مظاهر بابائی سیاهکلرودی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

school outing: گردش علمی a short trip that a scho ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

odd one out: کدام کلمه با بقیه ناهماهنگ است. ( ا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn: To make sb angry= باعث عصبانیت شد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from which: که از آن، که از آنجا، که از آن طریق

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

perilous: فوق العاده خطرناک ، خطیر

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

badly: به شدت ، خیلی زیاد، به طور بد، بد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shabby: مندرس، کهنه، ژنده، نخ نما شده

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that is that: همینی که هست

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outliving: باز ماندن، زنده ماندن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contrite: احساس گناه و تاسف از کار بدی که انج ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

babbling: مرحله ای از یادگیری زبان که در آن ک ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stronghold: دژ قلعه، سنگر، پناهگاه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ice machine: دستگاه یخ ساز

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

damage charge: پولی که میهمان بابت تعمیرات وسایل ه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's never too late to mend: جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

party animal: عشق مهمونی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the third nations: کشور های جهان سوم

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intangible: نا ملموس، نامرئی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

last: قالب کفش

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peace and quiet: صلح و آرامش

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inexorably: بی وقفه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn your boats: burn your ˈ‍bridges British Englis ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lifestyle: چرخه زندگی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

very moment: now

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as long as: در جملات شرطی می تواند جایگزین if ش ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a red letter day: یک روز به یاد ماندنی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fire sprinkler system: سامانه پاششی اطفاء حریق

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fire blanket: پتوی اطفای حریق

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at all costs: هر جور شده، هر جور ممکنه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be not too bold with your betters: پیش کسی که ز تو خیلی سر است این هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ok now give: خوب بنال ببینم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carry: با خود داشتن - به همراه داشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a man of words not of deeds is like a garden full of weeds: عالم بی عمل به چه ماند به زنبور بی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a man is known by the company he keeps: تو اول بگو با کیان زیستی، پس آن گه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a light purse makes a heavy heart: بی پولی بد دردیه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a little body often harbors a great soul: فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extremophile: افراط گرا

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

old bread: نان بیات، نان مانده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solely: صرفا ، به تنهایی، منحصرا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rewilded: به حیات وحش برگرداندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you hard of hearing: گوشت سنگینه؟ نمیشنوی؟

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

milk and honey: گل و بلبل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

like a knife through butter: بسیار آسان، راحت مثل آب خوردن، بدون ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

foster: تقویت کردن

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meaningful: مهمتر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

process: تبدیل شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep back: پنهان کردن چیزی از کسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ardent: متعصب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kindly: بی زحمت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kindly: لطفاً

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cure: برطرف کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sign for: قرار داد همکاری بستن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sign for: to sign a document to prove that yo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fight: بحث

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

media center: مرکز صوتی و تصویری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of one year’s growth: به طرز وحشتناکی ترسیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

downtown: to or in the centre or main busines ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play dirty: dirty informal to behave in a very ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speak at length: به طور مفصل صحبت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak at length: به طور مفصل صحبت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kings in the marketplace rarely strolled: شاهان کم التفات به حال گدا کنند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll tell you as soon as i catch my breath: به محض اینکه نفسم سر جاش بیاد بهت م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by land: زمینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by land: زمینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by mistake: اشتباها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by no means: ابدا ، به هیچ وجه ، به هیچ طریق ( و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call off: لغو کردن ، کنسل کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i count on you: می تونم روت حساب کنم؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

school paper: روزنامه دیواری مدرسه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

school paper: روزنامه دیواری مدرسه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's never too late to mend: جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

between you me and bedpost: بین خودمان باشد / بین من و تو پایه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go faster: گازشوبگیر - تندتر برو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ok now give: خوب بنال ببینم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't dare do that again: دیگه نبینم ازاین غلطهابکنی!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't dare do that again: دیگه نبینم ازاین غلطهابکنی!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll teach you: حالابهت نشون میدم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll teach you: حالابهت نشون میدم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exactly: عیناً

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

constantly: یسره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bait fish: ماهی ای که به عنوان طعمه برای برای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bait fish: ماهی ای که به عنوان طعمه برای برای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be up and about again: دوباره سالم و سر پا بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as easy as abc: مثل آب خوردن - سهل و آسان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring something about: موجب بروز چیزی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring something about: موجب بروز چیزی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come about: رخ دادن - روی دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

absence of mind: حواس پرتی - پریشان خاطری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

responsible for: باعث شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rising intonation: خیزان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

than: از

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

throwback: به عقب پرت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

constantly: پی در پی، پیوسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amount to: رسیدن به - بالغ بر ( idiom )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hatred: hatred is the opposite of love

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hatred: hatred is the opposite of love

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at all costs: هر جور شده، هر جور ممکنه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immediate neighbor: نزدیک ترین همسایه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immediate neighbor: نزدیک ترین همسایه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

letter complaining: شکایت نامه ، شکواییه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reserve a table: رزرو کردن میز پذیرایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

odd: ناهماهنگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

develop: develop wing بال در آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry: با خود داشتن - به همراه داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

morals: داستان های اخلاقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accidentally: بر حسب اتفاق، تصادفا، اتفاقی ، تصاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

awkwardly: ناخوشایند، زشت، ضایع، معذب، خجالت ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

badly: به شدت ، خیلی زیاد، به طور بد، بد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quite a while: برای یک مدت قابل توجهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chemistry: به معنی “حس قوی عاشقانه بین دو نفر” ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i want to see john: جیش دارم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i want to see john: جیش دارم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i want to take a leak: جیش دارم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i want to take a leak: جیش دارم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn out: خاموش شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give it a miss: امتناع کردن چیزی یا کاری را ول کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in part: تا حدی از نظر دستوری قید هست.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

before: در مقابل He was standing before t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i wonder if: نمیدونم و میخوام بدونه که آیا. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

then: My then friend دوست آن موقع های من

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stubbornly: با لجاجت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stubbornly: با لجاجت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peace and quiet: صلح و آرامش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peace and quiet: صلح و آرامش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in culture: در محیط کشت باکتری to grow bacteri ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in culture: در محیط کشت باکتری to grow bacteri ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outlet: مجاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loyalty: وفاداری، صداقت، وظیفه شناسی، ثبات ق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perpetually: پی در پی، پشت سر هم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dirty play: حقه بازی های کثیف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dirty play: حقه بازی های کثیف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get along: رابطه خوبی داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm done talking: دیگه حرفی برای گفتن ندارم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very recently: تا همین اواخر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

very recently: تا همین اواخر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the meantime: در همین اثنا ( در این میان، در خلال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in one sitting: یکجا، یکباره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lifestyle: چرخه زندگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reflect: عمیقا فکر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whatever: مهم نیست، هر چی شد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

primarily: از همان ابتدا ، از همان اول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

utterly ashamed: کاملا شرمنده بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

utterly ashamed: کاملا شرمنده بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high: جزر = low مد = high high and low ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tether: مهار ، مهار کننده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

extremophiles: افراط گرایان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extremophiles: افراط گرایان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very moment: now

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

very moment: now

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

track down: پیدا کردن، یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch up with: به پای کسی رسیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the run: گریزان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off form: در شرایط بد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

languish: تحلیل رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mesmerism: شیدایی، مسحور شدگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inexorably: بی وقفه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by courtesy of: به لطف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by courtesy of: به لطف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subscribe to sth: موافق بودن با چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flog a dead horse: زور الکی زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flog a dead horse: زور بیخود زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

indulging in histrionics: ننه من غریبم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indulging in histrionics: ننه من غریبم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elusive: سخت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deprive: به زانو در آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one shot: تزریق یک مرحله ای ( مثلا واکسن کویی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as long as: در جملات شرطی می تواند جایگزین if ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resort: روی آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

communicated: ارتباط برقرار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

last: قالب کفش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

murder weapon: آلت قتاله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

murder weapon: آلت قتاله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

save: یک معنی آن ( ( بجز ) ) است. She a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

devotion to relatives: صله رحم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devotion to relatives: صله رحم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

biomass fuels: اصطلاح �زیست توده یا بیومس� ( Bioma ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perilous: فوق العاده خطرناک ، خطیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

story: داستان ، طبقه ساختمان story America ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stronghold: دژ قلعه، سنگر، پناهگاه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beside manner: the way that a doctor talks to the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beside manner: the way that a doctor talks to the ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

summative test: آزمون جامع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

summative test: آزمون جامع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

formative test: آزمون مرحله ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

formative test: آزمون مرحله ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shabby: مندرس، کهنه، ژنده، نخ نما شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frugally: به صرفه ، اقتصادی ، صرفه جویانه He ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corn: [countable] a small area of hard sk ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

party animal: عشق مهمونی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

people: آباد کردن، پرجمعیت کردن، ساکن شدن ...

١ سال پیش

مدال‌های مظاهر بابائی سیاهکلرودی