دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٤٦
رتبه
رتبه در دیکشنری
١٥,٠٣١
لایک
لایک
١
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٠

ثابت کننده

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٠

هضم بافت توسط آنزیم های موجود در سلول ها

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

قفسه سینه. مربوط به قفسه سینه

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

کشککی

تاریخ
٢ ماه پیش
دیدگاه
١

فعل کمکی ( do. modals. have. to be ) / زاپاس. امدادی. کمکی. عوضی. معین

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
١ هفته پیش
متن
She woke up, got dressed, and had breakfast.
دیدگاه
٠

او بیدار شد، لباساشو پوشید و صبحانه خورد

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The envelope would not stay closed, so I put tape on it.
دیدگاه
٠

پاکت بسته نمی ماند، پس نوارچسب رویش زدم.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He fulfilled his military duty by serving two years in the Navy.
دیدگاه
٠

او وظیفه نظامی اش را با دو سال خدمت کردن در نیروی دریایی انجام داد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
We apologise for the delay and any inconvenience caused.
دیدگاه
٠

ما به خاطر تاخیر و هر زحمتی که ایجاد شد عذرخواهی می کنیم

تاریخ
١ ماه پیش
متن
I don't want to put you to any inconvenience.
دیدگاه
٠

من نمی خواهم که شما را در هیچ زحمتی قرار دهم.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.