امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قدرت نمایی کردن: حشمت راندن ؛ نشان دادن شکوه و قدرت. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شروع به اقدام کردن: راندن گرفتن ؛ شروع بانجام کردن. آغا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انجام وظیفه کردن: شغل راندن ؛ انجام دادن شغل. انجام د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قرعه کشیدن: قرعه راندن ؛ قرعه کشی کردن. قرعه کش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قضاوت کردن: قضا راندن ؛ قضاوت کردن. حکم دادن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اجرای کار: کار راندن ؛ انجام دادن کار. اجرای ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انجام دادن کاری را: کار راندن ؛ انجام دادن کار. اجرای ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارضاء کردن: کام کسی را راندن ؛ روا ساختن آرزوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارضا کردن: کام کسی را راندن ؛ روا ساختن آرزوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کامروا کردن: کام کسی را راندن ؛ روا ساختن آرزوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نهی کردن و بازداشتن: نهی راندن ؛ مقابل حکم راندن. نهی کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وزارت کردن: وزارت راندن ؛ وزارت کردن. صدارت کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدارت کردن: وزارت راندن ؛ وزارت کردن. صدارت کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صدارت: وزارت راندن ؛ وزارت کردن. صدارت کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با خشم سخن گفتن: بتندی سخن راندن ؛ با خشم سخن گفتن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با خشم یا اوای بلند حرف زدن: بتندی سخن راندن ؛ با خشم سخن گفتن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با عصبانیت سخن گفتن: بتندی سخن راندن ؛ با خشم سخن گفتن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نصیحت گفتن: پند راندن ؛ پند دادن. اندرز گفتن. ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راز گفتن: راز راندن ؛ راز گفتن. بیان راز کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گفتگو کردن: راندن با کسی ؛ گفتگو کردن با کسی. گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گفت و گو کردن: راندن با کسی ؛ گفتگو کردن با کسی. گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گفتن و شنیدن: راندن و شنیدن ؛ گفتن و شنیدن : بدو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نکته گفتن: نکته راندن ؛ نکته گفتن. بیان نکته ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گفتگو کردن از: سخن راندن از ( ز ) ؛ گفتگو کردن در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گفت و گو کردن از: سخن راندن از ( ز ) ؛ گفتگو کردن در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاریخ نوشتن: تاریخ راندن ؛ تاریخ نوشتن. کارنامه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاریخ نویسی: تاریخ راندن ؛ تاریخ نوشتن. کارنامه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوشتن تاریخ: تاریخ راندن ؛ تاریخ نوشتن. کارنامه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقدر کردن: قلم راندن کنایه از تقدیر کردن : تق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مقدر گردانیدن: قلم راندن کنایه از تقدیر کردن : تق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پناه بردن به: پناه بودن = پناه بردن ز رقیب دیوسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پناه بردن به چیزی: پناه بودن = پناه بردن ز رقیب دیوسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یاری دادن: مدد دادن= کمک کردن ز رقیب دیوسیرت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بترس از: ز . . . . . . . بیندیش مژهٔ سیاهت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is typing: نگاران. [ ن ِ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خواطر: نگاران ضمیر ؛ کنایه از اندیشه ها. خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو از این کار چه سودی می بری: تو از این چه سود داری ؟ دل عالمی ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سود این کار برای تو چیست: تو از این چه سود داری ؟ دل عالمی ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همه ی شب: همه شب همه شب در این امیدم که نسیم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هر شب: همه شب همه شب در این امیدم که نسیم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

every night: همه شب همه شب در این امیدم که نسیم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

each night: همه شب همه شب در این امیدم که نسیم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nightly: همه شب همه شب در این امیدم که نسیم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nightly: همه شب همه شب در این امیدم که نسیم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

