پیشنهادهای حسن صفريان نعمت آباد (٨٥٦)
اَشتَر
لاتران لاترین
انداوه کمچه
اَخرس الکن تپقی
باتش بالنگ
وبر ( قوم چادر نشین و کولی و کوچ نشین که اهل یکجا نشینی نیستند ) مدر ( قوم یکجا نشین همچنین بمعنی روستا )
مدر ( محل یکجا نشینی ) وبر ( اهل چادر نشین )
عبهر
ادیم خوان پوست
ادیم
نژاد کوتاه قد آفریقا بوشمن پیگمه
زٌت
لشن
هباک هپاک تارک
دهش اَشَو داد. یا اَشَودات در زبان زمان ساسانی یا احْلَوداد
بُوَنْدَک منشی والا منشی بالا منشی
پایرَم زعیم قراری
زاقارت قیطاس زپرتی لِکَنتی
رمس فنا تراب
دُگْم غیرتی فناتیک مرتجع رگی
اران گوتان نسناس لوسی
هج سیخونک
ورک کعب
حنک فک همچنین بگو مگو برای تحمیل خواسته خود مثل کاستن از قیمت چیزی که چک و چونه هم گویند
گویش رفسنجونی. کِلوچ ذقن زنخدان زنخ چانه همچنین مقداری از خمیر برای پخت نان که چونه هم میگویند
اجام اجم
اَجَم اَجام
همنِهِش
کالم ارمله ثیب شو مرده
هم شو وسنی اموسنی
کاتیون انیون
تاچه بقچه جابند جاوند
لشن مات بی شیله پیله
یرنداق فتراک
ید بیضا عصای مار شو
خشب خس ترکه خشک
لنگک زدن حظ کردن خش شدن
حِض ( برانگیخن ) حَض ( لذت بردن )
آموت عاموت هاموت قال عقاب کِل عقاب
غُد قُد متفرعن برتن اَشَم قورتو
لونگی ( مرغ شکم پر )
لونگی ( مرغ شکمپر )
واس سنبله