سپهر زندوکیلی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

water: اون دانشمندایی که میگن wader تلفظ م ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figurine: مجسمه کوچک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

semicircle: نیم دایره

٤ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

embroidery: گلدوزی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take it with a grain of salt: با شک وتردید به چیزی نگاه کردن جدی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stuffed: Stuffed animal = حیوون عروسکی که دا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prosthesis: عضو مصنوعی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go all out: سنگ تموم گذاشتن

١٠ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scuba tank: کپسول اکسیژن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

swings: تاب

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lifesaving device: حلقه نجات غریق

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

console: دستگاه بازیهای ویدیویی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lifeguard station: قرارگاه نجات غریق

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brass: سازهای برنجی ( مثل شیپور ، ترومبون ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beach chair: صندلی هایی ک توی ساحل بر روی آن درا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

float: سن متحرک در کارناوال و رژه ها

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outdoor recreation: تفریحات خارج شهر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decorations: تزئینات

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

camping stove: اجاق های مسافرتی ک در کمپینگ و اردو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

middle school: مدرسه راهنمایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

golf club: چوبی ک باهاش توپ گلف رو میزنن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

graceful: باوقار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

golf club: چوبی ک باهاش توپ گلف رو میزنن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

skinny: لاغر مردنی _ یا همون نی غلیون خودمو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shinguard: محافظ ساق پا ک در ورزش های مثل فوتب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sweat: 1. عرق_عرق کردن ۲. نگران ( چیزی ) ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

collect things: کلکسیون کردن اشیا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peoples: People جز کلماتی هست که اگه جمع بشه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figurine: مجسمه کوچک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stuffed: Stuffed animal = حیوون عروسکی که دا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knitting needles: میل بافندگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sarcastic: کسی که طعنه و کنایه میزنه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knitting needles: میل بافندگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

submissive: معنیه حرف گوش کن نمیده منظور کسیه ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embroidery: گلدوزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tweak: To tweak something یه تغییر کوچولو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dolls house: خونه ی عروسکی_خونه ی کوچولو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

veggies: عامیانه ی vegetables

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spade: خال پیک در ورق بازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stock up on something: خریدن و ذخیره کردن چیزی در حجم بالا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heart: خال دل ( اکبر تو خال دل منو بررریدی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

canine: دندان نیش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

charging station: دستگاه شارژ انواع گوشی ها

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vanity: خود بزرگ بینی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tripod: سه پایه دوربین

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nature program: راز بقا

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diving: غواصی ( با کپسول اکسیژن ) !؟ اوه نه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nature program: راز بقا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

percussion: سازهای ضربی ( مثل پیانو و درام )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decorations: تزئینات

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

you're barking up the wrong tree: کلا در اشتباهی!

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

middle school: مدرسه راهنمایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

junior high school: مدرسه راهنمایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

junior high school: مدرسه راهنمایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vocational school: هنرستان فنی حرفه ای

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vocational school: هنرستان فنی حرفه ای

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

forex: بورس ارزهای خارجی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forex: بورس ارزهای خارجی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hyphen: یعنی این علامت -

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

revising: تجدید نظر کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revising: تجدید نظر کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kind regards: سلامِ گرم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cold blooded: معنیه ( سنگدل ) هم میتونه داشته باش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cold blooded: معنیه ( سنگدل ) هم میتونه داشته باش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indiscreet: مداخله گر، فضول باشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indiscreet: مداخله گر، فضول باشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

espadrilles: گیوه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clogs: کفش چوبی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moccasin: همون کالج خودمون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moccasin: همون کالج خودمون

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insured: بیمه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adam's apple: خرخره، برآمدگی گلو در آقایون ( طبق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adam's apple: خرخره، برآمدگی گلو در آقایون ( طبق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

semicircle: نیم دایره

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

astringent: گس: ( طعمی است که باعث جمع شدن دها ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

astringent: گس: ( طعمی است که باعث جمع شدن دها ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regard: Please give my kind regards to your ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meet deadlines: کارهای ناتموم رو انجام دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meet deadlines: کارهای ناتموم رو انجام دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stirrer: هم زن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stirrer: هم زن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

i regret to say: شرمنده بودن از گفتن چیزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

approach: فعل:نزدیک شدن اسم:رویکرد_روش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incompetent: فاقد مهارت ، فاید صلاحیت ، بی عرضه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

may all your dreams come true: الهی تمام رویا هایت محقق شود

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

may all your dreams come true: الهی تمام رویا هایت محقق شود

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

works: آثار ( هنری )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impertinent: شخص گیتاخ و پررو

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tinker around: با چیزی ور رفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take it with a grain of salt: با شک وتردید به چیزی نگاه کردن جدی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take it with a grain of salt: با شک وتردید به چیزی نگاه کردن جدی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nine out of ten times: نود درصد مواقع

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my hat's off to you: بهت افتخار میکنم برات احترام قائلم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straighten out: حل و فصل کردن یک سؤ تفاهم یا مشکل T ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vice: رذائل اخلاقی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

water: اون دانشمندایی که میگن wader تلفظ م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

veggies: عامیانه ی vegetables

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beret: از این کلاه گردو پشمیا که نقاشا سرش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

veil: روبنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sprained: پیچ خوردگی ( پا ، دست. . . )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

extinguisher: کپسول آتش نشانی 🔥

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extinguisher: کپسول آتش نشانی 🔥

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bob: موی کوتاه ( چتری )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

esthetic: زیبایی شناسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

esthetic: زیبایی شناسی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive someone crazy: To make someone upset or annoyed

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run into: These rivers run into the seas and ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

giggle: ریسه رفتن، تیکه تیکه خندیدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see you there: بعدا میبینمت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick somone up: دنبال کسی رفتن مثلا: ساعت ۵ میام دن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stock up on something: خریدن و ذخیره کردن چیزی در حجم بالا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do something up: سنگ تموم گذاشتن معمولا برای عروسی پ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prosthesis: عضو مصنوعی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

passive smoker: کسی که سیگاری نیست ولی در معرض دود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

passive smoker: کسی که سیگاری نیست ولی در معرض دود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

iodin: ید بتادین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

custodian: سرپرست، مسئول

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

palette knife: کاردک رنگ روغن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go all out: سنگ تموم گذاشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traumatized: آسیب روحی ، ذهنی ، عاطفی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put some elbow into it: یکم زور بزن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goof off: یللی تللی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ornament: لوازم تزیینی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

real state office: آژانس

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tar baby: یه اصطلاحه زمانی بکار میره که یه کس ...

١١ ماه پیش

مدال‌های سپهر زندوکیلی