پیشنهاد‌های مظاهر بابائی سیاهکلرودی (١٩٠)

بازدید
٥٦٨
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

با دقت به چیزی نگاه کردن یا خواندن، بررسی موشکافانه، مو رو از ماست کشیدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

چند معنی مختلف از come on: 1. Come on, we are going to be late. عجله کن ( بجنب ) ، داره دیرمان میشه. 2. Come on, try once more. آفرین ( بارک الل ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذهن خود را برگردانید ( به چیزی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشک شده ، سوخته

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

گردش علمی a short trip that a school organizes for schoolchildren, usually during the school day, to a place of interest such as museum or art galle ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیمت منصفانه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شخصی که شغلش درمان درختانی است که آسیب دیده یا بیماری دارند، به ویژه با قطع شاخه ها، برای حفظ آنها.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

به طور اساسی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دستگاه یخ ساز

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پولی که میهمان بابت تعمیرات وسایل هتل بدهکار است ( به دلیل انجام اعمال خشونت آمیز یا بی دقتی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

( also not by a long shot ) ​not nearly; not at all It's not over yet—not by a long chalk. اصلاً و ابداً

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

احیاناً

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

کشور های جهان سوم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

to make a quick or sudden escape به سرعت در رفتن ، سریعا فرار کردن ، فلنگ را بستن ، زدن به چاک

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

to become completely known, felt, or understood به طور کامل شناخته، احساس یا درک شود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تب استخوان شکن/ سوز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با یک دندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با انجام کارهای بیهوده وقت را به بطالت گذراندن و هدر دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نگاه کردن به ویترین مغازه ها بدون قصد خرید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

احساس میکنم مورد سوء استفاده/ استثمار/ بهره برداری قرار گرفتم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از روی عادت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

همینی که هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

باز ماندن، زنده ماندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک روز به یاد ماندنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پتوی اطفای حریق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سامانه پاششی اطفاء حریق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

احساس گناه و تاسف از کار بدی که انجام داده اید، ندامت ، پشیمانی، عذاب وجدان داشتن = ( formal ) – feeling guilty and sorry for something bad that yo ...

پیشنهاد
٣

پیش کسی که ز تو خیلی سر است این همه پررو نشوی بهتر است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

هر چی تو بگی

پیشنهاد
٤

پیش از آنی که به بی عقلی خود پی ببرد مال و سرمایۀ بی عقل ز دستش بپرد.

پیشنهاد
١

تو اول بگو با کیان زیستی، پس آن گه بگویم که تو کیستی

پیشنهاد
١

عالم بی عمل به چه ماند به زنبور بی عسل.

پیشنهاد
٠

فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه.

پیشنهاد
٠

بی پولی بد دردیه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسابقه یا رقابت شنا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کدام کلمه با بقیه ناهماهنگ است. ( از نظر معنایی یا گرامری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دانشجوی مهمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( informal ) something stupid or not true ( غیررسمی ) چیزی احمقانه یا نادرست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اهالی/ ساکنین / تبعه های

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

مرحله ای از یادگیری زبان که در آن کودک سخنان نامفهومی را می گوید. / سخنان نامفهوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اهل همکاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بینوا ، فقیر، تهیدست، بیچاره، ضعیف، مفلس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شغلی که خالی هست و شما میخواهید آن را تصاحب کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

حرفه ای

پیشنهاد
٣

بسیار آسان، راحت مثل آب خوردن، بدون هیچ زحمتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فکر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصلا مهم نیست. بیخیال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

محکم در آغوش گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گل و بلبل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گوشت سنگینه؟ نمیشنوی؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مور تپه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به حیات وحش برگرداندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

صرفا ، به تنهایی، منحصرا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

نان بیات، نان مانده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

که از آن، که از آنجا، که از آن طریق

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

girly - girlie

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

نا ملموس، نامرئی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

burn your ˈ‍bridges British English also burn your ˈ‍boats to do something that makes it impossible to return to the previous situation later • ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

To make sb angry= باعث عصبانیت شدید کسی شدن So you did it just to burn me?

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

شایع شدن ( formal ) being talked about or felt by many people •There was news abroad that a change was coming.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کار نشد نداره

پیشنهاد
٧

what is somebody playing at? ​used to ask in an angry way about what somebody is doing What do you think you are playing at? معلومه چه غلطی داری میکن ...

