پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٩٠٩)
اعتصام نمودن: چنگ در زدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۲٠ ) .
اعتدال طبع: سلامت طبیعت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۸۱ ) .
اعبای رسالت: سنگینی های پیام آوری. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳٠۴ ) .
اعانت کردن: یاری رساندن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۴٠ ) .
اعالی ساق: بلندی های ساق. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۲۳ ) .
اعانت حق: یاری کردن حق. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۹۱ ) .
اعالی معالی: جایگاه های بلندپایه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۵۳۸ ) .
اعادت کردن: بازگردانیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۶۳ ) .
اعاجیب اسمار: حکایت های شگفت آور. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱٠۲ ) .
کتایب حزب الله: سپاه حزب الله، امروزه نام یک تشکیلات نظامی مردمی در عراق، گردان نظامی مردمی در عراق.
کتایب: سپاه،
اظهار کتایب: آشکار کردن سپاه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۹۳ ) .
اظهار عجز: آشکار کردن ناتوانی ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵٠ ) .
اطلس ملون: پرنیان رنگی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۸۶ ) .
اطلس فستقی: پرنیان پسته ای. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۸۵ ) .
فستق: پسته
اطلس آسمان: ( اضافه تشبیهی ) پرنیان آسمان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۸۶ ) .
اطلس سیاه: پرنیان سیاه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۵٠ ) .
اطلال خرابه: جمع طلل نشانه های خرابه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۳۴ ) .
اطلاق کردن: استعمال کلمه ای در یک معنی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۸۲ ) .
اضطراب کردن: سخت جنبان شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲٠۳ ) .
اضرار اندیشیدن: اندیشه ی گزندرسانی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳٠۷ ) .
اضداد جایر: مخالفان ستمگر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱٠۵ ) .
اصول ملک: بنیادهای مملکت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۱ ) .
اصناف وفاق: انواع موافقت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۱۹ ) .
اصناف خلق: انواع آفریدگان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۷۷ ) .
اصناف دانش: انواع علم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۸۸ ) .
اصل آفرینش: بنیاد خلقت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۸۳ ) .
اصدار فرمودن: بازگردانیدن، فرستادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴٠۲ ) .
اصحاب حرفت: پیشه وران. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷۹ ) .
اصحاب بغی: خداوندان تعدی، ستمگران. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴٠۶ ) .
اصتکتاءصخرتان: برخورد دو صخره. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴٠۷ ) .
اصالت رای: درستی اندیشه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۹۷ ) .
اصابت نظر: درستی دید. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۹۷ ) .
اصابت حکم: رسیدن حکم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۲۵ ) .
اصابت به خیر: رسیدن به خوبی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳٠٠ ) .
اشهبان: جمع اشهب، سپید و سیاه، اسب. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۷۴ ) .
واژه ی character انگلیسی تغییر یافته ی واژه " کردار " فارسی است. کر دار نیک یعنی منش، طبیعت و خوی نیک.
اشرار خلق:بدان مردم، شرور ترین مردمان ( ( مرد مسافر با خود گفت: اگر چه دیو از اشرار خلق خداست. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ...
جواذب رغبت: کششهای میل. ( ( اشراف ملوک را از اطراف جهان به خطبت او جواذب رغبت در کار آمد. . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱ ...
شرف اختصاص: رفعت ویژگی. ( ( و بزرگ تر نتیجه ای از نتایج خرد، خوی نیکوست و اشرف موجودات را بدین خطاب، شرف اختصاص می بخشد ) ) ( مرزبان نامه، محمد ر ...
اشراف داشتن: مطلع شدن " جمعی از اکابر و اشراف ملک که بر این حال وقوف و اشراف داشتند. " ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۴ ) .
کاسته در پهلوی کاستگ kāstag بوده است.
دکتر کزازی در مورد واژه ی " توده" می نویسد : ( ( توده می تواند بود که از واژه ی هندو اروپایی teutā به معنی "مردم" و "ملت" به یادگار مانده باشد. همین ...
بیرون: بیرون در پهلوی بُرن bērōn بوده است. ( ( همه مهر ورزید و افسون کنید ز تن، آلت جنگ بیرون کنید ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ...
رنجور: رنجور در زبان پهلوی رنجوَر ranjwar بوده است. ( ( سراسر، زدیدار من دور باد بدی را، تن دیو رنجور باد ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جل ...
همانا: دکتر کزازی در مورد واژه ی " همانا" می نویسد : ( ( همانا قید استوارْْ ْداشت است و ریخت کوتاه شده ی همماناگ که از هم/مانا، در پهلوی ماناگ mānāg، ...
دمه: بوران و باد تند همراه با برف : دکتر کزازی در مورد واژه ی "دمه " می نویسد : ( ( دمه نیز که در بیت زیر به معنی بوران و باد تند همراه با برف به کار ...
نیمه:نیمه در پهلوی نمگ nēmag بوده است. ( ( یکی تیر زد بر سر و گردنش به دو نیمه شد خسروانی تنش ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزا ...
اوزبک یعنی ارباب خود و به فارسی می شود خودمختار