آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss leaders: [حسابداری] قیمت گذاری با زیان برای ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss due to elastic shortening: [عمران و معماری] اتلاف ناشی از کوتا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss contingency: [حسابداری] زیان احتمالی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss contingencies: [حسابداری] زیانهای احتمالی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss compensation: [برق و الکترونیک] جبران تلفات

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss area: [حسابداری] منطقه زیان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lossy line: [برق و الکترونیک] خط تلفاتی خط ارسا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lossev effect: [برق و الکترونیک] اثر نورف تابش حاص ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss to suffer incur a: [حقوق] متضرر شدن، زیان دیدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just compensation: [حقوق] غرامت عادلانه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just chilling at home: فقط در خانه استراحت می کنم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just damages: [حقوق] خسارت عادلانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pig oneself: پرخوری کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pig lead: توده سرب

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pig latin: زبان زرگری

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kiss first: اول بوس بده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just balance: scale that gives an accurate and pr ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paillette: منجوق، پولک

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pailett: منجوق، پولک

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cionectomy: زبانه بری ، برش جراحی زبان کوچک

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cillosis: لرزش اسپاسمی پلک

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumpolarization: چرخش نور پولایزه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uvulitis cionotomy: قطع جراحی قسمتی یا تمامی زبان کوچک

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cimbia: نوار سفیدی که در امتداد سطح بطنی سا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumrenal: دور کلیوی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cimex: سیمکس ، تیره ای از بندپایان ( راسته ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cinchonine: سنکونین ، آلکالوئیدی است که از گنه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cinchonism: مسمومیت با گنه گنه یا آلکالوئیدهای ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinchophen: ماده ای است با خاصیت ضد تب که در در ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinedensigraphy: ثبت خطی حرکات ساختمانهای داخلی بدن ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinefluorography: فیلم برداری از تصاویر پی در پی که د ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cionotomy: قطع و جراحی قسمتی یا تمامی زبان کوچ ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinematoradiography: فیلم برداری با اشعه رونتگن از تصاوی ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circomference: محیط

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cinemicrography: فیلم برداری میکروسکوپی ، فیلم بردار ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cineol: اوکالیپتول ، مایع بیرنگی بفرمول ‎ C ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumclusion: فشردن یک سرخرگ توسط سیم و سوزن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinerea: ماده خاکستری سیستم عصبی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinereal: مربوط به ماده خاکستری سیستم عصبی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumintestinal: دور روده ای

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cineritious: خاکستری ، رنگ خاکستری

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumlental: مربوط به دور عدسی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cineroentgenofluorography: ثبت رادیوگرافی تصاویر اشعه ‎ X بوسی ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinesl: پیشوندی است بمعنی �حرکت� که با کلما ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumnuclear: دور هسته ای

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cingulumotomy: ایجاد کردن ضایعه در سینگولوم ( sing ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumocular: دور چشمی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cillobacterium: سیلوباکتریوم ، جنسی از شیزومیستها ( ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the sulks: angry and dejected

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unschooled: مدرسه نرفته

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unscholarly: not educated

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yesternight: ( قدیمی ) دیشب ( دیالوگی از فیلم هم ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone scan: medical examination which produces ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone lazy: lazy or idle from a constitutional ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone dust: finely ground pieces of bones ( use ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone dry weight: [نساجی] وزن خشک

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone dry aggregate: [عمران و معماری] سنگدانه مغز خشک

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone chair: [پلیمر] زغال حیوانی فعال

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone cancer: malignant disease of the bone

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just talk: only unimportant chatter

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marrowless: بی مغز

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just the contrary: exactly the opposite

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marrow bean: لوبیای تخم درشت باغی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marrowfat: نخود بزرگ باغی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marrowy: پر مغز

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

excavation in river bed: [عمران و معماری] خاکبرداری در بستر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boneheadedness: stupidity foolishness

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marrow squash: کدو تابستانی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone size: [نساجی] آهار استخوان

