پیشنهادهای آزاده (١٠,٣٠٦)
lost everything he owned
[برق و الکترونیک] گزینندگی کانال مجاور توانایی کی گیرنده در رد سیگنالهای مربوط به کانالهای مجاور ایستگاه مورد نظر .
[برق و الکترونیک] کانال مجاور کانالی که بلا فاصله بالاتر از کانال مورد نظر قرار دارد .
[برق و الکترونیک] حامل صدای مجاور حامل ( آر - اف ) که صدای مدوله شده ی یک کانال تلویزیونی را که بلافاصله پایین تر از کانال تنظیم شده توسط گیرنده قرار ...
[برق و الکترونیک] داخل کانال مجاور ، تداخل باند کناری، پاشش باند کناری تداخل ناشی از کار یک فرستنده در کانال همسایه . موقعی که باندهای کناری فرستنده ...
[ریاضیات] زاویه ی مجاور
area which is nearby, area which is close to
[برق و الکترونیک] حامل تصویر مجاور
[ریاضیات] زوایای مجانب مکمل، زوایای مجانب، زوایای مکمل مجاور
[نفت] لایه های مجاور
[نفت] سنگ مجاور
[نساجی] واهدهای تکرار شونده کنار هم - واهدهای تکرار شونده مجاور
[ریاضیات] نقطه های مجاور
[ریاضیات] نقطه ی مجاور
[شیمی] خطهای مجاور
[ریاضیات] حاصل ضرب اساسی مجاور
[ریاضیات] نقطه ی غایی مجاور، نقطه ی فرین مجاور
[ریاضیات] پایه ی مجاور
[ریاضیات] رأس مجاور
[ریاضیات] ضلع مجاور
contracted form of "who would" contracted form of "who had"
[عمران و معماری] کنف توخالی - کنف مجوف
[نساجی] لیف توخالی
[عمران و معماری] سد تو خالی - سد مجوف - سد میان تهی
[زمین شناسی] فاصله گمانه ها، فضای میان گمانه ها
[علوم دامی] هولشتاین فریژن، هولشتاین آمریکایی
[برق و الکترونیک] چگالی جریان حفره
[برق و الکترونیک] انتشار حفره
[نفت] چاه پر از نفت - چاه پر از آب
gap in the budget ( possibly due to missing funds )
[زمین شناسی] انحراف گمانه
[برق و الکترونیک] طول عمر حفره
[نفت] قائم کردن چاه
[نفت] دمای چاه
made to last, will not wear into holes, sturdy
[برق و الکترونیک] تزریق حفره
[برق و الکترونیک] تحرک حفره
transactions conducted secretly
[نساجی] صفحه آرکاد - صفحه سوراخ دار
[معدن] خرجگذاری چال ( آتشباری )
[برق و الکترونیک] غلظت حفره
[برق و الکترونیک] خاصیت رسانندگی حفره
[برق و الکترونیک] جریان حفره
[زمین شناسی] عمق چال تابع
[برق و الکترونیک] جفت الکترون حفره
break in the ozone layer which results in an increase of cancerous radiation in the atmosphere
روانشناسی: روان پریشی تمام عیار
علوم مهندسی : منگنه کارى
[برق و الکترونیک] رسانایی حفره
( ورزش گلف ) گوی را به درون سوراخ راندن