امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متمایز بودن: پیدا بودن متمایز بودن از. تمیز داد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مسیحی ستیز: نصرانی گداز. [ ن َ گ ُ ] ( نف مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیرباران کردن: تیرباران گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خورشید: کرکس زرین ؛ خورشید. ( منتهی الارب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه نفعی دارد: چه رسد ؟ بنی خائف را چه رسد که پشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پی گم کردن: پی کور کردن. [ پ َ / پ ِ کو ک َ دَ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برهم خوردگی: تلاطم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برهم خوردن: تلاطم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چندی بعد: اندکی بعد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زنگوله ها: جلاجل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بردباری پیشه کردن: بردباری گرفتن ؛ بردباری پیشه کردن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از پیش داده: پیشداد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رو در وایسی: شرم حضور ؛ شرم حضوری. حجب و حیا نشا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تارکان دنیا: ز / از دنیا بُریدگان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیعت از کسی برداشتن: رفع تکلیف بیعت از گردن کسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیر ضروری: ناضرور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نالازم: ناضرور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی توان: نیرو از کف داده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهوش امدن: سر برداشتن. [ س َ ب َ ت َ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیدار گردیدن: سر برداشتن. [ س َ ب َ ت َ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سربلند کردن: سر برداشتن. [ س َ ب َ ت َ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیدار گشتن: سر برداشتن. [ س َ ب َ ت َ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هر نحو ممکن: in every possible way

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در سرداشتن: have in mind

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در فکر چیزی کسی بودن: have in mind have someone or somet ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hashemite: هاشمی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هاشمیان: Hashemite

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عقب مانده: retard

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیگر باره: once again

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در این هنگام: for the moment

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در بلند مدت: in the long run

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در دراز مدت: in the long run

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در طولانی مدت: in the long run

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در طی زمان: in the long run

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنها به همین دلیل: For that reason alone

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنها به همین علت: For that reason alone

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنها به همان علت: For that reason alone

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ستاره شدن سینما و غیره: go stellar British English informal ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در سال های پیش رو: In the coming years

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در سال های اتی: In the coming years

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واگفتن: rehearse

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به طور اعم: more generally

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدیهی است: . . . . . . . It was taken for gran ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میز غذا: خانپایه . [ خام ْ ی َ / ی ِ ] ( اِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدون ملاحظه: unceremoniously

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شریک جزء: junior partner

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wealth beyond the any dream of avarice: Wealth that is greater than one cou ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسیار ثروتمند بودن: Rich/Wealth beyond the/any dream of ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ثروت زیاد: Rich/Wealth beyond the/any dream of ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

postwar: پساجنگ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به معنای واقعی کلمه: in the true sense of the word

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به معنای واقعی کلمه: in the true sense of the word

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برای مدت نامعلومی: for the indefinite future

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لاجل غیر مسمی: for the indefinite future

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدها میلیون نفر: many hundreds of millions of people

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از هر نظر: in many ways

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا حد زیادی: in many ways

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take seriously: مهم تلقی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جدی گرفتن: سفت و سخت گرفتن کاری و امری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در دست داشتن قدرت: wield power/influence/authority etc

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لب مطلب: the root of the matter

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

متقن: Well - established

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نامجرب: ناکاردیده . [ دی دَ / دِ ] ( ن مف م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استفاده نشده: ناکاردیده . [ دی دَ / دِ ] ( ن مف م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

international order: انتظام بین المللی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با ظرافت و زیبایی: ظریفانه. [ ظَ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دریاکنار: دریابار. [ دَرْ ] ( اِ مرکب ) ( دری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کنار دریا: دریابار. [ دَرْ ] ( اِ مرکب ) ( دری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دچار شدن به: lapse into ( something )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخواب رفتن: lapse into sleep

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابراز نگرانی کردن: Voice concern at/over/about

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به زعم: in the eyes of ( someone )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دیدگاه: in the eyes of ( someone )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرایط حال حاضر: the status quo

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وضعیت فعلی: the status quo

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اوضاع موجود: the status quo

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حفظ وضعیت موجود: maintain/preserve/defend the status ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در چند سال اخیر: In the last few years

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دقیق شدن: تدقیق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به صورت: in the form of something

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طرفدار دموکراسی: pro democracy

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دموکراسی گرایانه: pro democracy

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تغییرات بنیادی: radical changes

