مدالهای مظاهر بابائی سیاهکلرودی
									
										٥٣٣
									
								
							
								
									١٦,٥٢٠
								
							
						
								
									٢١٢
								
							
						
								
									١
								
							
						
								
									٨٣
								
							
						
								
									١٢٨
								
							
						پیشنهاد با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											corn: [countable] a small area of hard sk ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											party animal: عشق مهمونی
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											people: آباد کردن، پرجمعیت کردن، ساکن شدن   ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											encounter: به صورت غیر منتظره و بدون برنامه با ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											reduplication: کپی برداری
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											blameworthy: از نظر گرامری صفت هست.    سزاوار سر ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											blameworthy: از نظر گرامری صفت هست.    سزاوار سر ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											one good turn deserves another: تو نیکی می کن و در دجله انداز که ای ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							ثبت واژه جدید
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											what do you think you are playing at: what is somebody playing at? used  ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											what do you think you are playing at: what is somebody playing at? used  ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											never say never: کار نشد نداره
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد با حداقل ٥ رای
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											abroad: شایع شدن  ( formal ) being talked a ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							٢