امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کجا می تونم فلانی رو پیدا کنم: Where would I find Ali?

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قرار نبود: you/etc were meant to do sth Come ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بنا بود: you/etc were meant to do sth Come ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was supposed that: you/etc were meant to do sth Come ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in there: "In there" mostly refers to the ins ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داخل اونجا: in there You better put your bag i ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داخل انجا: in there You better put your bag i ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو اونجا: in there You better put your bag ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سردر گم بودن: feel/be lost

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مباینت داشتن: Be at odds with

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تباین داشتن: Be at odds with

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متفاوت بودن: Be at odds with

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جور دیگر: متفاوتانه. [ م ُ ت َ وِ ن َ / ن ِ ] ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طور دیگر: متفاوتانه. [ م ُ ت َ وِ ن َ / ن ِ ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a different manner: متفاوتانه. [ م ُ ت َ وِ ن َ / ن ِ ] ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرق داشتن با: Be at odds with

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه بر سر او خواهد امد: what will become of ( someone or so ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه بر سرش خواهد امد: what will become of ( someone or so ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تسلیم بودن: طوق کسی بر گردن داشتن ؛ کنایه از مط ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خدا حفظتان کند: May God save you

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمدمی بودن: chop and change

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمدمی مزاج بودن: chop and change

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الله اعلم: how long is a piece of string?

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روشنی شب: زهره شب ؛ کنایه از روشنی شب باشد. ( ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all right there: Is all well? همه چی مرتبه؟

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همه چی روبه راهه: Is all well? All right there?

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گلاویز شدن با: lock horns ( with somebody )

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست بگریبان شدن: lock horns ( with somebody )

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست بگریبان شدن با: lock horns ( with somebody )

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست بیقه شدن با: lock horns ( with somebody )

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست به یقه شدن با کسی: lock horns ( with somebody )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با این شانس من: with/knowing somebody’s luck used ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با این شانس که من دارم: with/knowing somebody’s luck used ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کی اونجاست: Who's there?

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incant: Did you incant a spell in your mind ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بیفت: off you go

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

را بیفت: off you go

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

می تونی بری: off you go

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیگه می تونی بری: off you go

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

very busy: hardly have time to think

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

extremely busy: hardly have time to think

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سخت کیفر: شدید العقاب

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خارهای اهنی: عقابین. [ ع ُ ] ( اِ ) خارهای آهنین ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خارهای اهنین: عقابین. [ ع ُ ] ( اِ ) خارهای آهنین ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hardly have time to think: وقت سر خاراندن نداشتن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لازم به ذکر نیست که: I need hardly say/tell/remind etc = ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زمان نامناسب: hardly the time

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مکان نامناسب: hardly the place

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شخص نامناسب: hardly the person

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محل نامناسب: hardly the place

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جای نامناسب: hardly the place

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرد نامناسب: hardly the person

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

almost no one: Hardly anyone ( =almost no one )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تقریبا هیچکس: Hardly anyone ( =almost no one )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

almost nothing: hardly anything

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از اونجا: thence

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let that be a lesson to you: Let this serve as a lesson to you

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this will: This'll

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

من می شناسمت: Do I know you?

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ایا من می شناسمت: Do I know you?

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

می شناسمت: Do I know you?

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you have no idea: You cannot imagine or understand ر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روحتم خبر نداره: you have no idea. . .

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزندان افکندن: Throw somebody in/into jail/prison ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به زندان فرستادن: Throw somebody in/into jail/prison ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جلینگ جلینگ کردن: jangle

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جیرینگ جرینگ کردن: jangle

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرت به کار خودت باشه: keep your head down

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پارتی بازی کردن: pull ( some/a few ) strings

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعمال نفوذ: pull ( some/a few ) strings

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعمال نفوذ کردن: pull ( some/a few ) strings

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عضلانی: muscly

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حتما یه حکمتی توشه: Well, maybe this is a blessing in d ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه حکمتی توشه: Well, maybe this is a blessing in d ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حکمتی توشه: Well, maybe this is a blessing in d ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خب که چی: What's the point ( of something ) ?

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فایده اش چیه: What's the point ( of something ) ?

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه فایده ای داره: What's the point ( of something ) ?

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه فایده: What's the point ( of something ) ?

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

که چی: What's the point ( of something ) ?

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

که چی بشه: What's the point ( of something ) ?

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مطرح کردن سوال: pose a question

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pose a question: pose a question to ask a question ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مطرح ساختن: pose a question to ask a question ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشفته کردن: Throw sth into chaos It threw the ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نابسامان کردن: Throw sth into chaos It threw the ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی سامان کردن: Throw sth into chaos It threw the ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هدف فرد از زندگی: mission in life

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به یک ضربه: with one blow

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با یک ضربه: with one blow

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بگیرش: Here you go this is the object you ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

big man: "Big man" is what you call someone ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

since birth: from birth

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اون طوری: like that You can't address me lik ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اون جور: like that You can't address me lik ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اون جوری: like that You can't address me lik ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اون طور: like that You can't address me lik ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرداختن به مطلبی: address a problem/question/issue et ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گاه و بیگاه: ever and again