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تغییر فاحش: radical change

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سلسله مراتبی: top - down

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چارهٔ دیگری نیست: have no/little option but to do som ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چارهٔ دیگری نداریم: have no/little option but to do som ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rather like: rather like = a bit like

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمی شبیه: rather like = a bit like

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندکی شبیه: rather like = a bit like

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نسبتا شبیه: rather like = a bit like

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مانند بودن: Rather like = a bit like

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شباهت داشتن به: Rather like = a bit like

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم قدح: هم شراب . [ هََ ش َ ] ( ص مرکب ) هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم کاسه: هم شراب . [ هََ ش َ ] ( ص مرکب ) هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

می زده: شراب زده. [ش َ زَ دَ / دِ ] ( ن مف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شراب زرد نیمه شیرین: ( بیجاده آب ) بیجاده آب. [ دَ / دِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب: گل نشاط. [ گ ُ ل ِ ن َ / ن ِ ] ( تر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب: چراغ مغان . [ چ َ / چ ِ غ ِ م ُ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نقطه ضعف: گزک. [ گ َ زَ ] ( اِ ) جا یا حالتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شراب شبانگاهی: غبوق. [ غ َ ] ( ع اِ ) شراب شبانگاه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شراب شبانگاه: غبوق. [ غ َ ] ( ع اِ ) شراب شبانگاه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شراب سیاه: ام لیلی . [ اُم ْ م ِ ل َ لا ] ( ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شراب ناب: شراب امره ؛ شراب ناب و خالص. ( منته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شراب خالص: شراب امره ؛ شراب ناب و خالص. ( منته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسلامتی کسی نوشیدن: تاو کردن . [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسلا متی کسی باده نوشیدن: تاو کردن . [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب: خم پرورد. [ خ ُ پ َرْ وَ ] ( ن مف م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شراب فروش: رنگرز گلگون . [ رَ رَ زِ گ ُ ] ( تر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لاف پیما ی: بادفروش. [ ف ُ ] ( نف مرکب ) بمعنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب: لعاب زمردنقاب . [ ل ُ ب ِ زُ م ُرْ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

می: لعاب زمردنقاب . [ ل ُ ب ِ زُ م ُرْ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الکلی: متغفق . [ م ُ ت َ غ َف ْ ف ِ ] ( ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جام پر از می: چشم غزال . [ چ َ / چ ِ م ِ غ َ ] ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عالم مستی: عالم آب . [ ل َ م ِ ] ( ترکیب اضافی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

الت تناسلی مرد: نای روئین مجازاً، آلت مردی : نای ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کیر: نای روئین مجازاً، آلت مردی : نای ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صفحه شطرنج: بستر شطرنج ؛ رُقعَه ( زمخشری ) . صف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بارگاه شاهنشاهی: سلطنت خانه ؛ سرای سلطنت. بارگاه شاه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

امروز و فردا کردن: گربه رقصاندن. [ گ ُ ب َ / ب ِ رَ دَ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر دواندن دوانیدن: گربه رقصاندن. [ گ ُ ب َ / ب ِ رَ دَ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر دوانیدن: گربه رقصاندن. [ گ ُ ب َ / ب ِ رَ دَ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعلل کردن: گربه رقصاندن. [ گ ُ ب َ / ب ِ رَ دَ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معطل کردن: گربه رقصاندن. [ گ ُ ب َ / ب ِ رَ دَ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

علاف کردن: گربه رقصاندن. [ گ ُ ب َ / ب ِ رَ دَ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندکی بعد: سپس تر. [ س ِ پ َ ت َ ] ( ص تفضیلی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمی بعد: سپس تر. [ س ِ پ َ ت َ ] ( ص تفضیلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صبح کاذب: سایبان سیمابی ؛ کنایه از صبح کاذبست ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فجر کاذب: سایبان سیمابی ؛ کنایه از صبح کاذبست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسمان: سایبان فلک ؛ کنایه از آسمان : بپرهی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناله و زاری کردن: زبان گرفتن= در تداول عامه ، ناله و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرثیه سرایی: زبان گرفتن= در تداول عامه ، ناله و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوحه خوانی: زبان گرفتن= در تداول عامه ، ناله و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوحه کردن: زبان گرفتن= در تداول عامه ، ناله و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوحه خواندن: زبان گرفتن= در تداول عامه ، ناله و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسمان: پرده نیلگون ؛ کنایه از آسمان است. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رام سازی: زین بر گرگ نهادن ؛ کنایه از رام و ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بشتاب رفتن: تیزرفتن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به شتاب رفتن: تیزرفتن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غمگین بودن: خون از جگر باریدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شهداء: اموات احمر؛ کنایه از مقتولان و شهید ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناله کردن: ویله کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناله کنان: ویله کنان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشایخ: دستاربندان. [ دَ ب َ ] ( اِ مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مستقل بودن: به سر خود بودن ؛ مستقل بودن : و شرح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیغ کشیدن: تیغ افراختن ؛ بلند کردن تیغ و برآور ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طفیلی بودن: =inflict yourself/somebody on someb ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناخوانده رفتن: inflict yourself/somebody on somebo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناخوانده وارد شدن: inflict yourself/somebody on somebo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلیل اصلی: A major/leading cause of something

