ترجمه‌های علی ماشا اله زاده (١٢٤)

بازدید
٧٥٩
تاریخ
٣ سال پیش
متن
He cooked for himself in the cramped kitchen.
دیدگاه
١

او برای خودش در یک آشپزخانه ی تنگنا آشپزی می کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Seventy factory workers were made redundant in the resulting cuts.
دیدگاه
٣

هفت کارگر کارخانه تعدیل نیرو شدند درنتیجه ی کاهش ( قیمتها )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She reacted like a child caught out in a lie.
دیدگاه
٢

او مثل یک بچه ای که دستش رو شده عکس العمل نشان داد ( مچ او را گرفته باشند )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Two of the team were caught out in the first innings.
دیدگاه
٣

دو نفر از این تیم غافلگیر شدند در دور اول

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I didn't so much as catch sight of him all day long.
دیدگاه

من آنقدر ها ندیدمش در طول روز ( هرچی سعی کردم ندیدمش )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
All catch sight of each other and slam down lids.
دیدگاه
٠

همگی بالاخره بعد از تلاش فراوان می بینند همدیگر راو پلک هایشان را به هم می زنند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
But only the lucky and the sharp-eyed will catch sight of a kangaroo.
دیدگاه
٠

اما فقط خوش شانسی و این نگاه تیز بین خواهد دید یک کانگورو را ( بالاخره بعد از سعی فراوان دیدن )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We catch sight of a small plane circling the mountain.
دیدگاه
٠

ما بالاخره می بینیم یک هواپیمای کوچک را در حال چرخیدن بدور این کوه ( بالاخره بعد از سعی فراوان می بینیم )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
So catch sight of those unseen.
دیدگاه
١

خوب، تلاش کن که ببینی آن نادیده ها را ( سعی کن ببینی )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Don't run away with the idea that this job is going to be easy.
دیدگاه
٠

در این خیال باطل نباش که این شغل قرار است آسان باشد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I don't want you to run away with the impression that all I do is sign cheques all day.
دیدگاه
١

نمی خواهم شما این تصور غلط را داشته باشید که همه ی آنچه من انجام می دهم چک امضا کردن است در تمام روز

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I can't speak for the others, but I'd love to come myself.
دیدگاه
٠

من نمی توانم با بقیه برای صحبت کنم موافقتشان را بگیرم ( که بیایند ) ، اما خودم دوست دارم بیام.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I myself agree with you, but I can't speak for my boss.
دیدگاه

من خودم با شما موافقم اما نمی توانم با رییس ( برای گرفتن موافقتش ) صحبت کنم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She had learnt to stand up for herself.
دیدگاه
١

او آموخته که روی پای خودش بایستد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Always stand up for your friends.
دیدگاه
٣

همیشه پشت دوستانت بایست ( طرف دوستانت را بگیر )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Will you stand up for me?
دیدگاه
٣

آیا پشتم می ایستی؟ ( پشتم را خالی نمی کنی؟ )

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We burst into laughter at his joke.
دیدگاه
٧

ما زدیم زیر خنده/ما ترکیدیم از خنده

تاریخ
٤ سال پیش
متن
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
دیدگاه
٢

یک مثقال پیشگیری می ارزد به یک خروار معالجه

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I heard a playback of one of the tapes.
دیدگاه
٣

من یک اجرای ضبط شده از یکی از نوار ها را شنیدم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
A TV playback showed exactly what had happened.
دیدگاه
٢

اجرای ویدیوی ضبط شده در تلویزیون نشان داد دقیقا چه اتفاقی افتاده است.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Both men knew the moment of truth had arrived.
دیدگاه
١

هر دو مرد می دانستند که زمان رویارویی با حقیقت فرا رسیده بود/آن لحظه ی سرنوشت ساز فرا رسیده بود

تاریخ
٥ سال پیش
متن
They hit it off straight away, Daddy and Walter.
دیدگاه
٢

آنها سریع اخت شدند، دید و والتر

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I didn't really hit it off with his friends.
دیدگاه
٩

من واقعا اخت نشدم با دوستاش

تاریخ
٥ سال پیش
متن
These children hit it off well in the kindergarten.
دیدگاه
١٠

این بچه ها خوب با هم اخت شدند در مهد کودک