پیشنهادهای نورالله یوسفی (١٠)
در گویش ورامین این واژه به شکل برخشه تلفظ می شود. جرقه تغییر شکل یافته برخشه و برخشیدن است و درخشیدن و درخشش نیز همریشه با آن می باشد.
در گویش ورامین به لایه زردرنگ روی ماست کیماق یا کیماست می گویند
در گویش ورامین به بز نر چپش و ماده آن را بز می گویند. نوزاد تازه به دنیا آمده را توغولی می گویند
در گویش منطقه ورامین سین به معنای خورشید است درست مانند سان در زبان انگلیسی. مثل روستای ده ماسین که به معنای روستای ماه و خورشید است. یا شهر هرسین در ...
وین واژه ای پارسی است و در گویش پارسی منطقه ورامین به جای سرسبز وین می گویند. مثل روستای دهوین که در این روستا چون باغ و گیاه زیاد بوده دهوین می گفته ...
دب به معنای نوشتن است و از واژه اوستایی و پارسی باستان دپی آمده است. ادبیات، دبیر، دبستان، ادبستان، دبیرستان از ریشه دب می باشند.
آغل تغبیر شکل یافته واژه آبخور است و در گویش مردم ورامین به محل نگهداری بز و گوسفند آغل می گویند
در گویش مردم ورامین غول دو معنا دارد: ۱. غول به معنای دیو و موجود بزرگ جثه ۲. غول به معنای عمیق و گود است. مثلا می گویند آب در این منطقه غوله که به م ...
در گویش ورامینی به سگ ماده لاس می گویند. لاس از لیس زدن می آید. چون سگ ماده وقتی صاحب خود را می بیند به سمت او میرود و شروع به لیس زدن دست او می کند، ...
در گویش ورامینی یعنی آدم خودسر و فضولی که از روی قصد به خاطر آزار کسی که از او خوشش نمی آیددر کاری که به او مربوط نیست دخالت می کند تا خرابکاری کند