پیشنهادهای Narges Nasrolahi (١٣)
قلیان یعنی در حال قل قل کردن مثل گریان که یعنی در حال گریه یا خندان و شادان و بُران و تَرسان و . . . . قلیه هم به قل خوردن میگن . قلیه ماهی یعنی ماهی ...
قلیان یعنی چیزی که قل قل میکنه و قلیه یعنی خورشتی که قل میخوره. مانند گریه و گریان . یا خندان ، شادان ، بُران و . . .
گِله گِلِگی گِله مند گِلایه
واژه عشق در قرآن یک بار هم بکار برده نشده. عشق همان اِشک یا ایشکا پارسی است و در زبان عربی وارد شده. در بسیاری از موارد در واژه های پارسی حرف ک به ق ...
اشک میتونه همان عشق باشه. خیلی وقتا در واژه های پارسی ک به ق تبدیل شده، مثل کند که شده قند یا کرمز شده قرمز یا کُباد شده قباد. شهر اشک آباد هم شده ع ...
غزالی � کیمیای سعادت � ارکان معاملت مسلمانی � رکن سوم - رکن مهلکات � بخش ۹۹ - پیدا کردن پندار و علاج آن : . . . چنان که پشت و گردن وی بشکند و آتش وی ...
آسی آسیمه سرآسیمه یا آسیمه سر = مشوش، سرگشته، پریشان، آشفته، شوریده
در سایت گنجور می توان واژه هارا در اشعار جستجو کرد. در این سایت گشتم و بیت زیر را نیافتم لطفا با دروغ کار خود را پیش نبرید. بدانسته بودم همه پیش ازی ...
آسی شدن یعنی اندوهگین و پریشان شدن. زمانی که کسی کار ناروایی انجام میده می گوییم از دستت آسی شدم. یعنی اندوهگین شدم . از دستت ( عاصی ) سرکش و نافرما ...
دین واژه فارسی است. چرا هر واژه فارسی که وارد عربی شده را ، عربی در نظر میگیرید؟
دار روب: کسی که درختان را می روبد. از درخت بالا می رود و با چوب گردو ها را می تکاند.
جناب نقدی من به دنبال واژه های فارسی جایگزین برای ترجمه میگردم که بیشتر از کامنت ها پیدا میکنم . این کار پوچ نیست . ناامید نباشید.
نشانه گرفتن