سعید جمالی کیا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring to: رو کردن ( میاره، به بار آوردن )

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fatigue: ضعف ( از پرکاری )

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

narrow down: گلچین کردن ، مهم ها و لازم ها را با ...

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prone: در معرضِ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predicament: مخمصه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flutter: بال بال زدن ، حرکات ریز سریع پشت سر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plain: ساده ( بی نقش و نگار )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grace: خوشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dwell on: کلید کردن روی ( چیزای بد )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

transparent: شفاف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distorted: کج و کوله ، مشوش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lo and behold: یِهو ( خیلی عجیب و غریب رخ دادن )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apply: به کار اومدن ( مفید ) Apply to

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

radiate: ساطع کردن ، پخش کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

radiate: Radiate positivity روحیه مثبت بودن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fatigue: ضعف ( از پرکاری )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

superior: بالا دست ، مافوق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take it to heart: به دل گرفتن ( از فرط ناراحتی )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up my game: تلاشم رو دو چندان کردم ( برای بهتر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stand out: به چشم میاد ( برجسته )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turnaround: متحول کردن ( به اوضاع خوب )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

competent: ماهر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the look out: مُتِرصد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worthwhile: مقرون به صرفه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bureaucrat: متولی قانون گذاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transparency: شفافیت . حتی برای شفایت در امور سیا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see through: نازک ( که که درون معلوم باشه )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a cloud on the horizon: بدبینانه ترین حالت

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های سعید جمالی کیا