پیشنهاد
١١

تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

از نظر گرامری صفت هست. سزاوار سرزنش / مستحق سرزنش / لایق سرزنش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

کپی برداری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به صورت غیر منتظره و بدون برنامه با کسی روبرو شدن to meet someone without planning to I first encountered him when studying at Cambridge

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

آباد کردن، پرجمعیت کردن، ساکن شدن to live in a place or fill it with people For example: The town was peopled largely by workers from the car factor ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

عشق مهمونی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

[countable] a small area of hard skin on the foot, especially the toe, that is sometimes painful See your doctor if you have foot pain or corns. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به صرفه ، اقتصادی ، صرفه جویانه He�lives�frugally in a�small�room, �surviving�on�bread�and�cheese.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مندرس، کهنه، ژنده، نخ نما شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

آزمون مرحله ای

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

آزمون جامع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

the way that a doctor talks to the people that he or she is treating

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دژ قلعه، سنگر، پناهگاه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

داستان ، طبقه ساختمان story American English a floor or level of a building SYN storey British English مثال: a 50 - story building a single - sto ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

فوق العاده خطرناک ، خطیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاح �زیست توده یا بیومس� ( Biomass ) به موادی آلی اشاره دارد که انرژی را از طریق فرآیند فتوسنتز ذخیره می کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

صله رحم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

یک معنی آن ( ( بجز ) ) است. She answered all the questions save one.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

آلت قتاله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

the action or fact of telling your bank not to pay an amount of money to someone جلوی پرداخت پول یا وجه را بستن برای مثال : I put a stop on that c ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

قالب کفش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

ارتباط برقرار کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

روی آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

در جملات شرطی می تواند جایگزین if شود As long as = If

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تزریق یک مرحله ای ( مثلا واکسن کویید 19 یک بار تزریقی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به زانو در آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

سخت

پیشنهاد
١٠

ننه من غریبم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

زور بیخود زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

زور الکی زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

موافق بودن با چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به لطف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بی وقفه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

شیدایی، مسحور شدگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بالا، چشمگیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

تحلیل رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

در شرایط بد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به پای کسی رسیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گریزان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پیدا کردن، یافتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

now

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

افراط گرایان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

افراط گرا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

مهار ، مهار کننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جزر = low مد = high high and low جزر و مد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

کاملا شرمنده بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

از همان ابتدا ، از همان اول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مهم نیست، هر چی شد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

عمیقا فکر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

چرخه زندگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

یکجا، یکباره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در همین اثنا ( در این میان، در خلال بحث )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تا همین اواخر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دیگه حرفی برای گفتن ندارم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

رابطه خوبی داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

حقه بازی های کثیف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

پی در پی، پشت سر هم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

وفاداری، صداقت، وظیفه شناسی، ثبات قدم، روانشناسی: وفاداری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مجاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در محیط کشت باکتری to grow bacteria or cells for medical or scientific use

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

صلح و آرامش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

با لجاجت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

My then friend دوست آن موقع های من

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

نمیدونم و میخوام بدونه که آیا. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در مقابل He was standing before the court. او در مقابل دادگاه ایستاده بود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

تا حدی از نظر دستوری قید هست.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

امتناع کردن چیزی یا کاری را ول کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خاموش شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

جیش دارم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

جیش دارم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

به معنی “حس قوی عاشقانه بین دو نفر” باشه. یعنی وقتی شما مثلا به زیدتون! میگین I don’t have any chemistry with you anymore یعنی “من دیگه هیچ حسی نسب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

برای یک مدت قابل توجهی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به شدت ، خیلی زیاد، به طور بد، بد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ناخوشایند، زشت، ضایع، معذب، خجالت زده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

بر حسب اتفاق، تصادفا، اتفاقی ، تصادفی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

داستان های اخلاقی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

با خود داشتن - به همراه داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

develop wing بال در آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ناهماهنگ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

رزرو کردن میز پذیرایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

شکایت نامه ، شکواییه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

نزدیک ترین همسایه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

هر جور شده، هر جور ممکنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

hatred is the opposite of love

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

رسیدن به - بالغ بر ( idiom )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

پی در پی، پیوسته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به عقب پرت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

از

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

خیزان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

باعث شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

حواس پرتی - پریشان خاطری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

رخ دادن - روی دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

موجب بروز چیزی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مثل آب خوردن - سهل و آسان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوباره سالم و سر پا بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ماهی ای که به عنوان طعمه برای برای شکار ماهی های بزرگ استفاده می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یسره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

عیناً

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

حالابهت نشون میدم

پیشنهاد
٦

دیگه نبینم ازاین غلطهابکنی!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خوب بنال ببینم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

گازشوبگیر - تندتر برو

پیشنهاد
٤

بین خودمان باشد / بین من و تو پایه ی تخت بمونه/ به هیچکی نگو

پیشنهاد
٥

جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

روزنامه دیواری مدرسه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

می تونم روت حساب کنم؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

لغو کردن ، کنسل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

ابدا ، به هیچ وجه ، به هیچ طریق ( وسیله )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

اشتباها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

زمینی

پیشنهاد
٢

به محض اینکه نفسم سر جاش بیاد بهت می گم

پیشنهاد
٢

شاهان کم التفات به حال گدا کنند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

به طور مفصل صحبت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

dirty informal to behave in a very unfair and dishonest way, especially in a competition or game

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

to or in the centre or main business area of a town or city

پیشنهاد
٩

به طرز وحشتناکی ترسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مرکز صوتی و تصویری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بحث

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

to sign a document to prove that you have received something

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

قرار داد همکاری بستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

برطرف کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

بی زحمت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

لطفاً

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

متعصب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

پنهان کردن چیزی از کسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

تبدیل شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مهمتر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

تقویت کردن