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیشتر و بیشتر: ever more more and more She grew ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هرچه بیشتر: ever more more and more She grew ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هی بیشتر: ever more more and more She grew ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از اولشم: one/it was ever thus/so It has alw ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از فلانی چه خبر: Whatever happened to ( someone or s ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه خبر از: Whatever happened to ( someone or s ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اخه چرا: why ever Used to add emphasis to t ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از هر جهت: whichever way you slice it From an ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ever and: now and then occasionally

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فکرشم نکن: Don't ever think that

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خفیف شدن درد: the pain goes away ( also the pain ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم شدن درد: the pain goes away ( also the pain ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم عیال: خفیف الظهر. [ خ َ فُظْ ظَ ] ( ع ص م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سبک ریش: خفیف اللحیه. [ خ َ فُل ْ ل ِ ی َ ] ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it seems to be true: so it seems

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شبیه نبودن: be/seem/look nothing like somebody/ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شباهت نداشتن: be/seem/look nothing like somebody/ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تشابه نداشتن: be/seem/look nothing like somebody/ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مانند نبودن: be/seem/look nothing like somebody/ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همانند نبودن: be/seem/look nothing like somebody/ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk of shame: slang The journey home that one mus ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تکون بده: shake your booty

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sex friend: booty call

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sex partner: booty call

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

booty check: To check someone's buttocks for som ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whiskeydick: The inability to maintain an erecti ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dick suckin freak: A person who is just generally weir ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کیرمالی شده: Dick - Rubbed

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chickle dick: A dangerous condition in which a gu ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

small dick: Frosty's dick

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dick coozie: A female that is only good for keep ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

celestial dicking: When a man has reached nirvana in t ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متاسفانه بله: I’m afraid so ( =yes ) ‘Is she ve ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متاسفانه نه: I’m afraid not ‘Did you see him?’ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دلیلی: for a reason Your gift, Merlin, w ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدلیلی: for a reason Your gift, Merlin, w ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرگ یک بار شیون یک بار: a man can die but once

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر طعم و بو: full - bodied

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هم اندیشه: Like - minded

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشتباه متوجه شدن: get something wrong or get/have i ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشتباه فهمیدن: get something wrong or get/have i ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موضوع بحث را عوض کردن: change the subject

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بحث را عوض کردن: change the subject

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تغییر مثبت: a change for the better

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تغییر منفی: a change for the worse

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nightmarish: کابوسناک

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر احساس: feeling adjective showing strong ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

احساس می کنم: have/get the feeling ( that )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i know the feeling: I know the feeling = said when you ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درک می کنم: I know the feeling = said when you ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضعیف الاراده: weak - willed

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

easy virtue: سست عفاف

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سهل گرفتن: سست گرفتن. [ س ُ گ ِ رِ ت َ ] ( مص ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار نشد ندارد: where there’s a will there’s a way

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بحث وجدل: joust with

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فقط بخاطر: just because

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واقعه نگار: حوادث نگار ؛ خبرنگار. واقعه نگار.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شب گربه سمور می نماید: all cats are gray after dark

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وسط شب: dead of night

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در دل شب: dead of night

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اواسط زمستان: dead of winter

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وسط زمستان: dead of winter

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

midwinter: dead of winter

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چله زمستان: dead of winter

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیرینی خورده: betrothed

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قول ازدواج دادن: be betrothed to somebody His young ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرشته نگهبان: guardian angel

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پابماه: great with child But my wife is gr ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

و حومه: Greater London/Los Angeles/Manchest ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عالی پیش رفتن: be going great guns

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسیار عجله داشتن: be in great haste

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیلی عجله داشتن: be in great haste

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در عجله بودن: be in great haste

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشت هر مرد موفق یک زن عالی قرار دارد: behind every great man, there's a g ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little thieves are hanged but great ones escape: Those who commit small crimes will ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

without compare: beyond/without compare

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیر قابل قیاس: beyond/without compare

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیر قابل مقایسه: beyond/without compare

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تشکر می کنم: I owe a debt of gratitude to someon ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قدردانی کردن: I owe a debt of gratitude to someon ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نادره الزمان: عجب الزمان

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نادره ٔ زمان: عجب الزمان

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عجب الزمان: نادره ٔ زمان

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not completely: not quite

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک چیز است و ان یک چیز دیگر: It’s one thing to . . . it’s ( quit ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاملا برعکس: quite the contrary

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زمین تا اسمان فرق داشتن: be ( quite ) a different matter ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thinly populated: قلیل السکنه ؛ کم مردم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم سرمایه: قلیل البضاعه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم فایده: قلیل المنفعة ؛ کم فایده.

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بندرت: به نادر ؛ گاه گاه. کمتر. ندرةً. به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناسزاوار: نادرخور. [ دَ خوَرْ / خُرْ ] ( نف م ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واقعا چرا: why/how/who etc indeed? spoken use ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چرا واقعا: why/how/who etc indeed? spoken use ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو سن و سال من: at my/your etc age ( =when you are ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو این دوره زمونه: in this day and age

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمی بیشتر: بیشترک. [ ت َ رَ ] ( ق مرکب ) ( از: ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندکی بیشتر: بیشترک. [ ت َ رَ ] ( ق مرکب ) ( از: ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be useful: be of use ( to somebody/something ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aras: the Aras

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در حال نزع: moribund

٨ ماه پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی