تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاهی: عذاب وجدان دادن، اذیت کردن، عذاب دادن مثال . I hurt her and it ate me alive به او آسیب رساندم و این عذابم داد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نظرم گاهی که معنا کلی تره، میشه بصورت �محله ی فقیرنشین یا کم درآمد� ترجمه کرد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بطور غیرقانونی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیادی علاقه نشان دادن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بازی دادن کسی، اذیت کردن، تهدید کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بد به نظر رسیدن. . The situation looked hairy. اوضاع بد به نظر می رسید.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرادگیر، سرخر، مزاحم One less person on your back یه مزاحم کمتر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

make the story sing جذاب کردن داستان یا ماجرا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

to be a flip about something بی تفاوت بودن