پیشنهادهای MU !- (٦)
٢٤
٣ هفته پیش
٠
Cub engineer: جوجه مهندس
١ ماه پیش
٠
دست روی دست گذاشتن
١ ماه پیش
٠
تلاش بی فایده کردن، خودتو اذیت کردن برای چیزی که سخته یا غیرممکنه
١ ماه پیش
٢
قدرت و کنترل اوضاع کامل دست کسیه ex. After the promotion, she was holding all the chips in the negotiation. بعد از ارتقای شغلی، توی مذاکره همه چیز د ...
٢ ماه پیش
١
تا خرخره درگیر کاری بودن. گرفتار بودن. Ex. He said he was up to his ears and that he'd call her the next day.
٣ ماه پیش
١
انجام ماموریت یا وظیفه