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turn in one's passport: give one's passport to the police

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turn into cinder: turn into ashes

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turning lathe: ماشین تراش ( اسم )

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

free to do: available to do

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take it easy pal it’s no big deal: سخت نگیر رفیق. چیز مهمی نیست.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go away or else i’ll call the cops: برو پی کارت وگرنه پلیس را خبر می کن ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i want you to send all these emails and step on it: میخوام همه این ایمیلها را بفرستی، ب ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he doesn’t give a damn about it: عین خیالش نیست.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s failed the exam again but he doesn’t give a damn about it: امتحان را دوباره رد شده ولی عین خیا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t give me that i wasn’t born yesterday: واسه من دروغ سرهم نکن. من بچه نیستم ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can’t eat this sandwich it sucks: نمی تونم این ساندویچ را بخورم. بیخو ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dinner’s ready dig in: خب شام حاضره، بزن تو رگ.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m sorry you failed you exam: متأسفم در امتحان رد شدی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i really enjoyed your class nice job: واقعا از کلاستان لذت بردم. خسته نبا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you don’t want to come with me it’s ok suit yourself: اگر نمی خواهی با من بیایی، اشکالی ن ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you haven’t changed a bit after so many years knock on wood: بعد از این همه سال اصلا عوض نشدی، ب ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we don’t need you here why don’t you go about your business: اینجا به تو احتیاجی نداریم. چرا نمی ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hey busybody mind your own business: آهای فضول، سرت به کار خودت باشه.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you’re not a kid anymore act your age: تو دیگه بچه نیستی، مطابق سنت رفتار ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the bill is on me i won’t let you pay it’s out of the question: صورتحساب پای منه. نمی ذارم تو پول ب ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take an umbrella with you just in case: با خودت یک چتر بردار، محض احتیاط.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knock it off i can’t take it anymore: بسه دیگه. بیش از این تحملش را ندارم ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you’re dressed to kill where are you going: خیلی شیک کردی. کجا می خوای بری؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a sweet tooth i can’t help eating candy: من شیرینی خورم. نمی توانم جلوی شیری ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wanna see the world before i kick the bucket: دلم می خواد قبل از آنکه غزل خداحافظ ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

believe it or not you’re the only guy i trust: باور بشه یا نه، تو تنها آدمی هستی ک ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop picking on me get off my back: اینقدر به من گیر نده، دست از سرم بر ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ok you go your way and i’ll go mine deal: باشه، تو راه خودته برو منم راه خودم ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

never a man: هیچکس

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can’t stay up anymore i’m gonna hit the sack: دیگه نمی تونم بیدار بمونم. میخوام ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

never a one: هیچکس

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut it out i don’t believe you you’re giving me a pack of lies: بسه دیگه! حرفاتو باور نمی کنم. داری ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just checking: محض کنجکاوی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be careful with that glass vase easy does it: مواظب آن گلدان بلور باش. احتیاط کن!

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let’s get busy and paint the apartment: بیا شروع کنیم به کار و آپارتمان را ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

of course you can use my car no sweat: البته که می تونی از ماشین من استفاد ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how lucky: چقدر خوش شانس

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i usually take a nap after lunch: معمولا بعد از ناهار یه چرتی می زنم.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we can’t wait all day for you get a move on: نمی تونیم کل روز را منتظر باشیم. تک ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you bring bad luck: تو بدشانسی میاری

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hi joe long time no see i haven’t seen you in ages: سلام، جو. پارسال دوست، امسال آشنا. ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if i’m late for work one more time my boss will kick me out: اگر یه دفعه دیگه دیر سر کارم برم، ر ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hello what a surprise: سلام. چه سورپرایزی؟ چه عجب از این ط ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my pet hate is having to stand in line: چیزی که ازش متنفرم اینه که مجبور بش ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ok old buddy what’s new: خوب رفیق قدیمی، چه خبرا؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i know why she didn’t invite me she hates my guts: می دانم چرا مرا دعوت نکرد. چشم دیدن ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there are lots of rumors about you and jennifer what’s up: شایعات زیادی در مورد تو و جنیفر هست ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outness: دلبستگی بچیزهای بیرونی

