آزاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is good company: آدم خوش مشربی است

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

humans are able to mistakes: انسانها جایزالخطا هستند

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i pity you if: وای به حالت اگه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hung up on someone: به کسی دل بستن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he took a long time to come round: مدت زیادی طول کشید تا به هوش آمد

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i salute you: درود بر شما

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i ain't got no use for it: به درد من نمی خوره مورد استفاده من ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is barely on speaking terms with his father: زیاد با پدرش خوب/جور نیست

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boxwood: چوب شمشاد

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is giving me a hard time: �روزگار منو سیاه کرده

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is gone up in the world a bit since i knew him at college: پیشرفت/ترقی کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

box calf: چرم گوساله که روی آن طرح چهارخانه ن ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is loaded: خیلی پولداره

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boxman: عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is not my cup of coffee: اون در حد من نیست

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fine couldn’t be better: بهتر از این نمیشه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s not the man for that: این کاره نیست

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she’s not the man for that: این کاره نیست

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he has a mental block: ذهنش درگیر است فکرش اصلا کار نمی کن ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bird box: جعبه پرنده قفس

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she’s slow on the draw: دوزاریش کج است!

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s two timing his girlfriend: به معشوقه اش ( دوست دخترش ) خیانت م ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is as good as gold: مثل یه دسته گل بودن خوب بودن خوب ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

box cut: برش جعبه ای ( معادن رو باز )

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is a glutton for work: خوره کاره

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

box tree: درخت شمشاد

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

box suitmeats: جعبه شیرینی

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she’s two timing her boyfriend: به معشوقه اش ( دوست پسرش ) خیانت می ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is as green as grass: �هنوز بچه است هنوز خام است

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

box of matches: قوطی کبریت

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

box camera: دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که د ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

box step: ( در رقص های دو نفره ) گام های مربع ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

box on the ear: سیلی، سیلی زدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

box score: جدول مشخصات بازیکنان و خلاصه ی مساب ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

box the compass: سی و دو مکان قطب نما را نام بردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

box pleat: ( بیشتر در دامن و پیراهن زنانه ) چی ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she’s a bag egg: آدم بدطینت و بی صداقت

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s always flashing his money around: پول و چیزی را به رخ کسی کشیدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

box kite: بادبادک جعبه دار

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she’s always flashing his money around: پول و چیزی را به رخ کسی کشیدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

box coat: پالتو کلفت و سنگین

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he has a chip on his shoulders: �اون آدم عقده ای است

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she’s not all there: سیمهایش قاطی است!

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boxboard: مقوای سفت که از آن جعبه می سازند

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

depiction n: تصویرگری، دیسه گری، نگاره گری تصوی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

depicture: نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

depictive: representational

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

depicter: one who represents or delineates

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

engineer in chief: سر مهندس

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

engineers corps: military unit of engineers

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corpsman: پزشکیار کشتی

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goddauhgter: دختر تعمیدی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family care: مراقبت خانوادگی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family channel: television channel which offers pro ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family company: company owned and operated by a fam ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family curve: منحنی مشخصه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family day: day devoted to entertainment for an ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family health: بهداشت خانواده

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family of lines: دسته خطوط

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family of functions: خانواده ی تابع ها

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family of equal densities: خانواده ی بیضی های چگالی های یکسان

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family of ellipses of dispersion: خانواده ی بیضی های چگالی های یکسان

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family of distributions: خانواده توزیعها

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family style: خوراک به سبک خانه ( بجای آنکه مستخد ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family bible: انجیل خانوادگی ( که تاریخ زادها و ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family court: دادگاه خانواده

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family circle: محفل خانوادگی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family status: پایگاه خانواده

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family of love: children of love

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family digest magazine: monthly american magazine for black ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family expansion incentives: benefits offered to families to enc ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family fortunes: popular television game show that l ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family pack: arge - size package of a product

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family paper: newspaper or magazine which contain ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

familymart co ltd: japanese company that operates a ch ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family album: album containing photographs of the ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

familymoon: trip taken subsequent to a wedding

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fahrenheit degree: درجه فارنهایت

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fahrenheit scale: مقیاس فارنهایت

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fahrenheit temperature scale: مقیاس دمای فارنهایت

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fahrenheit thermometer: thermometer determining in degrees ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matched order: جفت کردن دستور فروش سهام یک نفر با ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stickum: ( امریکا - عامیانه ) هر چیز چسبناک

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stick to your work: بکار خود مشغول باشید یا بچسبید

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thumbprint: اثر شست، اثر شست گذاشتن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stick about: بانتظار چیزی بودن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thumbwheel: چرخ شستی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stickweed: انواع گیاهان بومی امریکای شمالی که ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thumb index: جاشستی، جا انگشتی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stickful: یک ورساد حروف، یک چارچوب حروف چینی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thumb mark: mark left by the print of a thumb

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sticking to one's last: به کار خود پرداختن یا ادامه دادن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thumbling shaft: محور سگک ( در ماشین فلایر )

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stickability: پایداری، استقامت، دوام آوری

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stickseed: انواع گیاهانی که تخم یا میوه ی تیغد ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stickpin: سنجاق کراوات

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll be back right now: همین الان برمی گردم

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matched termination: اتصال پایانی تطبیق یافته اتصال پایا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

match up to something: طبق انتظار بودن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matched diodes: دیودهای منطبق دو دیود که دقیقاً اب ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matching diaphragm: دیافراگم تطبیق دیافراگمی که از شاف ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matched dissolve: همگذاری انطباقی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matchboarded door: در تخته ای

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

match box problem: مسئله قوطی کبریت

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

match statistics: آماره های جور شدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

match prediction: تخمین مقایسه ای

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matchable: بهم جور شدنی، سازگار

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matched shots: نماهای هماهنگ

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matched shot: تطابق و تداوم شاتها

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matched samples: نمونه های همتا

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matched pairs t test: آزمون tی جفتهای جور

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matched metal die: حدیده فلزی جور

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

so far forth: تا ان حد

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

going to canossa: humbling oneself

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big leap: جهش بزرگ

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gonnardite or tetranatrolite or tetranatrolite: نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Na2CaAl4 ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moroccan cigars: ( food ) moroccan delicacy made of ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moroccan cuscus: small grain pasta made of semolina ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moroccan citizen: citizen of morocco ( country in nor ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moroccoleather: تیماج فرنگی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mor: خاک مردابی مخفف:، مراکش

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mortgaged: مرتهن: کسی که مال را به رهن می گیرد

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

morning draught: صبوحی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

morning room: a morning room is a sitting - room ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

morning shift: نوبت کاری صبح

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mornin': morning earliest period of the day

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mornay: having a white cheese sauce

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

morning tea: cup of tea drunk each morning after ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

morningside: name of several towns located in en ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

laughter is infectious: خنده مسری

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moroni: name of an angel which according to ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moronism: foolishness

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moronity: stupidity

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moro: مسلمان جزایر فیلیپین و مالایا

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moroccan: مراکشی

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plantable psyllium: پامچال فرنگی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

treatment with enzyme: عملیات با آنزیم

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant register: دفتر ثبت اموال

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant power: توان نیرو گاه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant nutrient: عنصر غذایی گیاه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant mixing: اختلاط در کارخانه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant mines: put explosives in place

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant manager: مدیر کارخانه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant mixed concrete: بتن آماده

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant location: تعیین محل کارخانه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant layout model: مدل طرح بندی کارخانه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant layout: آرایش کارخانه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant indicator: نشانگر گیاهی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant design: طرح کارخانه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant cover: پوشش گیاهی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plant capacity: ظرفیت کارخانه

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soaked adj: خیس، آغشته به آب

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valetta: capital of malta

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valet de chambre: پیشخدمت مخصوص

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valetudinarianism: احساس ضعف و سستی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valetudinary: علیل، وسواسی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

old fellow: old friend

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american samoa: جزایر ساموآ ( در جنوب اقیانوس آرام ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american english: زبان انگلیسی متداول در امریکا

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american association of applied linguistics: professional organization of schola ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american national institute standards or ansi or ansi: کمیته ملی که فعالیتهای استاندارد دا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

virginia creeper: یاسمن زرد

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american aid: monetary assistance to the state of ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american ivy: یاسمن زرد

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american chameleon: حربای امریکایی ، سوسمار کوچک

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american morse code: رمز مورس آمریکایی رمز خط

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american academy of cosmetic surgery: american based institute of cosmeti ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american leopard: یکجور یوز پلنگ در امریکا

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american kestrel: باز امریکایی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american make: ساخت امریکایی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american standard: کد استاندارد امریکایی برای مبادله ا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american beauty: نوعی گل رز دورگه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american wirehair: گربه ی سیم موی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

america israel political action committee: american organization which works t ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american civil liberties union: an organization that works to defen ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american water spaniel: سگ اسپانیل آبی امریکایی ( موهای مجع ...

٧ ماه پیش

مدال‌های آزاده