تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He smiled understandingly او فهیمانه/ با ادراک/ از روی فهم/ خرمندانه لبخند زد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم دوختن She eyed Natalia jealously او با رَشک/حسادت به ناتالیا چشم دوخت.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[از روی . . . . به سوی پایین غلتیدن] از روی . . . غلتیدن مثال: The pencil rolled off the desk. مداد از روی میز غلتید. ( منظور از روی میز غلتید و به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بیان نظر و یا اِشکال یک عزیزی که وقت صرف کرده و نظرش رو با دیگران به اشتراک گذاشته باید با لطف و مهربانی برخورد کرد. واژه �Sun� دو معنای �خورشید� ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سَردخانه، زیرطبقۀ خُنَک

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[خانه ( =چهار دیواری/اتاق/سالن/طبقۀ زیر همکف ) ] سَردخانه، زیرطبقۀ خُنَک ( زیرِ طبقه خوانده نشود و همچنین با refrigerating room به معنای� اتاق انجماد ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطابق با افسانه ها، بر اساس افسانه ها، بنابر یک روایت کهن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( در مورد آب و هوا در موقعی که هوا نیمه آفتابی و نیمه ابری است به کار می رود ) نیمه ابری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

پهن شدن/ کردن ( مثل پهن و مسطح کردن یک خمیر نان با وردنه ) ؛ مسطح شدن/کردن؛ نقش بر زمین شدن/ کردن؛ با خاک یکسان شدن/کردن