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nitwitted: stupid ( slang )

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blunting dulling: [نفت] کند شدگی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spastic paralysis: ( پزشکی ) فلج اسپاسمی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spastical: مبتلا به فلج تشنجی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spastically: in a spastic manner

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flare up tension: exacerbate tension

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flareback: پس زنی شعله

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flare angle: [عمران و معماری] زاویه گسترش - زاوی ...

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indulgence in one's wishes: تسلیم خواهش های نفس

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indulge in illusions: let oneself give into one's dreams

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indulged in fantasies: allowed one's imagination to run wi ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gawkish: احمق

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gawkily: از روى کودنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gawkiness: کمرویی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gawkishness: awkwardness, clumsiness

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slander of goods: [حقوق] تبلیغ سوء راجع به کالا

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slander of title: [حقوق] مخدوش جلوه دادن مالکیت که مو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slanderous document: document which contains defamatory ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forged side: [عمران و معماری] سطح فرورفته

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tower wagon: اتومبیل مجهز به جرثقیل یا نردبان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indulge in mockery: ridicule make fun of

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ruby copper: [زمین شناسی] مس یاقوتی - اکسید مس د ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ten thousand: ده هزار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toweling or towelling: پارچه ی حوله ای

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ten thousand spectators: a lot of spectators

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ruby sand: [زمین شناسی] ماسه یاقوتی - یک ماسه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ruby silver: [زمین شناسی] نقره یاقوتی - یک کانی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ruby zinc: [زمین شناسی] روی یاقوتی - یک کانی ر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tow car: کامیون جرثقیل دار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

punky: [زمین شناسی] سنگ نیم سخت - به سنگی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tenth chapter: section number 10

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forged bit: [معدن] سرمته جوش خورده ( چالزنی )

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ruby laser: [برق و الکترونیک] لیزر یاقوتی - لیز ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indulge in retrospection: lose oneself in thoughts of the pas ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

towear a mask: نقاب زدن، ماسک زدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tenth verse: tenth paragraph

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tenth rate: پایین ترین درجه درجه دهم

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brawlingly: in brawling or fighting manner

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

veneering: عمل روکش کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

new fallen: تازه آمده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

veneer board: very thin sheet of wood

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

new fallen snow: برف تازه آمده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

veneered wall: [عمران و معماری] دیوار با روکار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just words: only unimportant words

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pisser: ( خودمانی - زننده ) آدم یا چیز بدقل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on a plate: ( عامیانه ) با کوشش کم دو دستی ( ت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

said the last word: made a final judgment

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

refreshing the memory: [حقوق] روشن کردن ذهن ( مانند مراجعه ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apron lattice: [نساجی] نوار خوراک دهنده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apron interfernce: [زمین شناسی] تداخل کف بند، نفوذ کف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apron fabric: [نساجی] پارچه زیر چاپی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apron elevation: [عمران و معماری] ارتفاع کف بند

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

osmatic: وابسته به بویایی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apron dress: [نساجی] پیش بند

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apron cradle: [نساجی] راهنمای آپرون

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apron conveyor: [ریاضیات] نقاله ی صفحه دار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apron drafting system: [نساجی] روش کشش نواری

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

putting in a cast: wrapping an injury in plaster so th ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apronlike: resembling an apron

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

putting in reverse: [عمران و معماری] دنده عقب گذاشتن

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carry one's point: succeed in convincing

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voodooism: وودوو یک آیین تخیلی و عجیب دینی است ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prosthetically: by an artificial limb or body part

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mediterranean fruit fly: ( حشره شناسی ) مگس میوه ی مدیترانه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voodooist: وودوو یک آیین تخیلی و عجیب دینی است ...

٢ ماه پیش

مدال‌های آزاده