پیشنهادهای MU !- (٦)
٥١
٥ ماه پیش
٠
Cub engineer: جوجه مهندس
٥ ماه پیش
٠
دست روی دست گذاشتن
٦ ماه پیش
١
تلاش بی فایده کردن، خودتو اذیت کردن برای چیزی که سخته یا غیرممکنه
٦ ماه پیش
٢
قدرت و کنترل اوضاع کامل دست کسیه ex. After the promotion, she was holding all the chips in the negotiation. بعد از ارتقای شغلی، توی مذاکره همه چیز د ...
٦ ماه پیش
١
تا خرخره درگیر کاری بودن. گرفتار بودن. Ex. He said he was up to his ears and that he'd call her the next day.
٧ ماه پیش
١
انجام ماموریت یا وظیفه