پیشنهادهای Siberian Tiger (١٦)
غلط تلفظ کردن� یا نادرست بیان کردن. مثال : She is mispronouncing� my name داره اسم منو اشتباه تلفظ می کنه
واژه fuck به صورت های مختلفی تو انگلیسی استفاده میشه : • فعل fuck : گاییدن، کردن fuck around : وقت تلف کردن، کس چرخ زدن fuck over : سر کسی کلاه گذاشت ...
به معنی داشتن رابطه جنسی سخت به بیان دیگه پاره کردن، جر دادن، کس و کونو یکی کردن vulgar slang for rough sex مثال : e. g : Jack told his girlfriend he ...
• یه نکته گرامری اگه خواستین never رو اول جمله بیارین برای تاکید، جای فاعل با فعل کمکی عوض میشه ( inversion ) مثال : Never have I seen such pretty ey ...
• به طور کلی به معنی داشتن رابطه جنسی و یه معنی دیگش اینه که مرد سالار بزرگی داره که باعث میشه به دهانه رحم فشار بیاد . While �having sex, if� your ...
• ضمایر تاکیدی همون ضمایر انعکاسی ( reflexive pronouns ) هستند که برای تاکید استفاده میشن با این تفاوت که ضمایر تاکیدی قابل حذف هستن . An emphatic p ...
شرت های راحت و سبک و گشاد که برای استفاده روزانه مثه پیاده رویی استفاده میشه
• وقتی یه لباسی که پشت رو هستش رو به طرف درستش ینی همون جوری که میپوشی برگردونی یا به طور کلی یه چیزی رو به طرف درستش برگردوندن . Turned correctly, ...
جزء حروف اضافه پر کاربرد در انگلیسیه، یه سری مثال بر اساس کاربرد of : • ارتباط بین جزء و کل ( a relationship between part and whole ) : piece of ca ...
• یه اصطلاح به معنای نمیدونم البته به صورت رکیک rude slang� I have no idea . مترادفاش : synonym : How should I know, how the hell should I know, do ...
• اسمه ( noun ) و به معنی یه عدد بزرگ یا مقدار زیادی البته به صورت رکیک بیان کردن a very large number or amount میتونه به صورت "a fuckload" یا "fuck ...
fucked میتونه فعل باشه ( گذشته fuck ) . هم اسم باشه در نقش صفت که خب با توجه به کلمه fuck میشه همون بگا رفته رو در نظر گرفت ولی تو جاهای مختلفی به کا ...
اصطلاح برای زمانی که نمی خواهی یه کاری رو انجام بدی از سر تنبلی یا بی انگیزه بودن : کونشو نداشتن ( با توجه به این که fuck کلا معنی مودبانه نداره ) ، ...
یه اشتباهی که بیشتر زبان آموزها دارن اینه که این کلمه رو " آف" میگن مثه Off در حالی که تلفظش " آو" هست با صدای "V". این of جز function words هاست که ...
To try very hard to help someone اصطلاح : از دل و جون مایه گذاشتن برای کسی مثال : You really bent over backwards for me
ساختار should have pp دو تا کاربرد داره یکی اظهار پشیمانی ( regret ) و یکی هم سرزنش کردن دیگران ( blame ) . مثال: Regret: I should have asked her to ...