آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stockman: دامدار، دامپرور

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock adjustment: [ریاضیات] تعدیل موجودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock appreciation right: [حسابداری] حقوق نقدی ناشی از تغییر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stockateer: person who sells stocks

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock breeder: دامپرور

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock bottle: [شیمی] شیشه ذخیره

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stockbrokerage: کارگزاری سهام ( یا بورس سهام )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock car: ( راه آهن ) واگن ویژه ی حمل دام

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock certificate: گواهی سهم، برگه ی سهم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock clerk: انبار دار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock certificate book: [حسابداری] دفتر گواهینامه سهام

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock footage: [سینما] فیلم بایگانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stockfish: ماهی خشکانده ( به جای نمک زدن در آف ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stockfeed: food that is fed to livestock

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock farm: مزرعه ی دامداری دامپروری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock market price index: [زمین شناسی] شاخص بهای بازار سهام

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock market slump: period of time during which the sto ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

therewithal: بعلاوه، علاوه بر آن، از طرف دیگر، ب ...

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make firm: سفت کردن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sexual peak: اوج جنسی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

branch of science: فن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

branch of a curve: [ریاضیات] شاخه ی یک منحنی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

branch of a function: [ریاضیات] شاخه ی تابع

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

branch of a hyperbola: [ریاضیات] شاخه ی یک هذلولی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attention key: کلید جلب توجه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltwoodite or nenadkevite or nenadkevite: [زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltz manns constant: [برق و الکترونیک] ثابت بولتمان ثابت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmanns equation: [برق و الکترونیک] معادله بولتمان مع ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann distribution: [شیمی] توزیع بولتزمن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bolt funds: deny access to funds

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann distribution function: [شیمی] تابع توزیع بولتزمن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltaflex: [نساجی] لیف مصنوعی بولتافلکس ( پلی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltathene: [نساجی] لیف مصنوعی بولتاتین ( پلی ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bolted bonnet: [مهندسی گاز] کلاهک پیچ و مهره دار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bolted connection: [عمران و معماری] اتصال پیچی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann costant: [ریاضیات] ثابت بولتسمان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann equation: [برق و الکترونیک] معادله بولتزمن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann function: [برق و الکترونیک] تابع بولتزمن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann h threrem: [شیمی] قضیه H بولتزمن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann law: [برق و الکترونیک] قانون بولتزمن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann relation: [ریاضیات] رابطه ی بولتسمان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann: علوم هوایی : بولتزمن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltrope: طنابی که برای جلوگیری از پاره شدن ب ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped fill or tipped fill or tipped fill: [زمین شناسی] خاکریز نکوبیده - خاکری ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped rockfill or tipped rockfill or tipped rockfill: [زمین شناسی] سنگریز درهم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumping price: unloading price

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump car: [معدن] واگن خودتخلیه ( ترابری )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump heap: pile of garbage

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump leaching: [معدن] فروشویی توده ای ( هیدرومتالو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

back stope: [معدن] استخراج بالارو ( معادن زیرزم ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped rock rip rap: [زمین شناسی] چینش قلوه سنگی، پوشش ق ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped deposit or dumped or dumped: [زمین شناسی] نهشته جورنشده یک رسوب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped rockfill: [عمران و معماری] درهم سنگریزه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstay: ( کشتی بادبان دار ) کابل یا طنابی ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumping car: [زمین شناسی] برگرداندن واگن یکی از ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstretch: ( زمین دومیدانی ) بخشی از زمین دو ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstamp: ( پستخانه ) مهر روی پاکت یا بسته که ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump moraine: [زمین شناسی] یخرفت انتهایی یک یخرفت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstroker: شناگر پشت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstraight: ورزش : قسمت دراز و مستقیم پیست

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump power: [زمین شناسی] قدرت مازاد - ظرفیت ماز ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstreet abortion: illegal abortions that is not perfo ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpage: act of dumping loads of waste/garba ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpish: اشغال وار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump point: area where something is released or ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumping height: [معدن] ارتفاع تخلیه ( ترابری )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump quotes: [کامپیوتر] نقل قول های نامفهوم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lacework: تزئین جامه با تور و قیطان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpcart: cart that can be tipped downward to ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumptor: کامیونی با چرخهاى لاستیکی که داراى ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped rock: [زمین شناسی] قلوه سنگ

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpiness: خیلی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped fill: [عمران و معماری] خاک ریخته شده

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchier or torchiere: ( برق و روشنایی ) چراغ پایه بلند که ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchwood: ( گیاه شناسی ) درخت روشنک

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dover's powder: گرد دور ( دارویی مرکب از تریاک و عر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchier: a floor lamp that casts light upwar ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dovelet: بچه کبوتر، جوجه کبوتر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dovekie or dovekey: ( جانورشناسی ) کفترچه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

socko: ( امریکا - خودمانی ) رایج، محبوب، م ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dovetial: دم چلچله اى

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchere: tall stand for a candle

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchon lace: روبان یا نوار توری ( برای حاشیه دوز ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torch singer: خواننده شعر احساساتی و عاشقانه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

friskiness: لرزش نشاط

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaver buck: canadian one dollar bill

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

friskily: بطور بشاش

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

miss it: از دستش بده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaver cloth: [نساجی] پارچه خز - نوعی پارچه پالتو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frisket: در ماشین چاپ کاغذ نگهدار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaver type dam: [آب و خاک] بند سنگ آبی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaverteen fabric: [نساجی] پارچه بیورتین ( پارچه شبه م ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it hurt him: it caused him pain

