تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به گمان برخی، دربیتِ ( رو سینه را چون سینه ها هفت آب شوی از کینه ها و آنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو ) از مولانا جلال الدین بلخی، به معنای ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در اصل ( پیرو کردن ) و ( نه پیروی کردن ) . پیروی کردن: تبعیت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

[در فلسفه و اخلاق] به معنای افراط در عقل است؛ آن گونه که فرد بیش از آموختن، به طرح شبهه و جدل و گیر انداختن دیگران بپردازد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

اشتباه در تلفظ. که متضاد آن، بی لحنی، به معنی صحیح خوانی و بی اشتباهی آمده است. ( ز بی لحنی بدان سی لحن پر نوش گهی دل دادی و گه بستدی هوش ) خسر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

در اصطلاح منطقیون: تصدیق کردن، درست دانستن مثال: اجتماع نقیضین محال است. ( تصدیق کردن و درست دانستن دو جمله ی متناقض محال است. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در اصطلاح منطقیون: تکذیب، نادرست دانستن. مثال: ارتفاع نقیضین محال است. ( تکذیب کردن و نادرست دانستن دو جمله ی متناقض محال است )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( سیاه بازی ) ؛ ( تخته حوضی ) . در قدیم بر حوض های خانه ها تخته ای می نهادند و از آن به عنوان صحنه ی سیاه بازی استفاده می کردند. چون این نمایش به تع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( سیاه بازی ) ؛ ( تخته حوضی ) . در قدیم بر حوض های خانه ها تخته ای می نهادند و از آن به عنوان صحنه ی سیاه بازی استفاده می کردند. چون این نمایش به تع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( سیاه بازی ) ؛ ( رو حوضی ) . در قدیم بر حوض های خانه ها تخته ای می نهادند و از آن به عنوان صحنه ی سیاه بازی استفاده می کردند. چون این نمایش به تعبی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( پَخشِه ) اصلِ واژه ی ( پَشِه ) است؛ که در ایران باستان مصطلح بوده است. بعدتر به صورت ( پَشّه ) با تشدید بر / ش/ مصطلح گشت و پس از آن به شکل امروز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

ندانم کیش؛ ندانم گرا؛ کسی که به وجود یا عدم وجود خدا اطمینانی ندارد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نگه داشتن؛ مهمان کردن؛ ( ( ما را به نزد خویش بازگرفت و از اول شعبان تا نیمه ی رمضان آن جا بودیم. ) ) سفرنامه ی ناصرخسرو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

شعبده باز. ( . . . سال پیش بابه مداری در یک روز سرد زمستان آمده بود. ) محمد عاصف سلطان زاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دو داماد؛ در اصطلاح اهل سنت به علی بن ابی طالب و عثمان بن عفان اطلاق می شود که داماد پیامبر بودند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

بنشن؛ خوار و بار؛ اقلام زندگی از حبوبات و دیگر لوازم. ( مردی بود بازرگان و خانه ای داشت پر بنگاهی که مردم شهر بدان محتاج بودند. . . ) بیدپای؛ محم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحریک کردن؛برانگیختن. ( آلتونتاش را حث کردند تا نزدیک خدم رفت و بار خواست. ) ابوالفضل بیهقی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تمارض کردن؛ ادعای بیماری کردن؛ ادا در آوردن. ( . . . امیر را آگاه کردند گفت: نباید که بونصر حال می آورد تا با من به سفر نیاید؟ ) ابوالفضل بیهقی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در کلام خراسانی به معنای حرکت کردن نیز آمده است. ( . . . دیگر روز این مواکب و لشکرها بازگشت و بر طرف هریو منزل کردند. ) ابوالفضل بیهقی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اجازه دادن و رها کردن کسی به انجام کاری. ( . . . ایشان را قدم بر جایی یله نکنم. ( اجازه ندهم قدم بر جایی بگذارند. ) ) ابوالفضل بیهقی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

متوقف کردن. ( . . . تدبیر گسیل کردن نامه ها و مبشران در وقف داشتند؛ تا چه پیش آید. ) ابوالفضل بیهقی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به اطاعت و تسلیم. ( و اگر فرود نیامدی و بر اثر مخالفان رفتی؛ همگان من تحت القرط برفتندی. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در اصل به موسیقی و نوای دقیق و ژوست، سیر آهنگ اطلاق می شود. ( ناله ی مرغ چمن گم کرده سیر آهنگ نیست واگذراید ای نواسنجان به خاموشی مرا ) طالب آمل ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

