جدیدترین پیشنهادها
در نرم افزارهای مدلسازی سه بعدی نیز ( با توجه به معنی ابزار یا آلت مکانیکی ) به نوعی ابزار ساده ی مختصاتی می گویند که تغییر چرخشی ( rotation ) ، تغیی ...
اهریمنی، شیطانی، بد ذات
"Archaic spelling of "Battle تلفظ قدیمی و منسوخ شده ی واژه ی battle
در ترکیب sea shanty به معنی آواز ملوانان کشتی. ( آواز دریا ) بیشتر در عصر colonial ( عصر استعمار ) و کشف سرزمین های غربی آمریکایی و گسترش نیروی دریا ...
جدیدترین ترجمهها
جدیدترین پرسشها
جدیدترین پاسخها
منظور از جمله may your coffe kick in before reality does چیست و در چه مواقعی گفته میشود
در هیچ موقعی به کار نمیره چون این یه اصطلاح یا ضرب المثل نیست. من هم مثل شما سریال ۱۸۹۹ رو دیدم(البته فکر میکنم دیده باشید)، این جمله معروف این سریاله و فقط در اونجا گفته شد. معنی جمله میشه:&n ...
فرق معنی این دو کلمه در کتاب زبان چیست و معنای این دو یعنی چه و کدام کوچک تر است ؟
با درود، واژه ی supermarket به معنی فروشگاهه، که به جز خوراکی های معمولی، جنس های مختلف مثلا لوازم بهداشت فردی مثل مسواک، خمیزدندان و… و خوراکی های تازه مثل گوشت، مرغ، ماهی و حتی ممکنه لو ...
من در حال نوشتن یک متن علمی/آموزشی هستم که در اون یه سری کلمات انگلیسی وجود داره و گاهی تو جملهبندی نیازه که ضمیر چسبان بچسبه به این کلمه. اصلا همچین چیزی مجازه؟ - "در corpusاش چنین متنی وجود ندارد." - "در corpusش چنین متنی وجود ندارد." - "در corpus آن چنین متنی وجود ندارد."
با درود، اگر برابر مناسبی در فارسی برای اون واژه نباشه، میشه عین همون واژه انگلیسی رو نوشت. جمله سومی که نوشتید از نظر نگارشی درسته(با توجه به اینکه معنی اون واژه انگلیسی در فارسی نیست) و در نوشتار رسمی/ علمی قابل پذیرشه، دو جمله قبلش بیشتر کاربرد محاوره ای دارند و از نظر نگارشی درست نیستند.
در جمله the act of throwing a coin up in the air and having it land on the ground معنی having it land چی هستش؟
به معنی: اینکه بیاد رو زمین معنی جمله میشه: انجام عمل پرتاب یک سکه به هوا و اینکه بیفته روی زمین - جمله ای که نوشتید به نظر میرسه خودش تعریف یک واژه، اصطلاح و یا گزاره ی دیگری باشه، فکر میکنم تعریف toss a coin یا toss up و یا head or tails باشه.
- سمت راست(جهت یابی) - درست، واقعی - حق و حقوق(سیاسی/قضایی) - دقیق، دقیقا، مطلق مثلا: He parked his car right in front of the hospital! او ماشینش رو دقیقا(صاف) جلوی بیمارستان پارک کرد! - مرتب، سرجای خود بودن(مثلا تو جمله هایی که میگن همه چی مرتبه، حله) - خوب، سالم (سلامتی، کارکرد وسایل)