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sniperscope: ( به ویژه در جنگ جهانی دوم ) دوربین ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

diphthongize: تلفظ کردن، ادغام کردن اصوات

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaverboard: ( امریکا - گاهی با b بزرگ ) تخته ی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beavertail beam: [برق و الکترونیک] باریکه ی دم بیدست ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipper bath: یکجور ظرف تن شویی که روی ان نیمه پو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip carriage: واگنی که از قطار راه اهن ول میشود

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip rings: ( برق ) حلقه ی لغزان، حلقه ی اصطکاک

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip noose: گره طناب دار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip scratch: [زمین شناسی] خراش لغزشی - علاوه بر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip face or lee side or lee side or lee ward: [زمین شناسی] بادپناه، سطح لغزش - سط ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip one's hand into a pocket: slide one's hand into a pocket

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipped through his fingers: got away right under his nose

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip a peg: deteriorate slightly

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip agent: [پلیمر] عامل لغزش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip aid: [پلیمر] کمک لغزنده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

teashop: رستوران، قهوه خانه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipsole: کفی کفش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipcase: جعبه ی کتاب جاکتابی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipped disk: ( پزشکی - مهره ی کمر ) مهره ی جابجا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip one over someone: ( امریکا - عامیانه ) حیله زدن، کلاه ...

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative easement: [حقوق] ارتفاق مثبت ( حقی برای شخص د ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative action choice: [ریاضیات] خط مشی تأثیر مثبت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative particular proposition: [ریاضیات] قضیه ی موجبه ی جزئی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative defence: [حقوق] دفاع با فرض صحت ادعا

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative proposition: [ریاضیات] گزاره ی موجب، قضیه ی موجب ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

popping crease: ( بازی کریکت ) خط یا مرزی که چوگان ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

popping plug: ( ماهیگیری با قلاب ) طعمه ای که هنگ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

popping condition: [معدن] شرایط پوکیدن ( مکانیک سنگ )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sawed off the bough he was sitting on: bit the hand that fed him

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sawed: - board sawed across تخته هایی که ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sawed joint: [عمران و معماری] درز اره شده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

saw edged: دارای لبه دندانه دندانه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sawer: اره کش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

handtight: [نفت] محکم شده با دست

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the job experience: experience received while working a ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pepton: [صنایع غذایی] پپتون : ترکیب پروتئین ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peptonize: ( پروتئین را ) تبدیل به پپتون کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy yarn: [نساجی] نخ فانتزی - نخ تزئینی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancymesh fabric: [نساجی] پارچه فانتزی منفذ دار

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't try and get fancy: سعی نکن باکلاس و تجملاتی ش کنی.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is not fancy if it is true: باکلاس و تجملاتی نیست اگر واقعیت دا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

manipulated cloth: [نساجی] پارچه پشمی یا فاستونی مخلوط ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impossible task: unrealistic task

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impossibleness: quality of being impossible

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancywork: سوزن دوزی، ملیله دوزی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy man: مردی که زنی خرج او را می دهد ( به و ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy women: ادم خیالپرور، جاکش، جنده، فاحشه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy price: بهای تفننی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy ball: بالماسکه dance where people wear ma ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy dan: ( امریکا ـ خودمانی ) آدم پر فیس و ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy dress ball: بالماسکه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy fair: بازار کالای تجملی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy picture: عکس خیالی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy sapphire or sapphire or sapphire: [زمین شناسی] یاقوت خیال انگیز یاقوت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy pique design: [نساجی] پارچه بافته شده با نخ های ت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy yarn spinning device: [نساجی] ماشین ریسندگی نخ تزئینی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy basket weave: [نساجی] بافت تافته فانتزی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy goods: decorative items

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy lady: man's lover

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy prices: extravagant prices

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy rib: [نساجی] ریب فانتزی - بافت ریب فانتز ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy shop: shop that sells purely decorative o ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy warp rib weave: [نساجی] بافت ریپس فانتزی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy weave: [نساجی] بافت فانتزی - بافت تزئینی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impossible event: [آمار] پیشامد ناممکن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impossible condition: [حقوق] شرط غیر مقدور، شرط محال

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impossible construction problems: [ریاضیات] مسأله های ترسیم نشدنی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impossible outcome: [ریاضیات] پیشامد غیر ممکن

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wedgy: گوه شکل، گوه مانند

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wedge shaped: گوه ای، سه گوش، دارای شکل v

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wedge cut or wedge shaped cut or wedge shaped cut: [زمین شناسی] برش گوه ای - برش گوه ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wedge theory: [زمین شناسی] نظریه گوه ای - نظریه ت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wedge base lamp: [برق و الکترونیک] لامپ پایه گوه ای ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

summoning a witness: calling a person to testify in cour ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

summon for questioning: order to come in for interrogation

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twist liveliness: [نساجی] گشتاور باقیمانده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twist multiple: [نساجی] ضریب تاب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twist per inch: [نساجی] تاب در اینچ

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knock knees: زانوهایی که هنگام راه رفتن بهم میخو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawlingly: سینه مال , خزنده وار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawling trace or crawling traces or crawling traces: [زمین شناسی] آثار خزیدن آثاری که از ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawl on all fours: move on hands and knees

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawled on all fours: move along the ground on hands and ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawlway: [زمین شناسی] راه خزشی یک گذرگاه غار ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twisting moment: [عمران و معماری] گشتاور پیچشی

١ ماه پیش

مدال‌های آزاده