آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature coefficient of capacitance: ضریب دمایی ظرفیت خازنی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperatare controlled crystal unit: واحد بلوری کنترل شده ی دما

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature anomaly: نابهنجاری دما

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature saturation filament saturation saturation: اشباع دمایی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature alarm: هشداردهنده درجه حرارت

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hen pecked husband: مرد زن ذلیل

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensating alloy: آلیاژ جبران ساز دمایی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperatue element: جزءاندازه گیری حرارت

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit he jackpot: پول قلنبه ای به جیب زدن / لاتاری بر ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t let on that: موضوع رو لو نده

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jointuress: jointress, widow who holds a jointu ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensated zener diode: دیود زینر جبران شده دمایی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperance drinks: non - alcoholic drinks

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no offences was meant: مقصودم توهین نبود

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me a second: یک لحظه صبر کن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are adorable: خیلی دوست داشتنی ( قابل ستایش ) هست ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jointly owned subsidiary: company that is controlled in partn ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperately: بطور معتدل

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature derating: کاهش حد مجاز دمایی پایین آمدن حدود ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature gradient: میزان تغییر حرارت بر حسب ارتفاع

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature contorl: کنترل دما کنترلی که دمای اجاق، کوره ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensation: جبران حرارتی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature coefficient: ضریب حرارتی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperatre coefficient of frequency: ضریب دمایی بسامد نرخ تغییرات بسامد ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperate virus: ویروس ملایم : به ویروسی گفته میشود ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature dependent resistor: مقاومت وابسته به دما مقاومت غیر خطی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature correction: تصحیح دمایی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensating capacitor: خازن جبران ساز دمایی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensated reference element: عنصر مرجع جبران شده دمایی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensated crystal oscillator: نوسان ساز بلوری جبران شده ی دمایی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature coefficient of linear expansion: ضریب دمایی انبساط خطی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overtop: فائق امدن بر، برتری جستن بر

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overbid: ( از دیگری ) پیشنهاد بهتری دادن، قی ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll be right there: خیلی زود می رسم

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry i’m running late: ببخشید، دیر میرسم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you give me an example: می تونید مثال بزنید؟

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m not so sure about tha: خیلی مطمئن نیستم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s not what i had in mind: منظور من این نبود.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don’t think that’s quite right: فکر نمی کنم این صحیح باشه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m afraid i have to disagree: متأسفانه باید مخالفت کنم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let’s agree to disagree: بیا به این نتیجه برسیم که نظراتمون ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’ll have to get back to you on that: باید برگردم بهتون در موردش

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me check and get back to you: بذارید بررسی کنم و بعد بهتون بگم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you give me more information: می تونید بیشتر توضیح بدید؟

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s a difficult question: این سوال سخته

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m not sure but i think: مطمئن نیستم، ولی فکر می کنم…

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me think about it: بذارید یه دقیقه بهش فکر کنم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m sorry i don’t know the answer: ببخشید، جواب رو نمی دونم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you please repeat the question: لطفاً سوال رو دوباره بگید

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m sorry for your loss: برای از دست دادن شما متأسفم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let’s catch up soon: بیاید زودتر به روز بشیم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

would you like to come over for dinner: می خوای برای شام بیای خونه؟

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m sorry i can’t make it: متأسفانه نمی تونم بیام

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how about we grab a drink sometime: چطوره یه بار بریم برای نوشیدنی؟

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have to cancel our plans: مجبورم برنامه هایمونو لغو کنم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what time should we meet: ساعت چنده که باید دور هم جمع شیم؟

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let’s get together soon: بیاید زودتر دور هم باشیم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’ll be there in a few minutes: چند دقیقه دیگه می رسم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i totally agree with you: کاملا با شما موافقم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s a good point: نکته خوبی بود

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how much does this cost: قیمت این چقدره؟

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i help you with anything: می تونم در چیزی بهتون کمک کنم؟

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

excuse me do you have the time: ببخشید، ساعت چنده؟

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you speak up please: لطفاً بلند تر صحبت کنید

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you explain that in simpler terms: می تونید با اصطلاحات ساده تر توضیح ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m sorry i don’t understand: ببخشید، متوجه نشدم.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s been ages: دقیقا کاربردی مشابه با long time no ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a pleasant surprise: این عبارت نشان می دهد که با وجود ای ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can’t believe it’s you: نشانگر آن است که باور نمی کنید که ب ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where have you been hiding yourself: این پرسش کاربردی مشابه با long time ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look who it is: وقتی که فردی به جایی می رسد و شما ا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quacking in my boots: به معنی زهرترک شدن یا ترسیدن است.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hear something straight from the horse’s mouth: اصل قضیه یا اتفاق را باید از کسی که ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

none of your beeswax: none of your business

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not your circus: none of your business

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not your monkeys: none of your business

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's none of your business: به تو چه به تو مربوط نیست

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how have you been keeping: شیوه ای برای احوال پرسی و پرسیدن حا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we meet again at last: این جمله مناسب وقتی است که دو نفر ق ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

haven’t crossed paths in a while: این جمله به معنای “خیلی وقته به هم ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hyperfunction: پرکارى

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hypercatalectic: دارای جای زائد مخصوصا در اخر

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hypercard: نوعی محیط برنامه نویسی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hyperopic: دوربین

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hyperfocal distance: فاصله ی فراکانونی، نزدیک ترین فاصله ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bating: بجز، باستثناء

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

battle star: ستاره ی افتخار

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cottony: پنبه ای، کرکی، نرم پنبه سان، نرم و ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cottonseed: پنبه دانه، تخم پنبه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bateau: نوعی قایق سبک وزن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cote: کلبه، مرغدان، اغل، کبوتر خانه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

batiste: باتیست نوعی پارچه لطیف

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotter: رعیت

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bathymetric: مربوط باندازه گیری عمق، مربوط به در ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what’s bring you here: چه عجب از این طرفا؟ شما کجا اینجا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll come back right now: همین الان برمیگردم

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotillon: نوعی رقص دو نفری

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bathyscaph: ژرفناپیما ( دستگاهی که با آن به ژرف ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotta: ( جامه ی کشیشان ) جبه ی کوتاه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotton yarn: نخ پنبه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bathometer: عمق سنج، ژرفاسنج

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotter pin: ( مکانیک ) زبانه ی دو سر پرچ

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

batrachotoxin: وزغ زهر ( آلکالوئید استروئید c13h42 ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotton belt: کمربند پنبه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bathsheba: ( انجیل ) بنتشیبا ( مادر حضرت سلیما ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cottontail: پنبه دم ( انواع خرگوش های بومی امری ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

batrachian: دوزیست

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bataan: دماغه ی باتان ( در کشور فیلیپین و م ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotillion: رقص تند و شاد ( که طی آن رقصنده ها ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

battledore: چوگان پهن، رخت کوب

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cottager: روستایی، کلبه نشین

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotton seed oil: روغن پنبه دانه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cottonweed: علف پنبه ( انواع گیاهان وحشی که نما ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotton stainer: پنبه رنگی ساز ( انواع حشرات نیم بال ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cothurnus: یکجور نیم چکمه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotton gum: علف پنبه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotoneaster: شیرخشت ( انواع گیاهان جنس شیرخشت از ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cottier: روستایی ایرلندی که کلبه ای اجاره کر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotton picking: ( امریکا - خودمانی ) بد، بی ارزش، ل ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotton flannel: پارچه ی حوله ای ( که یک سوی آن پرز ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotton batting: لایه های نرم پنبه پنبه ی زده

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

how do you do or how d' ye do: ( عامیانه ) مخمصه، درگیری، هچل ( ho ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotenant: شریک ( در ملک ) ، هم اجاره نشین

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotidal: دارای هم زمانی در طغیان اب

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

batfish: خفاش ماهی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotyledonous: لپه دار

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cottian alps: کوه های کاتیان ( بخشی از کوه زنجیره ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cottage pudding: کیک پوشیده از شیره ی غلیظ

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotenancy: هم اجاره نشینی , اجاره اشتراکی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotswold hills: تپه های کاتزولد در جنوب غربی ناحیه ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotswold: گوسفند کاتزولد ( که پشم نرم و بلند ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cottonseed meal: کنجار ( کنجاله ی ) تخم پنبه

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fucker face: هنگامی این عبارت را می توانید به کا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oh it's enough for fuck sakes: بس کن دیگه لا مذهب

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't use f words: فحش نده / حرف رکیک نزن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scratch someone’s back: هوای کسی رو داشتن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you into smoke: اهل دود یا سیگار هستی؟

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

excuse myself to say why: لطفا اجازه بدید بگم چرا

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't know what comes over me: من نمی دونم چم میشه. چه اتفاقی برا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have several irons in the fire: یک سر دارم و هزار سودا

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm entranced with joy: از خوشی غش کردم.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm up to my ears in entanglement: تا خرخره توی گرفتاری ام.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i please to exasperate you: دلم میخواد اون قدر اذیتت کنم تا خست ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it appeals to me you keep your temper: برام جالبه که این قدر خونسرد هستی! ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a disaster: فاجعه هس. مایه خجالت و شرمندگیه.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come on shake a leg: زود باش! یالا! یه تکونی به خودت بده ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is measure in all things: هر چیزی حدی داره.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're a complete idiot: تو یه احمق به تمام معنا هستی.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get this straight to your head: اینو خوب تو گوشت فرو کن. اینو خوب ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're crowding me: داری رو اعصابم راه میری!

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oh leave me fucking alone: ولمون کن بابا! بی خیال ما شو

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

discreet fun: پنهانی عشق و حال کردن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me a hi5 man: بزن قدش پسر!

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he will cut you smoothy: سرتو با پنبه می بره

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the hell out of my face: از جلوی چشمام گم شو بیرون

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s lit: دمت گرم، عالیه! این یک عبارت رایج ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get my monkey up: حرف دهنتو بفهم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is no room for doubt: جای هیچ شکی نیست وقتی کاری آن قدر ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

watch your big mouth: به تو ربطی نداره

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’ll text you: بهت خبر می دم وقتی در حال حاضر پاس ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop bullshitting: بتمرگ کصشعر بسه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i think it is beating the air only: این فقط آب در هاون کوبیدنه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s not worth it: ارزششو نداره وقتی با موقعیتی مواجه ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm your fan: من عاشق سینه چاکتم طرفدارتم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is a no brainer: بدیهیه وقتی بدون حتی ذره ای فکر کر ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are driving me nuts: داری دیوونم می کنی این یعنی کسی شم ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is junkie: اون هروئینیه / شیره ایه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thank you anyway: به هر حال ممنون فرض کنید کسی برای ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thank you in advance: پیشاپیش ازت ممنونم می خواهید از دو ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn’t catch the last word: ببخشید آخرشو نفهمیدم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry i wasn’t listening: ببخشید حواسم نبود وقتی در هنگام صح ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is very kind of you: لطف کردید! اگر کسی دری را برای شما ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’ll be with you in a minute: الان میام پیش تون برای یک جلسه دیر ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’d better be going: دیگه باید برم اگر باید به جاده بزن ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thank heavens it’s friday: این عبارت رایج زمانی استفاده می شود ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come on you can do it: بیخیال! تو می تونی! این یک عبارت ر ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

genetic pan: کفه پیدایشی

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

genetic potential: توان ژنتیکی

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

genetic variance: واریانس ژنتیکی

٨ ماه پیش

مدال‌های آزاده