امیر بهروان - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bore to tears: شدیدا خسته کننده و کسل کننده - در ح ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be out of the woods: خطر رفع شدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over the hill: زوار در رفته و پیر و فرسوده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

precarious situation: وضعیت بی ثبات؛ وضعیت مخاطره آمیز؛ و ...

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gig: کنسرت زنده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the grid: شبکه برق رسانی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chat up lines: به صحبت هایی که مرد یا زن در شروع م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chat up lines: به صحبت هایی که مرد یا زن در شروع م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not the sharpest tool in the shed: آدم احمق - خرفت -

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pinch pennies: وضعیت مالی خوبی نداشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrimping and saving: صرفه جویی بخاطر شرایط بد مالی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrimping and saving: صرفه جویی بخاطر شرایط بد مالی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a killing on sth: پول زیادی در مدت کوتاهی بدست آوردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

raking in the cash: خرپول - مایه دار - در پول شنا کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walking encyclopedia: کسی که خیلی اطلاعات داره و به نوعی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whiz: آدم نابغه و باهوش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if i had to take a guess i'd say: حدسم اینه که

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a hunch: حسم میگه - یه حسی دارم که . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am debating between: بین . . . و . . . . دو دلم - سر دور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the fence: قطعی نبودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stroke of luck: شانس در خونه را زدن - اقبال روی کرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what rotten luck: چه شانس گندی! گه به این شانس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what a relief: آخیش راحت شدم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a load off my mind: بار فکریم کم شد - یه دغدغه هام کم ش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get around to something: عزم کردن - اراده کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the odds are that: احتمال میره که

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the odds are that: احتمال میره که

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i could not tear myself away from: از خیر چیزی گذشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bore to tears: شدیدا خسته کننده و کسل کننده - در ح ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dying of boredom: از کسل بودن دغ کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to look puzzled: متحیر ماندن - گیج بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be economical with the truth: هر راست را نگفتن - سانسور قسمتی از ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the story is fishy: جریان مشکوک - جریان یا داستانی که م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fishy story: جریان مشکوک - جریان یا داستانی که م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pervert: شخص دچار انحراف جنسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sicko: روان پریش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sicko: روان پریش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wince: اخم کردن ، چهره درهم کشیدن ، قیافه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wince: اخم کردن ، چهره درهم کشیدن ، قیافه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dirty look: چپ چپ به کسی نگاه کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put something on hold: دست نگه داشتن از انجام کاری - نگه د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

having a chip on one's shoulder: ناراحتی به دل داشتن یا کینه به دل د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go bent out of shape: به شدت ناراحت یا عصبانی بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get panties in a wad: به شدت ناراحت شدن When I cancelled ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

having short fuse: کسی که زود جوش میاره و از کوره در م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get nose out of joint: عصبانی شدن We had to wait a while, ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as dry as a bone: خیلی خیلی خشک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as dry as a bone: خیلی خیلی خشک

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as flat as a pancake: کاملا مسطح

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as mad as a hornet: مریض روحی و روانی در سطح شدید

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as old as the hills: خیلی قدیمی - خودمانی میگیم مال عهد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as old as the hills: خیلی قدیمی - خودمانی میگیم مال عهد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sick as a dog: به شدت بیمار بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as strong as an ox: خر زور بودن - خیل قوی بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as strong as an ox: خر زور بودن - خیل قوی بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as solid as a rock: مثل سنگ محکم بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bit of a pickle: موقعیت مشکلی که راه حلی برای آن وجو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a bit of a pickle: موقعیت مشکلی که راه حلی برای آن وجو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is the tip of the iceberg: مشکل بزرگتر از این حرفاست

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های امیر بهروان