مهدی ح ک - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break the law: نقص کردن قانون قانون را زیر پا گذا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do laundry: شستن لباس، لباس شستن، do somebody ...

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

parenting: پدری و مادری کردن برای بچه پدر و ما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on bed rest: to be on bed rest در استراحت مطلق ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

took it upon himself: سرخود ( کاری ) انجام دادن، بدون اخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the literary community: جامعه نویسندگان و منتقدان ادبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

name after: to name after some body or some thi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moral sense: توانایی تشخیص خوب و بد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

senior citizens residence: خانه ی سالمندان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that is about right: تقریبا درسته!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cannot afford it: از عهده مخارج چیزی بر نیامدن پول چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yelled at him: سرش داد زد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

walk through: از ابتدا تا انتهای ( جایی ) را طی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hyperintelligent: خیلی باهوش، نابغه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

droping like flies: خیلی سریع، اکثرا ( چیزی، موضوعی، مو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

less than satisfactory: نامطلوب کمتر از متوسط با کیفیت پایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go back to square one: به عقب برگردید ( منظور ابتدای کار/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of: out of ice ساخته شده از یخ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come to be known as: Started to be called

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the world at large: The rest of the world بقیه دنیا، م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the cheap: Cheaply به ارزانی، ارزان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kinkos: فروشگاه کپی و پرینت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to land on: اصطلاح : تصمیم به استفاده از چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be a recipe for failure: محتوم به شکست بودن، روش منجر به شکس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a handle on it: کنترل کردن چیزی، ( با موفقیت ) چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the blink of an eye: suddenly, instantly

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the blink of an eye: suddenly, instantly

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glance over: نگاه سریع و اجمالی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glance over: نگاه سریع و اجمالی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at a glacial pace: خیلی خیلی آرام مثال: زمان خیلی خیلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give an ear: خوب گوش کن دقت کن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give ear: حواس جمع بودن با دقت گوش دادن

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های مهدی ح ک