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سبب عمده: A major/leading cause of something

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

علت اصلی: A major/leading cause of something

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عامل اصلی: A major/leading cause of something

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نتایج مطلوب: preferred outcomes

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موضوعات اساسی: fundamental issues

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the staff of life: literary ) bread )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باخبر یا مطلع: صاحب خبر. [ ح ِ خ َ ب َ ] ( ص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محرم راز: صاحب سر. [ ح ِ ب ِ / ح ِ س ِرر ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رازنگهدار: صاحب سر. [ ح ِ ب ِ / ح ِ س ِرر ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حدس درست: حدس صائب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خواب سنگین: خواب مرگ ؛ خواب سنگین.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خواب گران: خواب مرگ ؛ خواب سنگین.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بادوام: مرگ نداشتن چیزی ؛ سخت بادوام بودن : ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پاینده بودن: مرگ نداشتن چیزی ؛ سخت بادوام بودن : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

با دم شیر بازی کردن: جبهه شیر خواب آلوده خاریدن ؛ پیشانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رفع عطش کردن: فرونشاندن تشنگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خون ریختن: خنده ٔ شمشیر. [ خ َ دَ / دِ ی ِ ش َ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بپایان رسیدن: ( آخر شدن ) آخر شدن. [ خ ِ ش ُ دَ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اختتام دادن: برچیدن ختم و مجلس فاتحه ؛پایان بخشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ختم مراسم: برچیدن ختم و مجلس فاتحه ؛پایان بخشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ختم کردن: برچیدن ختم و مجلس فاتحه ؛پایان بخشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مغلوب ساختن: رایت کسی را شکستن ؛ بمجاز، مغلوب کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از دوردست: از بسیار دور از بسیار دور مرد جما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crowding into: هردود کشیدن ؛ با خشم و شتاب بسوی کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به جایی ریختن: هردود کشیدن ؛ با خشم و شتاب بسوی کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریختن مردم به محلی: هردود کشیدن ؛ با خشم و شتاب بسوی کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جمازه: جمع جمازه : جمازگان . [ ج َم ْ ما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرابه ها: اطلال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ طَلَل. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ویرانه ها: اطلال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ طَلَل. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روزگار پیشین: روزگارى پیش از این

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foretime: روزگارى پیش از این

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سابق بر این: روزگارى پیش از این

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در زمان های پیش: in times past

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قبل ازاین: روزگارى پیش از این

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

previous to: روزگارى پیش از این

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برای کمک: به فریاد ؛ برای کمک و برای یاری : ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برای یاری: به فریاد ؛ برای کمک و برای یاری : ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ظالمان: بیدادان:ستمگران. ( مرزبان نامه، م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کشف نشده: نامکشوف. [ م َ ] ( ص مرکب ) کشف ناش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اکتشاف نشده: نامکشوف. [ م َ ] ( ص مرکب ) کشف ناش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناشناخت: نامکشوف. [ م َ ] ( ص مرکب ) کشف ناش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uncharted: نامکشوف. [ م َ ] ( ص مرکب ) کشف ناش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کیر: =Prick informal not polite ) a peni ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الت تناسلی مرد: =Prick informal not polite ) a peni ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a long time ago: many moons ago

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مدتها قبل: many moons ago

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

milk: cow juice

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جوش نزن شیرت خشک می شه: don't have a cow

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جوش نیار: don't have a cow

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vagina: cock socket

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی