آزاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiotrophotherapy: درمان متابولیک اختلالات قلبی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiovalvular: قلبی - دریچه ای ، مربوط به دریچه ها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiovalvulotoma: اسبابی است که برای برش دریچه میترال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiovalvulotome: اسبابی است که برای دریچه میترال ( د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiovascular disability: ناتوانی قلبی - عروقی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiovascular disease prevention: جلوگیری کننده ازسرطان کلورکتال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiocentesis: سوراخ کردن قلب از طریق جراحی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiochalasia: اتساع یا بی کفایتی فم المعده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiolysin: نوعی لیزین ( lysin ) که روی عضله قل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiocinetic: ‎ - 1 محرک قلب ‎ - 2 دارو یا عاملی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiolysis: آزاد کردن قلب از چسبندگی ، از بین ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiokinetic cardiocirrhosis: سیروز کبدی که مربوط به بیماری قلبی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiomalacia: نرم شدن مرضی مواد متشکله قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardio vascular drift: سوق قلبی - عروقی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiodiosis: اتساع و انبساط قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiocirrhosis: سیروز کبدی که مربوط به بیماری قلبی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardio vascular lesion: ضایعه قلبی عروقی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cardiometer: دل سنج ، اسبابی که با آن نیرو و کار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiodynamics: دانش نیروهای محرکه در اعمال قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiovascular s: سیستم قلبی رگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiomotility: قدرت تحرک قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiodynia: درد در ناحیه قلبی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiomyoliposis: دژنراسیون یا استحاله چربی عضله قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiovasology: قلب و رگ شناسی : تحقیق و مطالعه در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiogenesis: قلب سازی ، عمل ساخته شدن قلب در جنی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardioangiology carditis: التهاب قلب ، میوکاردیت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiomypathy: نوعی اختلال تحت حاد یا مزمن عضله قل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiogenic asthma: آسم قلبی ، آسم ناشی از نارسایی قلبی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardionector: ساختمانی است که حرکات قلب را تنظیم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardioversoin: قلب گردانی ، بازگرداندن نظم طبیعی ق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiogenic shock: شوکی در اثر ناتوانی قلب ( CARDIO ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardionephric: قلبی - کلیوی ، مربوط به قلب و کلیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardivalvulitis: التهاب دریچه های قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiografin: نام تجارتی محصولی از دی آتریزوآت مت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardioneural: قلبی - عصبی ، مربوط به قلب و سیستم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardoitherapy: درمان بیماریهای قلب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cardiograph: دل نگار ، دستگاهی است برای ثبت حرکا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardrase: نام تجارتی فرآورده ای از اتوکس زولا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cardiographic: مربوط به ثبت حرکات قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardioneurosis: نوروز قلبی ، نوعی نوروز ( پریشان رو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caregivers strain index: شاخص فشار مراقبین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardio green: نام تجارتی فرآورده ای از سبز ایندوس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardio omentopexy: عمل دوختن قسمتی از چادرینه به قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cariogenessi: پوسیدگی زایی ، ایجاد پوسیدگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardio inhibitor: مانع کار قلب ، عاملی که کار قلب را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardioophone: اسبابی است که به وسیله آن صدای عضله ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carisoprodol: دارویی که به عنوان عامل ضد درد و من ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carkioplegia: فلج قلب ، باز ماندن عضله قلب از عمل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiopalmus: طپش قلب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carminative: 1 - بادشکن ، ضد نفخ 2 - داروی ضد نف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiopericardiopexy: عمل جراحی در پریکاردیت چسبنده بمنظو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiopericarditis: التهاب قلب و برون شامل آن ( پریکارد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiopericrditis: التهاب قلب و برون شامه آن ( پریکارد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardioplasty: عمل جراحی ترمیمی ( پلاستیک ) در محل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cardiopneumatic: قلبی - ریوی ، مربوط به قلب و ریه ، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiopneumograph: ماشینی است که برای ثبت حرکات قلبی - ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiopulmonary diseases: بیماری های قلبی ریوی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiopulmonary exercise test: تست ورزش قلبی ریوی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiopulmonary resuscotation: احیا قلب و ریه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiocentesis cardiopyloric: فم المعدی - باب المعده ای ، مربوط ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiopylloric: فم المعدی ‎ - باب المعده ای ، مربوط ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cardiorenal: قلبی - کلیوی ، مربوط به قلب و کلیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiorespiratory fitness: آمادگی قلبی - عروقی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiorrhaphy: قلب دوزی ، بخیه زدن قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiorrhexis: پارگی قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiac remodeling: بازسازی قلبی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiac s: سوفل قلبی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiac sphincter: اسفنکتر ابتدائی و نزدیک به قلب ( CA ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiac temponade: تجمع مایعات در کیسه پریکارد TAMPON ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cardialgia: درد بالای شکم ، درد اپی گاستر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardianeuria: کمبود تنوس در قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiant: 1 - محرک قلب 2 - دارویی است که بر ق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiataxia: ناهماهنگی حرکات قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiazol: کاردیازول ، محرک جریان خون و محرک ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardioclasis: پارگی قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiectasis: کاردیکتازی ، اتساع قلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiodiaphragmatic: قلبی - حجاب حاجزی ، مربوط به قلب و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardio case: مشکل قلبی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiodilator: فم المعده بازکن ، اسبابی است که دها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardio accelerator: تند کننده قلب ، عاملی که اعمال قلب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardio angiology: قلب و رگ شناسی ، تحقیق و مطالعه در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardio aortic: قلبی - آئورتی ، مربوط به قلب و آئور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardio arterial: قلبی _ سرخرگی ، مربوط به قلب و سرخر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiocele: کاردیوسل ، پیشرفتگی فتق مانند قلب د ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carbonyl: ریشه دو ظرفیتی CO ( کربونیل )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiac allograft vasculopathy: اختلال عروق قلبی آلوگرافت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carboresin: نام تجارتی مخلوطی از رزینهای کارباک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carboxydomonas: تیره ای از شیزومیستها راسته پزدومنا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiac cathetrization: گذراندن کاتتر ( میل ) بداخل قلب جهت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiac d: کندکننده قلب ، دارو یا عاملی که هیج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carboxyl: کربوکسیل ، ریشه یک ظرفیتی COOH که ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiac myocytes: میوسیت های قلبی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carboxylase: کربوکسیلاز ، آنزیمی است که دی اکسید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardiac patients: بیماران قلبی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carboxylesterase: آنزیمی که در عمل هیدرولیز استرهای ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carboxymyoglobin: ترکیبی است که از میوگلوبین در حضو ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carboxypeptidase: نوعی اگزوپپتیداز که فقط روی اتصال ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carboxy poly peptidase: کربوکسی پلی پپتیداز ، آنزیمی است که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbromal: کربومال ، گردیست سفید ، بی بو و متب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carbuncular: کفگیرکی: کفگیرک مجموعه ای از جوش ها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbuncular f: تب سیاه زخمی ، نوعی سیاه زخم در اسب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbunculosis: تشکیل شدن کفگیرکهای متعدد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carcholin: نام تجارتی فرآورده ای از کارباکول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carcinectomy: برش و برداشتن بافت سرطانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carcinogenk: ماده ای که سرطان تولید کند ، سرطان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carcinolytic: مخرب سلولهای سرطانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carcinomatosis: کارسینوماتوز ، انتشار کارسینومهای م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbachol carbohemia: کربوهمی ، اکسیداسیون ناکامل خون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbohemoglobin: کربوهموگلوبین ، ترکیبی از دی اکسید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbohydrase: کربوهیدراز ، آنزیمی است که به عمل ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbolism: مسمومیت با فنل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carbolize: تزریق و تلقیح فنل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carboluria: وجود فنل در ادرار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbomer: کربومر: کربومرها در اتیل استات، سیک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbometer: دستگاهی برای سنجش نسبت دی اکسید کرب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carcinomatous: سرطانی ، مربوط به کارسینوم یا سرطان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carcinophilia: کشش خاص نسبت به بافت سرطانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbon dioxide s: برف دی اکسید کربن ، ماده ای که بوسل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carcinophilic: متمایل به سرطان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbon peel: لایه بردار کربن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carcinophobia: ترس مرضی از سرطان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carbonize: تبدیل به ذغال یا کربن کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbonometry: سنجش دی اکسید کربن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbonuria: کربن ادراری ، وجود مقداری زیادی دی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carcinosis: کارسینوز ، انتشار و پراکندگی بافت س ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capla: نام تجارتی فرآورده ای از مبوتامات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capnohepatography: پرتونگاری کبد بعد از تزریق داخل وری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capotement: صدای مخصوص ناشی از اتساع معده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cappa: لایه خاکستری جسم چهارقلو که درست در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capsebon: نام تجارتی سوسپانسیونی از سولفید کا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbocholine: کارباکل ، ماده بلوری سفید یا زرد با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capsitis: کپسولیت ، التهاب یک کپسول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capsule capsular: کپسولی ، مربوط به کپسول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capsulotomy capsula: کپسولی ، مربوط به کپسول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caramiphen: دارویی که جهت بلوکه کردن پاراسمپاتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carapato d: بیماری مخصوص نواحی حاره آفریقا که ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capsomer: پوشه پار ، پوشه ، واخد ریخت شناختی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carbamazepine: یک داروی ضد تشنج و ضد درد که در جهت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capsotomy: برش کپسول ، پوشه بری ، مثل برش کپسو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carbamide: کاربامید ، اوره خشک ، گرد بدون آب ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capsula: کپسول ، پوشه ، ‎ - 1 غشا یا ساختمان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbaminohemoglobin: کاربامیونو هموگلوبین ، ترکیبی از دی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capsular: کپسولی ، مربوط به کپسول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbamylcholine chloride: کلرور کار با میل کولین ، یا کارباکل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capsulatin: حالت در کپسول قرار دادن یا کپسول دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbapenem: کارباپنم: نوعی از داروهای آنتی بیوت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capsulation: حالت در کپسول قرار دادن یا کپسول دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbapenem resistant: مقاوم به کارباپنم ( نوعی از داروهای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capsulolenticular: کپسولی - عدسی ، مربوط به کپسول و عد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbapenem sensitive: حساس به کارباپنم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capsuloma: تومر کپسولی کلیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbarsone: کاربارسن ، ترکیبی است ارسنیکی با فر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capsuloplasty: ترمیم کپسول ، ترمیم پلاستیکی کپسول ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capsulorrhaphy: بخیه زدن کپسول ، دوختن کپسول مفصلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbasus: گاز زخم بندی ، گاز جراحی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbatapentane: مشتقی است از کربوکسیلات که به عنوان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

captodiamine: مشتقی است از دی متیل اتیلامین که به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbazochrome salicylate: ترکیبی است از سالیسیلات که به عنوان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

captodramin: مشتقی است از دی متیل اتیلامین که بع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbetapentane: مشتقی است از کربوکسیلات که بعنوان ض ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

captodiamine caput: سر یا چیزی شبیه به سر یک عضو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbethyl dalicylate: کربنات استراتیل سالیسیلیک با اثرات ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caracoid: زائده ی غرابی ، زائده ی استخوانی کت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbethyl salicylate: کربنات استراتیل سالیسیلیک با اثرات ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carbinol: کاربینول ، مایعی است سیال ، بی رنگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

methanol carbinoxamine: مشتقی است از پیریدین که دارای اثر ض ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbinoxamine: مشتقی است از پیریدین که دارای اثر ض ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbo resin: نام تجارتی مخلوطی از رزینهای کارباک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbocaine: نام تجارتی فرآورده های هیدروکلرورمپ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capillary basement membrane: غشای پایه مویرگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capillus: مو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capistration: تنگی پوست حشفه ، تنگی پوست حشفه بطو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capitation payment: پرداخت بر سرانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capitatum: استخوان درشت ( در مچ دست )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capitulum capitonnage: بستن یک کیست از طریق نزدیک کردن دو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capitonnage: بستن یک کیست از طریق نزدیک کردن دو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capitular: مربوط به سر یک استخوان

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cannabism: کاربری و استفاده معتادانه از مشتقات ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cannulation: عمل میل زدن ، فرو کردن یک میل کوچک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

canola oil: روغن کلزا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cantharides: کانتارید ، ذراریح یا ذیاب هندی ، حش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cantharidin: جوهر ذراریح یا کانتاریدین ماده متبل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cantharidism: مسمومیت با کانتارید ، بیماری که در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

canthectomy: برش زاویه پلک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cantil: نام تجارتی فرآورده ای از برومور مپن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caoutchouc: کوچوک ، نوعی صمغ الاستیک که به لاست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capecitabine: نوعی داروی ضد نئوپلاسم که در درمان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capilaria: کاپیلاریا ، تیره ای از کرمهای گرد ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capillarectasia: اتساع مویرگها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capillariomotor: مربوط به کنترل قطر مویرگها

١ سال پیش

مدال‌های آزاده