آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fibonacci number: عدد فیبوناجی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fibonacci search: جستجو فیبو ناجی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fibriform: لیف مانند، ریشه ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fibrilla: روانشناسی : تارچه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fibranne: ( نام تجارتی ) فیبران ( نوعی پارچه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fibonacci series: ( ریاضی ) زنجیره ی فیبو ناچی، دنبال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fibronectin: ( زیست شناسی ) فیبرونکتین ( پروتئین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fibrinolysin: ( انواع آنزیم های خون که می توانند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're getting: داریم می گیریم

١٠ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bankrupt's discharge: termination of bankruptcy status, d ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bankruptcy application: request to file for bankruptcy ( co ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bankruptcy cost: amount it costs to declare bankrupt ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bankruptcy order: [حقوق] حکم ورشکستگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bankruptcy petition: [حقوق] تقاضا یا اعلام ورشکستگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bankruptcy proceedings: [حقوق] دعوی ورشکستگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bankrupts certificate: گواهی نامه اعاده حیثیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bankrupt to be adjudged declared: [حقوق] ورشکسته اعلام شدن ( به حکم د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bankruptcy declaration: declaration that a person or compan ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bankruptcy discharge: termination of bankruptcy status, d ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

he's dead meat: he is going to get it, he is going ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fisherman`s knot: type of knot

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fisherman’s knot: گرة دوسر طناب

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

allheal: سنبل الطیب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all he needs: as much as he requires, everything ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rest day: day for resting and not doing any w ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

digamma: ششمین حرف الفبای یونان باستان ( به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

medical profile: physical and mental capability of a ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medical program: بیمه و خدمات درمانی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

children’s health insurance program: برنامه بیمه سلامت کودکان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

restauranteur: صاحب رستوران، مهمانخانه دار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rest position: استراحتگاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

restrictionism: ( به ویژه بازرگانی یا مهاجرت ) تحدی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

restraint of trade: بازداری بازرگانی آزاد ( از طریق تبا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rest home: آسایشگاه ( به ویژه برای سالمندان )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

restrictedly: in a confined manner, limitedly

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

restrainable: محدود ساختنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rest house: مهمان سرا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pleasured: satisfied, contented; made happy, c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pleasure cruise: sailing in an entertainment ship

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

digitalisation: ( medicine ) treatment of heart dis ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pleasureless: بی لذت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

digitation: انشعاب بشکل پنجه، پنجه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pleasurer: ادم خوش گذران

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dight: ( قدیمی ) ، آذین کردن، آراستن، ملبس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

digitally: in digital form, in the form of num ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

accountableness: quality of being accountable, respo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

digitise: ( electronics, computers ) convert ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

digital watch: timepiece that shows the time in a ...

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snobbish adj: افاده ای، پرنخوت، متکبر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snobbism: افاده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snobol: [کامپیوتر] زبانی برای پردازش داده ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snobol language: زبان اسنوبول

١٠ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snowy owl: ( جانور شناسی ) جغد شمالی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snow plough: برف روب، برف پران، برف پاک کن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snow plod: برف پیمایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snow plant: ( گیاه شناسی ) سارکد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snow line: برف مرز، خط برف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snowcap: قله برفی، برف کلاه، کلاله برفی، کلا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snowberry: گل برف، گل مروارید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snowslide: بهمن، سرسره برفی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snow tire: لاستیک مخصوص حرکت روی برف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snow bunting: ( جانور شناسی ) درسه ی برف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snowshoe hare: ( جانور شناسی ) خرگوش پاپهن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snowblink: ( بخش درخشان و زیرین ابر که در اثر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snow on the mountain: ( گیاه شناسی ) شبرم امریکایی، فرفیو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snow blind: ( کسی که در اثر بودن در برف بینایی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snow goose: ( جانور شناسی ) غاز برفی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snowbush: ( گیاه شناسی ) برف گیاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snow fence: برف بند، نرده ی برف ( برای جلوگیری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snowshed: ( تاق روی خط آهن برای جلوگیری از ری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snowbell: ( گیاه شناسی ) ناقوس گل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snowbelt: کمربند برف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snowshoe: کفش برف، کفش برفی، کفش اسکی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gop joint: [پلیمر] اتصال دو نیم لبه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gopak: hopak, ukrainian folk dance

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goppiper: سخن چین، حرف مفت زن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gopher space: network of textual information on t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gopher servar: [کامپیوتر] سرویس دهنده برنامه Gophe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gopher site: [کامپیوتر] سایت برنامه Gopher

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gopher system: network of textual information on t ...