عیار سنجیدن و اعتبار نهادن. ( دو سال هست کمترک که فکرت تو چون محک ز نقد جان یک به یک به سنگ زد عیار ها ) قاآنی شیرازی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پرنده ی زغن یا غلیواج رو گویند؛ که شکارچی است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

شاداب؛ تر و تازه. ( گرچه صرصر بس درختان می کند هر گیاهی را منضر می کند ) مولوی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

فتیله؛ پارچه ی نیمدار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

صرفه جویی کردن؛ بریدن از کاری و کاهش چیزی. ( اندکی صرفه بکن از خواب و خور ارمغان بهر ملاقاتش ببر ) مولوی

پیشنهاد
٠

سست نگریستن؛ به دیده ی تحقیر نگاه کردن در چیزی. ( کار درویشی ورای فهم توست سوی درویشی بمنگر سست سست ) مولوی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کنایه از پسرفت کردن؛ چون که طناب باف هر چه رشته های طناب را بیشتر به هم می تند؛ طول طناب کمتر می شود. ( میوه ات باید که شیرین تر شود چون رس تابانن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در مورد میوه، رسیدن معنا می دهد. ( رز بدی پر میوه چون کاسد شدی؟ وقت میوه پختنن فاسد شدی؟ ) مولوی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به لفظ مهمان کَِش: مهمان نواز.

پیشنهاد
٢

یعنی کار و امور، از آبرو سویی رفتن و جدا شدن؛ به عبارتی بی آبرو شدن. ( زبان از کار و کار از آب رفته ز تن نیرو، ز دیده خواب رفته ) نظامی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در رفاه و آسودگی بودن و غمی نداشتن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در حساب آمدن؛حساب شدن؛ مورد توجه قرار گرفتن؛ ( که گر شه گوید او را دوست دارم بگو کاین عشوه ناید در شمارم )

پیشنهاد
١

پشمِ ( کسی یا چیزی را ) در کلاه داشتن؛ کنایه از علاقه به چیزی داشتن؛ چیزی را ارزشمند دانستن. ( چو ما را نیست پشمی در کلاهش کشیدم پشم در خیل و سپا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

وارد شدن و نه خروج؛ ( . . . به زور آن به که از در در نیفتم ) نظامی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مجازا به طور مطلق؛ ( بخت و اقبال ) هم آمده است؛ چه نیک و چه بد؛ ( چو بر مروای نیک انداختی فال همه نیک آمدی مروای آن سال ) نظامی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانی لحن، اشتباه در تلفظ است. بی لحنی به معنی صحیح خوانی و بی اشتباهی آمده است. ( ز بی لحنی بدان سی لحن پر نوش گهی دل دادی و گه بستدی هوش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دلزدگی ( از لذات دنیا با چندان وخامت، عاقبت ابرام نمی باشد. ) کلیه و دمنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساز نی ( . . . نواختن طوله و نی را یاد بگیرد و اگر زودتر رفتند با خود نوار نی ببرد. . . ) بابه مداری - سلطان زاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کفش یا صندل ( . . . چپلی نو پیشاوری به پا کرده. . . ) بابه مداری - سلطان زاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

حس بویایی است؛ ( . . . به وی میرسد از این پنج در گشاده:چون شنوایی و بینایی و یابایی و. . . ) بیدپای محمد بخاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به معنی رحم و زهدان هم کاربرد دارد ( . . . و جنین. . . در زه مانده چون زندانی. ) بیدپای محمد بخاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تلفظ دیگری است از برومند؛که در دوره ای؛تلفظ برین روال بوده است. ( . . . و این کار به هر دو سرای براومند باشد ) بیدپای ؛محمد بخاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

شکل دیگر کلمه ی ( برادر ) ؛ ( . . . ای بذاذر، من غرض خویش تا این غایت بر تو پوشیده داشتم. . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خراب و ناآباد؛از درگردیدن ( ز هر چیزی که هست از ما بر آن کوی برون آرید ازین درگشته مشکوی ) وحشی بافقی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

چرخیدن و گردش کردن ( نمودی روز و شب چون چرخ ناورد نخوردی و نیاشامیدی از درد ) نظامی

پیشنهاد
٠

کنایه از طی مسیر کردن؛یعنی از شدت گذر و حرکت؛خار های راه را شکستن ( مرا تا خار در ره می شکستی کمان در کار، ده ده می شکستی ) خسرو و شیرین نظامی

پیشنهاد
٠

کنایه از کمال عجز و فروتنی نشان دادن . ( و گر سرو سهی را ساز دادی سهی سروش به خون خط باز دادی ) خسرو و شیرین نظامی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تراشیدن مو ( . . . و موی ها بر شبه مغولان، از پیش، حلق کردند. ) تاریخ جوینی

١