امید داشتن: در امید چیزی بودن همه شب در این ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلجوئی کردن: نواختن. [ ن َ ت َ ] ( مص ) نوازش نم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قیامت کردن: قیامت نمودن چه قیامت است جانا که ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قیامت برپاکردن: قیامت نمودن چه قیامت است جانا که ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمام وجودم: دل و جان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تمام وجودم: دل و جان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به خدا قسم: به خدا که به خدا که جرعه ای ده تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به خدا قسم: به خدا که به خدا که جرعه ای ده تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wine: جرعه جان ؛ ظاهراً کنایه از شراب است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تک جنسیتی: Single - gender

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ولیعهدان: اولیاء عهود ؛ ج ِ ولی عهد : آنچه رس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ولیعهدها: اولیاء عهود ؛ ج ِ ولی عهد : آنچه رس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه نیافتن: مثل پرده بر در ماندن ؛ راه نیافتن ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گریزانیدن: فراراندن. [ ف َ دَ ] ( مص جعلی ) ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گریزاندن: فراراندن. [ ف َ دَ ] ( مص جعلی ) ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرار دادن: فراراندن. [ ف َ دَ ] ( مص جعلی ) ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حوادث زمانه: دواعی الدهر ؛ حوادث زمانه. گرفتاریه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لبو فروش: The Sugar Boiled Beets Vendor

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

که تو را: کت. [ ک ِ ] ( موصول ضمیر ) ( مرکب ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

که ترا: کت. [ ک ِ ] ( موصول ضمیر ) ( مرکب ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهل بخارا: بخاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسته شاخی: horn - handled

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چشم تو چشم شدن: نگاه به نگاه شدن [کنایه در تداول عا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سامان پیدا کردن: سر شدن مهم ؛ کنایه از سامان یافتن ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

falconer: بازبان. ( اِ مرکب ) بازبار. بازبام. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسمان ابری: آسمان ابرآلوده ابرآلوده به جُستجو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسمان ابری: آسمان ابرآلوده ابرآلوده به جُستجو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به حد کفایت: بقدر بایسته ؛ بحد ضرورت.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به حد کفاف: بقدر بایسته ؛ بحد ضرورت.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with: از با. مع : دیدم وقتی در حدود هندو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش دوزخ: اثیر دوزخ: آتش ِ جهنم ( ( بر تو هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اتش دوزخ: اثیر دوزخ: آتش ِ جهنم ( ( بر تو هم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یخ بسته ها: افسردگان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ابوبکر: ذوالخلال ؛ لقب ابوبکر صدیق رضی اﷲ ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم مهر: افسرده مهر. [ اَ س ُ دَ / دِ م ِ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زن نازا: افسرده پستان. [ اَ س ُ دَ / دِ پ ِ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم شدن تب: افسرده شدن تب ؛ کنایه از کم شدن تب. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاهش تب: افسرده شدن تب ؛ کنایه از کم شدن تب. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مبتذل شدن: افسرده شدن قصه ؛ کنایه از مبتذل شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مبتذل گشتن: افسرده شدن قصه ؛ کنایه از مبتذل شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مبتذل گردیدن: افسرده شدن قصه ؛ کنایه از مبتذل شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنور خاموش: تنور افسرده ؛ تنور خاموش و سردشده.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر استفاده: مأنوس الاستعمال ؛ هر چیزی که بیشتر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مأنوس الاستعمال: مأنوس الاستعمال ؛ هر چیزی که بیشتر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طعام شاه: طعام خاصه ؛ طعامی که متعلق به امراء ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وقفه کردن: لنگ کردن کاری ؛ وقفه غیرعادی در میا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لباس پوشانیدن: جامه کردن. [ م َ/ م ِ ک َ دَ ] ( مص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جامه پوشاندن: جامه کردن. [ م َ/ م ِ ک َ دَ ] ( مص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جامه پوشاندن به: جامه کردن. [ م َ/ م ِ ک َ دَ ] ( مص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنگ ابزار: نبردافزار آنک چشمانی که خمیرْمایه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیاپی نوشی: شرب مدام جام کاری کردن . [ ک َ دَ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی ریا یا صاف و ساده: صافی سیرت. [ رَ ] ( ص مرکب ) بی غل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خالی ماندن: صافی ماندن. [ دَ ] ( مص مرکب ) خالی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تهی ماندن: صافی ماندن. [ دَ ] ( مص مرکب ) خالی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as much as possible: حتی المقدور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیم نگاه: نیم نظر. [ ن َ ظَ ] ( اِ مرکب ) اند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قد علم کردن: گردن به دعوی افراشتن ؛ قد علم کردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لاف عشق زدن: زبان به دعوی عشق گشادن ؛ لاف عشق زد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جبران شدن: تلافی افتادن. [ ت َ اُ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جبران گردیدن: تلافی افتادن. [ ت َ اُ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرسری انجام دادن: باری به هر جهت کردن. [ هََ ج َ هََ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرسری و به ظاهر انجام دادن امری: باری به هر جهت کردن. [ هََ ج َ هََ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رفع تشنگی: تازه حلق کردن. [ زَ / زِ ح َ ک َ دَ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soon afterward: به فاصله کمی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soon after: به فاصله کمی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خود را به نادانی زدن: to play dumb

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار منزل: a household chore ( =a chore in the ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرپرست خانواده: the head of the household

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نان اور خانه: the head of the household

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نان اور خانواده: the head of the household

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در اولویت قرار دادن: put sth first

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارجح دانستن: put sth first

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مهم نیست مردم چی میگن: No matter what people say!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حرف مردم مهم نیست: No matter what people say!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حرف مردم مهم نیست: No matter what people say!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یک نظر: be of one mind

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم رای بودن: be of one mind

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم رایی: be of one mind

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مدرن: state - of - the - art

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیر دیر: دیرادیر. ( ق مرکب ) دیردیر. دیربدیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دیر دیر: دیرادیر. ( ق مرکب ) دیردیر. دیربدیر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سفر فرستادن: روانه راه کردن ؛ به سفر فرستادن. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اگاه گشتن: اعلام یافتن ؛ آگهی یافتن. باخبر شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اگاه گردیدن: اعلام یافتن ؛ آگهی یافتن. باخبر شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اماده جنگ شدن: دست بر ترکش زدن ؛ مهیای جنگ شدن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فوت شدن: رهسپار دیار عدم یا نیستی یا آن جهان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملحق شدن: الحاق افتادن به. . . ؛ پیوستن. منضم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دریافت دستور: وصول دستور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حضورداشتن در: شرکت داشتن در

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وادار شدن: ملزم شدن/گشتن/گردیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماله کشیدن: قلب واقعیت ، تلاش برای خوب و زیبا ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش منظر: خوش نمود. [ خوَش ْ / خُش ْ ن ُ/ ن ِ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوش جلوه: خوش نمود. [ خوَش ْ / خُش ْ ن ُ/ ن ِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش ظاهر: خوش نمود. [ خوَش ْ / خُش ْ ن ُ/ ن ِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mainly: در اصل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرتبط بودن با: مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متناسب بودن: مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تناسب داشتن: مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنخیت داشتن: مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شعراء: امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فره ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاعران: امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فره ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادباء: امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فره ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

difficult circumstances: اوضاع وخیم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

partite: منتزع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مغلوب گردیدن: ( به زانو درآمدن ) معنی اصطلاح - > ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی نصیب: تهی دامن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ناممکن شدن: محال شدن ؛ ناممکن و غیر ممکن و غیر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غیرممکن شدن: محال شدن ؛ ناممکن و غیر ممکن و غیر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غیرعملی شدن: محال شدن ؛ ناممکن و غیر ممکن و غیر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلیل بر: دال بر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قرض کردن: به وام بردن ؛ به عاریت گرفتن. قرض ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

little knowing that: غافل از انکه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طلسم گر: صاحب طلسم. [ ح ِ طِ ل ِ ] ( ص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باحوصله: صاحب درنگ. [ ح ِ دِ رَ ] ( ص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حضرت عیسی علیه السلام: صاحب افسر گردون. [ ح ِ اَ س َ رِ گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عیسی مریم: صاحب افسر گردون. [ ح ِ اَ س َ رِ گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بانسب: صاحب نسب : اصیل ، با نسب . ( مرزب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بخشنده: صاحب کرم. [ ح ِ ک َ رَ ] ( ص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لائق: صاحب کفایت : کافی ، لایق . ( مرزب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متدبر: صاحب قیاس. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) صاحب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تدبیرگر: صاحب قیاس. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) صاحب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انگورکار: رزبان. [ رَ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قفل شدن: کلید شدن دندانهای کسی ؛ در تداول عا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lockjaw: کلید شدن دندانهای کسی ؛ در تداول عا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تغایر: دوگانگی. [ دُن َ / ن ِ ] ( حامص مرک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تسلط یافتن بر: استیلا پیدا کردن ؛ تسلط یافتن. مالک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غالب امدن بر یا غالب شدن: استیلاء. [ اِ ] ( ع مص ) استیلا. دس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غالب امدن بر: استیلاء. [ اِ ] ( ع مص ) استیلا. دس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تغلب: استیلاء. [ اِ ] ( ع مص ) استیلا. دس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غلبه یافتن: استیلاء. [ اِ ] ( ع مص ) استیلا. دس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غلبه یافتن بر: استیلاء. [ اِ ] ( ع مص ) استیلا. دس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چیره گشتن: استیلاء. [ اِ ] ( ع مص ) استیلا. دس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چیره گردیدن: استیلاء. [ اِ ] ( ع مص ) استیلا. دس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چیره شدن بر: استیلاء. [ اِ ] ( ع مص ) استیلا. دس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حالت احتضار: جان آهنگ . [ هََ ] ( اِ مرکب ) حالت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رو به مرگ: محتضر. [ م ُ ت َ ض َ ] ( ع ص ) نعت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نمک بر زخم کسی پاشیدن: نیشتر در زخم کسی شکستن ؛ کنایه است ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازار پررونق: بازار تیز. [ رِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازار پرمشتری: بازار تیز. [ رِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چندی بعد: پس از چندی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لاعلاج شدن: از سایه شدن کار ؛ از تدبیر بیرون شد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لاعلاج گردیدن: از سایه شدن کار ؛ از تدبیر بیرون شد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لاعلاج گشتن: از سایه شدن کار ؛ از تدبیر بیرون شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در تعقیب گسی بودن: چون سایه در دنبال کسی بودن ؛ در تعق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در تعقیب کسی بودن: چون سایه در دنبال کسی بودن ؛ در تعق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قطع حمایت کردن: سایه خود را از سر کسی برداشتن ؛ حما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حمایت نکردن: سایه خود را از سر کسی برداشتن ؛ حما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مورد توجه قرار گرفتن: سایه کسی بر سر کسی افتادن ؛ مورد عن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مورد حمایت کسی قرار گرفتن: سایه کسی بر سر کسی افتادن ؛ مورد عن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تحت حمایت کسی بودن: زیر سایه کسی بودن ( قرارگرفتن ) ؛ د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تحت پوشش کسی بودن: زیر سایه کسی بودن ( قرارگرفتن ) ؛ د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلندمقام: گران سایه. [ گ ِ ی َ / ی ِ ] ( ص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلند پایگی: گران سایگی. [ گ ِ ی َ / ی ِ ] ( حام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم بقا: سبک سایه . [ س َ ب ُ ی َ / ی ِ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی بقا: سبک سایه . [ س َ ب ُ ی َ / ی ِ ] ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قطع لطف: سایه بریدن . [ ی َ / ی ِ ب ُ دَ ] ( ...

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی