سید نادر آزادصفت (مترجم) - جزئیات مدال‌ها

اولین لایک کردن

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recognize: بها دادن، ارج نهادن، ارزشمند شمردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

melt down: بدقلقی، کج خلقی، پریشانی مثلاً در ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

start showing: در مورد حاملگی: خود را نشان دادن، آ ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bull’s eye: وسط خال، مرکز هدف hit the bull's - ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick the flower and ignore the weeds: چیدن گل و نادیده گرفتن علف های هرز ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

singleton: تک زایی، در مقابل دوقلو یا چندقلو ز ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

faith leader: رهبر معنوی / دینی/ مذهبی ــ روحانی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loosen: سهل گرفتن، جدی برخورد نکردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

extra set of hands: کمک اضافی، حمایت بیشتر، کمک دیگران

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

even as: در عین حال، این در حالی است که . . ...

٦ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

word problem: صورت مسئله، مسئلة ریاضی که در قالب ...

٧ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

until the 11th hour: تا دقیقه 90، اهمال کاری در انجام یک ...

١١ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

projection: پیش بینی، تخمین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

until the 11th hour: تا دقیقه 90، اهمال کاری در انجام یک ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

two for the price of one: یک تیر و دو نشان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ostensibly: از قرار معلوم، ظاهراً

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

underrepresented: کمتر از حد واقعی جلوه دادن

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bypass: میانبر، راه فرعی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

too little too late: نوش دارو بعد از مرگ سهراب!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

word problem: صورت مسئله، مسئلة ریاضی که در قالب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ostensibly: از قرار معلوم، ظاهراً

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

additives: مواد افزودنی، مثل رنگ های مصنوعی که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

makeup: ساختار، ماهیت، طبیعت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cash strapped: بی پول، در تنگنای اقتصادی، تحت فشار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disreputable: بدنام، بی آبرو، رسوا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disreputable: بدنام، بی آبرو، رسوا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

singleton: تک زایی، در مقابل دوقلو یا چندقلو ز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

legal capacity: صلاحیت قانونی، توانایی پذیرش مسولیت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loosen: سهل گرفتن، جدی برخورد نکردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shut down: feel shut down احساس ناتونی و رخوت، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even as: در عین حال، این در حالی است که . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frankly: راستش. . . راستش را بخواهید . . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

certified: دارای مجوز، صلاحیت دار، دارای مدرک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

transcranial: از روی جمجمه، برون جمجمه ای قرار دا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cooling off: حفظ آرامش و خونسردی، فرو بردن خشم ی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

easy mark: طعمه ی آسان، هدف آسان ( مخصوصاً برا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bellwether: طلیعه، پیش درآمد، چشم انداز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

high stakes: دارای تاثیر بالا، سرنوشت ساز، تعیین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

counter intuitive: خلاف شهود، غیرمنتظره، خلاف واقع

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های سید نادر آزادصفت (مترجم)