

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

می گسار قهار: booze artist

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرابخوار قهار: booze artist

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرابخور قهار: booze artist

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باده نوش قهار: booze artist

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باده خوار قهار: booze artist

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مست کار: piss - artist

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مست کاره: piss - artist

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلا تردید: بی مگر. [ م َ گ َ ] ( ص مرکب ، ق مر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بطور قطع: بی مگر. [ م َ گ َ ] ( ص مرکب ، ق مر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به طور قطــع و یقین: بی مگر. [ م َ گ َ ] ( ص مرکب ، ق مر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سوخته دلان: سوته دلان سوته دل. [ ت َ / ت ِ دِ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدای بوسه: بظاره. [ ب ِ رَ ] ( ع اِ ) آواز و ص ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اواز بوسه: بظاره. [ ب ِ رَ ] ( ع اِ ) آواز و ص ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی پشتیبان: بی ظهیر. [ ظَ ] ( ص مرکب ) بی یار و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbacked: بی ظهیر. [ ظَ ] ( ص مرکب ) بی یار و ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی کمک: بی ظهیر. [ ظَ ] ( ص مرکب ) بی یار و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی مدد: دست تنها. [ دَ ت َ ] ( ص مرکب ) بی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی معین: دست تنها. [ دَ ت َ ] ( ص مرکب ) بی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرمای بسیار: ( ظل آفتاب ) معنی اصطلاح - > ظل آفت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی قریحه: بی طبع. [ طَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون استعداد: بی طبع. [ طَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دهان شویه: غراره. [ غ َ رَ / رِ ] ( اِ ) آب در ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان شوی کردن: غراره. [ غ َ رَ / رِ ] ( اِ ) آب در ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان شویه کردن: غراره. [ غ َ رَ / رِ ] ( اِ ) آب در ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهانشویه کردن: غراره کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی روش: بی طور. [ طَ / طُو ] ( ص مرکب ) ( ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون روش: بی طور. [ طَ / طُو ] ( ص مرکب ) ( ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غربال گر: بیزنده. [ زَ دَ / دِ ] ( نف ) نعت ف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غربال کننده: بیزنده. [ زَ دَ / دِ ] ( نف ) نعت ف ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

منجنیق ها: مجانیق. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ منجنیق ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بازداران: اصحاب البیزرة ؛ بازداران. ( دزی ج 1 ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pederasty: بی ریش بازی. ( حامص مرکب ) عمل بی ر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون رخصت: بیرخصت. [ رُ ص َ ] ( ص مرکب ) ( از: ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی اجازه: بیرخصت. [ رُ ص َ ] ( ص مرکب ) ( از: ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی عدالتی شدن: بیرسمی رفتن ؛ خلاف قانون سرزدن. ظلم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ظلم شدن: بیرسمی رفتن ؛ خلاف قانون سرزدن. ظلم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستم شدن: بیرسمی رفتن ؛ خلاف قانون سرزدن. ظلم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مورد ستم قرار گرفتن: بیرسمی رفتن ؛ خلاف قانون سرزدن. ظلم ...

٨ ماه پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی