پیشنهادهای MU !- (٦)
								
									٤٥
								
							
						
											٤ ماه پیش
										
									
											٠
										
									Cub engineer: جوجه مهندس
											٥ ماه پیش
										
									
											٠
										
									دست روی دست گذاشتن
											٥ ماه پیش
										
									
											١
										
									تلاش بی فایده کردن، خودتو اذیت کردن برای چیزی که سخته یا غیرممکنه
											٥ ماه پیش
										
									
											٢
										
									قدرت و کنترل اوضاع کامل دست کسیه ex. After the promotion, she was holding all the chips in the negotiation. بعد از ارتقای شغلی، توی مذاکره همه چیز د ...
											٥ ماه پیش
										
									
											١
										
									تا خرخره درگیر کاری بودن. گرفتار بودن. Ex. He said he was up to his ears and that he'd call her the next day.
											٦ ماه پیش
										
									
											١
										
									انجام ماموریت یا وظیفه