پیشنهادهای علی ساعدی (٢٣)
عجین شدن They're woven into our lives. توی زندگی مون عجین می شن
در مورد عطر اگه گفته بشه، یعنی عطری که ماندگاری و پخش فوق العاده ای داره
کُشتن
ذات خوب
به معنای گروه حیوانات هم می شه. A pride of lions
پوست اندازی
اثر چیزی شروع بشه. My medicine just started kicking in: داروهام تازه اثر کردن
قتلی که در آن دو نفر کشته شده باشن. قتل دو نفر
سپرده شدن left at the mercy of God: به رحمت خدا سپرده می شدن
یه شرط داره
سرباز باتجربه. کهنه سرباز
اعجوبه. متخصص. حرفه ای. ماهر
مایعی که پس از کریستالیزه شدن یک ماده باقی می ماند ( مثل شکر )
نوشیدنی
توی نقشت فرو برو!
معنی وابستگی فامیلی هم می ده. یا ارتباطات فامیلی
آزمون ورودی دانشگاه
دور زدن. He skirted the law: قانون رو دور زد
وضعیت بد
دوستدارت. معمولا انتهای نامه یا نوشته میاد
مدعی العموم. توی دادگاه The People به معنای نمایندۀ دولت یا همون مدعی العموم هست
روش های بالینی
به خودت بیا