امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خواب هفت پادشاه دیدن: be in the Land of Nod

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در خواب بودن: be in the Land of Nod

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درخواب: be in the Land of Nod

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دار فانی را وداع کردن یا گفتن: go on to a better land

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دادگاهی کردن: land somebody in court etc

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مبتلی کردن: land somebody in trouble/hospital/c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست کسی را تو پوست گردو گذاشتن: land somebody in trouble

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دچار گردیدن: land somebody in trouble/hospital/c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مبتلی شدن: land somebody in trouble/hospital/c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مبتلی گردیدن: land somebody in trouble/hospital/c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مبتلا کردن: land somebody in trouble/hospital/c ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لقمه ی بزرگ تر از دهنت برندار: never fight a land war in Asia

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لقمهٔ بزرگ تر از دهنت برندار: never fight a land war in Asia

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زنجیر بر پا داشتن: لقمه ٔ آهن کشیدن . [ ل ُ م َ / م ِ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حباب شراب: زنجیره بستن ؛ پیدا آمدن حبابهای خرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حباب کردن: زنجیره بستن ؛ پیدا آمدن حبابهای خرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لقمه ٔ اهن کشید: be loaded with fetters

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in fetters: be loaded with fetters

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پای دربند: be loaded with fetters in fetters ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مال حرام نخوردن: لقمه پرهیزی. [ ل ُ م َ / م ِ پ َ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لقمه را باید به اندازه دهان برداشت: never fight a land war in Asia

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لقمه ی بزرگ تر از دهن برداشتن: fight a land war in Asia

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لقمه بزرگ تر از دهن برداشتن: fight a land war in Asia

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لقمه گنده تر از دهن برداشتن: fight a land war in Asia

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لقمه ی گنده تر از دهن برداشتن: fight a land war in Asia

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stranger in a strange land: غریبه ای در سرزمین غربت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرزمین غربت: a strange land

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در دیار غریب: in a strange land in a country tha ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در دیار غربت: in a strange land in a country tha ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در سرزمین غربت: in a strange land in a country tha ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در شرف وقوع: be brewing if something unpleasant ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در پیش بودن: be brewing if something unpleasant ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در شرف روی دادن بودن: be brewing if something unpleasant ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در شرف تکوین: be brewing if something unpleasant ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در شرف تکوین بودن: be brewing if something unpleasant ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برای کیست: Who is it for?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مناسب چه کسی است: Who is it for?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برای چه کسی است: Who is it for?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوست فابریک: boon companion

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هم نوش: drinking companion

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوست نزدیک: boon companion

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رفیق نزدیک: boon companion

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pot companion: drinking companion

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم شراب: drinking companion

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

constant companion: همراه همیشگی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یار وفادار: constant companion

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همدم طولانی مدت: constant companion

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم سفر همسفر: a dinner/dining companion ( =someon ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم نواله: a dinner/dining companion ( =someon ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم غذا: a dinner/dining companion ( =someon ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم غذا همغذا: a dinner/dining companion ( =someon ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم خوراک: a dinner/dining companion ( =someon ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همخوان: a dinner/dining companion ( =someon ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حیوانات خانگی: companion animals

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کتاب راهنما: companion ‘A Companion to Japanese ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راهنمای جامع: a comprehensive guide to

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسترسی اسان: with easy access to

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the great divide: شکاف طبقاتی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dividingly: شکافان. [ ش ِ / ش َ ] ( نف ، ق ) صف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تفرقه بینداز و حکومت کن: divide and rule/conquer

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سگ خانگی: Companion dog

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بچه سگ: سگ بچه. [ س َ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نامه ی دوستانه: محبت نامه. [ م َ ح َب ْ ب َ م َ / م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نامه دوستانه: محبت نامه. [ م َ ح َب ْ ب َ م َ / م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نامه ٔ دوستانه: محبت نامه. [ م َ ح َب ْ ب َ م َ / م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محبت زیادی موجب مرض است: سگ را که چاق کنند هار میشه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلق ازار: سگرو ( سَ ) ( ص مر. ) مردم آزار، غر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

practice test: Practice test an informal examinat ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازمون ازمایشی: Practice test an informal examinat ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازمون تمرینی: Practice test an informal examinat ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امتحان ازمایشی: Practice test an informal examinat ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امتحان تمرینی: Practice test an informal examinat ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخش به بخش: section by section

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخش بخش: section by section

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قسمت به قسمت: section by section

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

total solution: راه حل کلی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه حل کلی: total solution

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه حل جامع: total solution

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راهکار جامع: total solution

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راهکار کلی: total solution

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

muhammad: بهترین خلق. [ ب ِ ت َ ن ِ خ َ ] ( ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بایستنی: A must - have/must - see/must - rea ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واجب الاطاعه: A must - have/must - see/must - rea ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واجب القتل: A must - kill

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محتوم الدم: A must - kill

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با عملکرد عالی: high - performance

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با کارایی عالی: high - performance

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر بازده: high - performance

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عجب زمونه ای شده: what is the world coming to? ( =use ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عجب دوره زمونه ای شده: what is the world coming to? ( =use ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بد زمونه ای شده: what is the world coming to? ( =use ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مهلت گرفتن: روزگار یافتن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) ع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مهلت پیدا کردن: روزگار یافتن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به خرج کسی نرفتن: fall on deaf ears

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خاقان ترک: عظیم الترک و التبت . [ ع َ مُت ْ ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ستون اصلی: خرستون . [ خ َ س ُ ] ( اِ مرکب ) ست ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رکن رکین: خرستون . [ خ َ س ُ ] ( اِ مرکب ) ست ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نبرد چریکی: guerrilla war

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نبرد پارتیزانی: guerrilla war