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clatterer: ادم پر چانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clayey: مانند خاک رس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clave: ( قدیمی ) زمان گذشته ی فعل: cleave، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tongued: دارای زبان بخصوص

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tone control: ( دستگاه های صوتی ) مهار بسامد، مها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tonle sap: دریاچه ی تانلی سپ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tonkin: نام سابق بخشی از شمال ویتنام

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tonally: from a tonal standpoint, with regar ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tone cluster: ( موسیقی - به ویژه با پیانو ) چند آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tongue of flame: زبانه آتش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tonsillotomy: ( جراحی ) برش یا برداشت بخشی از لوز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tongan: اهل کشور تونگا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tongue and groove joint: ( نجاری ) اتصال کام و زبانه

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wiretapper: جاسوس یا ماشینی که مکالمات را بطور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resulting digraph: [ریاضیات] گراف جهت دار حاصل

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chromopexy: تثبیت رنگدانه که معمولا به کار کبد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wireless telephone: تلفن بی سیم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resultant stress: [عمران و معماری] تنش منتجه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chromophage: رنگدانه خور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wiredrawn: مثل سیم، طویل و ظریف

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pigmentophage: رنگدانه خور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resultant of vectors: [ریاضیات] برایند بردار ها

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chromophane: رنگدانه ای از شبکیه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chromophile: رنگ پذیر ، رنگ دوست ، هر ساختمان یا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chromophobia: کروموفوب ، 1 - رنگ پذیری مشکل ، اشک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chromophobic: repels dye, not easily stained ( bi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chromophoric: رنگ زا ، رنگین ، رنگدار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chromophose: احساس ذهنی از رنگ

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chromophytosis: اختلال رنگ پوست در اثر انگلهای گیاه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chromoplasm: قسمتی از هسته سلول که به آسانی رنگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wire wove: ( وابسته به ) کاغذ نازک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wirehaired terrier: سگ تری یر دارای پشم زبر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wireway: سیم تلگراف و تلفن، سیم هادی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wireless station: [برق و الکترونیک] ایستگاه بیسیم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wire line: [نفت] کابل فولادی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wireless telegraphy: تلگراف بی سیم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wired glass: شیشه دارای شبکه سیمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wire dancer: سیم باز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resultful: نتیجه بخش، پر نتیجه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wireless telegraph: radiotelegraph.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wire cloth: تور سیمی نازک ( برای صافی کردن و غی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

results of operations: [حسابداری] نتایج عملیات

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chromopexic: تثبیت رنگدانه که معمولا به کار کبد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wire grass: ( گیاه شناسی ) چمن پیازکدار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

results from: happens as an effect of, comes from ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chromopectic chromopexy: تثبیت رنگدانه که معمولا به کار کبد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resulting trust: [حقوق] امانت قانونی، امانت حکمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resultant force diagram: [عمران و معماری] ترسیمه نیروی فعال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wire wrap connection solderless wiapped connection wrapped connection: [برق و الکترونیک] اتصال سیم - پیچ د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resultant draft: [نساجی] کشش برآیند - کشش حاصل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wire ropeway: سیم نقاله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resultant characteristic: [عمران و معماری] مشخصه منتجه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wire or line coring or wire line or wire line: [زمین شناسی] مغزه گیری کابلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

result of operations: [حسابداری] نتایج عملیات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wire bonding: [برق و الکترونیک] پیوند زنی سیمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wire bonder: [برق و الکترونیک] سیم چسبان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wire ribbon: گلابتون، سرمه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wire entanglement: حصار سیم خاردار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wiredrawer: مفتول ساز، سیمکش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resultant of two forces: [ریاضیات] برآیند دو نیرو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wireless set: device that operates without a wire ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wireless communication: using a channel that is not connect ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resultant of several equations: [ریاضیات] برایند چند معادله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resultant of forces: [ریاضیات] برایند نیرو ها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resultant moment: [ریاضیات] برایند آهنگ ها، گشتاور من ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wire cutler: سیم بر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resultant of two vectors: [ریاضیات] برآیند دو بردار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resultant of two or more vectors: [ریاضیات] برایند دو یا چند بردار

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

troops entertainment group: entertainment group composed of sol ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

troopship: کشتی سرباز بر - کشتی نفربر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nut pine: انواع کاج هایی که تخم آنها خوراکی ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutate: پایین افتادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutrify: خوراک دادن، خوراندن، غذا دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutritively: چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutmeat: مغز هسته، مغز تخمه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutant: خم، پایین افتاده، سرازیر اویخته، زی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutgall: گال فندقی ( غده ی کوچک که به صورت آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutpick: ( آلت کوچک و تیز و قاشقک مانندی که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nut brown: رنگ قهوهای فندقی، رنگ شاه بلوطی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutty taste: طعم آجیلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutritional table: chart of the amounts of calories vi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutrasweet: artificial sweetener, aspartame, sy ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nuthin: not one thing; no part of;

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutation field: [برق و الکترونیک] میدان رقصان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutating feed: [برق و الکترونیک] تغذیه رقصان آنتن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nut and union: [مهندسی گاز] مهره ماسوره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutator: [برق و الکترونیک] رقصاننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutritional drink: [صنایع غذایی] نوشابه مغذی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutarian: گردو خور، آجیل خور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nuttree: درخت گردو، درخت فندق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nutritiveness: مغذی بودن، خاصیت غذایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smartass or smart ass: ( امریکا - خودمانی ) آدم پر مدعا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

canyon bench: [زمین شناسی] نیمکت صخره ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

canyon passage: تنگنا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

canyoning: sport that involves travelling down ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

canyon shape factor: [عمران و معماری] ضریب گودی نیمرخ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

canyon fill: [زمین شناسی] نهشته کانالی مواد غیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cany: نی زار

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

مدال‌های آزاده