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بینایی: مبصری . [ م ُ ص ِ ] ( حامص ) مأخوذ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بینائی: مبصری . [ م ُ ص ِ ] ( حامص ) مأخوذ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پناهگاه غریبان: ملاذالغربا. [ م َ ذُل ْ غ ُ رَ ] ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ملجاء دورماندگان از وطن: ملاذالغربا. [ م َ ذُل ْ غ ُ رَ ] ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ملجا دورماندگان از وطن: ملاذالغربا. [ م َ ذُل ْ غ ُ رَ ] ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گوشمال: پوزمال . ( حامص مرکب ) مالش پوز. سی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سزاوار مجازات: واجب التعزیر. [ ج ِ بُت ْ ت َ ] ( ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خالص بودن: صافی بودن . [ دَ ] ( مص مرکب ) پاکی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضعیف کش: زبونگیر. [ زَ ] ( نف مرکب ) ضعیف چز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضعیف کش یا ضعیف چزان: زبونگیر. [ زَ ] ( نف مرکب ) ضعیف چز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مطابق: بروفق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مختل شدن: اخلالی به هم رسیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

در صدد: درصدد . . . . . . . . . . . برآمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مبارزه کردن با: به مبارزه پرداختن با . . . . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در مدت کوتاهی: در اندک مدتی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در زمره چیزی بودن: rank among

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در شمار چیزی بودن: rank among

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تبلیغ کردن: به تبلیغ پرداختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زرتشت خورگان: با اعدام مانی و گروهی از پیروان او ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حرفه ها: حِرَف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرمن خرمن: توده توده ؛ پشته پشته. تل تل. خرمن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طبقه ٔ سافله: اقشار فرودین جامعه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسیدن نسب: بازشدن نسب به کسی ؛ بدو رسیدن نسب. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn around: روی برگرداندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزرگوارانه: لغت نامه دهخدا مهترانه. [ م ِ ت َ ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با بزرگواری: لغت نامه دهخدا مهترانه. [ م ِ ت َ ن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی اعتنائی: cold shoulder

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عینک زدن: wearing specs

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور شدن از: wade away from

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا یک دقیقه: in a minute

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

palm terrace: نخلستان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sidelong: گوشهٔ چشمی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گوشهٔ چشمی: sidelong

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زورکی: reluctantly

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خیلی بد: پر بدک

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wubber: ونگ ونگ نوزاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش بنیه: sturdy

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو تا دو تا: in twos

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جفت جفت: in twos

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bullet headed: having a small, round head

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیلی گرم: blazing

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خیلی گرم: blazing

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بسیار گرم: blazing

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overlapping consensus: اجماع همپوشان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رداپوش: cloaked

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خط شدن: huddle into line

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخط شدن: huddle into line

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gib: good in bed; good as a sexual partn ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دعای صبحگاهی: matins

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرق فروشی: happy shop

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

happy shop: عرق فروشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

می فروشی: happy shop

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قلابی از اب درامدن: خیکی درآمدن ؛قلابی درآمدن چیزی که گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلابی بودن: خیکی درآمدن ؛قلابی درآمدن چیزی که گ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قلابی درامدن: خیکی درآمدن ؛قلابی درآمدن چیزی که گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تلفن کردن: give somebody a buzz

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بنظر من: seems to me

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با بی میلی: grudgingly

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از روی بیمیلی: grudgingly

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرخی صورت در اثر خجلت: a blush of mortification

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راغب شدن: take a liking to somebody/something

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مایل گردیدن: take a liking to somebody/something

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مایل شدن: take a liking to somebody/something

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مایل گشتن: take a liking to somebody/something

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مایل گردیدن گشتن: take a liking to somebody/something

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

لباس: togs

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گرم بودن: be a bath of heat

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرجی بودن: be a bath of heat

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چاره پذیر: چاره بردار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

علاج پذیر: چاره بردار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قابل علاج: چاره بردار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قابل علا ج و درمان: چاره بردار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به اخر رسیدن عمر: قحط در علف خانه افتادن . [ ق َ دَ ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یکی کردن: توأم کردن . [ ت َ / تُو ءَ ک َ دَ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجبارا: اضطراراً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بااصل و نسب: بادودمان ؛ اصیل. والاتبار. با اصل و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خم ابرو: محراب ابرو ؛ خمیدگی ابرو. ( یادداشت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استوار بودن: بپای بودن ؛ ایستاده بودن. برپای بود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرورش یافته: پرورش یافته. تربیت شده. بارآورده. م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تربیت یافته: برآورده : پرورش یافته. تربیت شده. ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همدل بودن با: دل با کسی یکی داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همدلی کردن: دل با کسی یکی داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرو نشاندن: فروخواباندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدین دلیل: این بود که . . . . . . . . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بتمامی: بیکباره

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ارث بردن: چیزی را از کسی میراث داشتن او پادش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تابعان: تبع : ( ص ، اِ ) ج ِ تابع. ( منتهی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرسپردگان: تبع : ( ص ، اِ ) ج ِ تابع. ( منتهی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

د ر بحث و جدل مغلوب کردن: مالیدن به حجت ؛ افحام ، مفحم کردن. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مالیدن به حجت: مالیدن به حجت ؛ افحام ، مفحم کردن. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حجت مالیدن: مالیدن به حجت ؛ افحام ، مفحم کردن. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همسطح شدن: راست گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هم طراز شدن: راست گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weed strewn: خس و خاشاکی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اواخر بعدازظهر: toward the end of the afternoon

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اواخر بعد از ظهر: toward the end of the afternoon

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه خروار: a stack of something/stacks of some ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک خروار: a stack of something/stacks of some ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wacco: excellent

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریتم گرفتن: catch the rhythm

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پوشیده از درخت: tree - clad

١٠ ماه پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی