آزاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how much does that cost: قیمتش چند می شود؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have you got anything cheaper: چیز ارزان تری نداری؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what time do you open: تا کی باز هستید؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

here’s your change: این هم بقیه پول تان

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you have this item in stock: آیا از این جنس دارید؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry it’s out of stock at a moment: متاسفم، همین الان تمام شد

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry it's out of stock at a moment: متاسفم، همین الان تمام شد

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where can i find the chocolate: کجا می توانم شکلات پیدا کنم؟

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

what is this book worth: این کتاب چقدر ارزش دارد؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's your phone number: شماره تلفنت چند است؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could i ask who’s calling please: می توانم بپرسم چه کسی پشت خط است؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

obviously gay: آشکارا همجنسگرا بودن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need some assistance: کمی کمک نیاز دارم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need your support: به حمایتت نیاز دارم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

would you mind helping me please: ممکن است کمکم کنی ، لطفا؟/ اشکالی ن ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you give me a digout: می توانی کمکم کنی؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you lend me a hand: می توانی دستی برسانی؟ میشه یه کمکی ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need a helping hand: من به یک یار کمکی نیاز دارم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could someone help me please: کسی می تواند کمکم کند، لطفا؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m just peachy: اوضاع بر وفق مرادم است/ عالی هستم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm just peachy: اوضاع بر وفق مرادم است/ عالی هستم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

must know that: [ریاضیات] باید مشخص کند که

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am on cloud nine: روی ابر ها هستم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you help me please: می توانی کمکم کنی، لطفا؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that was wrong of me: اشتباه از من بود

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i apologize for my mistake: به خاطر اشتباهم معذرت می خواهم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm doing well: حالم خوب است

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from the bottom of my heart thank you: از ته قلبم ممنونم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

was lost: was confused was misplaced

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was the least i could do: کم ترین کاری بود که می توانستم بکنم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

was lost without a trace: he disappeared without a trace

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was my fault: تقصیر من بود

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i hope you can forgive me: امیدوارم مرا ببخشی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lockless: characterized be having no lock

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you've made my day: روزم را ساختی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's expected to be hotter than last year: انتظار می رود هوا نسبت به گذشته، گر ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can’t believe this weather: نمی توانم به این هوا اعتماد کنم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am most grateful: بسیار سپاسگزارم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't believe this weather: نمی توانم به این هوا اعتماد کنم

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

would you mind speaking up a bit: می شود کمی بلندتر صحبت کنید؟

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great to see you again: خوشحالم که دوباره شما را می بینمت

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by the skin of ones teeth: barely hardly just scarcely

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the weather will be warming up soon: هوا به زودی گرم خواهد شد

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

haven’t seen you for ages: سالهاست شما را ندیده ام

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s expected to be hotter than last year: انتظار می رود هوا نسبت به گذشته، گر ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i really appreciate it: من واقعا سپاسگزارم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fangless: بی نیش

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fangite: [زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by touch: by feeling

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm sorry i didn't catch your first name: متاسفم، من اسم تان را متوجه نشدم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fanged: نیشدار

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uvularly: by the uvula

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

process server: مامور ابلاغ برگه های قانونی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

post alveolar: postalveolar ( زبان‏شناسی ) واژه م ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misuser: سو استفاده کننده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corner point: [ریاضیات] نقطه ی گوشه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corner of the eye: edge of the eye

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corner point solution: [ریاضیات] جواب گوشه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corner reinforcement: [عمران و معماری] آرماتورگذاری گوشه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cornerwise: مورب

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

palato alveolar: به معنای کامی - لثوی است از برخورد ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

big wave: large group of people

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flattering one's ego: give one a good feeling

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spoilable: خراب شدنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spoils of war: غنائم جنگی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spoil bank: [آب و خاک] خاکریز کناره

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

observe frequency: [ریاضیات] فراوانی مشاهده شده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

observe frequencies: [ریاضیات] فراوانی های آزمایشی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spoiled him: handled him with kid gloves

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spoiled material: [حسابداری] مواد ضایع ( فاسد ) شده

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smell good: have a pleasant odor or aroma

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

console log: [حسابداری] گزارش کارکرد عملیات کامپ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cause of accident: [عمران و معماری] علت برخورد/تصادف

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

over head shot: [سینما] صحنه عمودی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overhead charges: هزینه ثابت عمومی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overlooker: [نساجی] مدیر - سرپرست

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

partly consolidated: [زمین شناسی] نیمه تحکیم شده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consolidated pack ice: [زمین شناسی] یختود تحکیم یافته یختو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consolidated balance sheet: [ریاضیات] ترازنامه ی تلفیقی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

had some business to attend to: had some issues to deal with

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's the cause: علت چیه؟

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kiss of peace: دست دادن یا در آغوش گیری ( و گاهی ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

somebody's cup of tea: دلخواه کسی، مورد علاقه ی کسی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

somebody's ears are burning: به پشت سر کسی حرف می زنند مشکوک شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drop cookie: شیرینی قاشقی: شیرینی قاشقی دقیقاً ه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bleedover control: escape for excess pressure

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bleeder resistance: [برق و الکترونیک] مقاومت فرعی یا مو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broken crow: [نساجی] سرژه شکسته برگشته 3 به 1 ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broken traffic line: [عمران و معماری] خط گسسته برای آمد ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broken twill weave: [نساجی] بافت سرژه شکسته برگشته یک ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broken character: [نساجی] بکاربردن نخهای الوان به ترت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broken circulation: [نفت] قطع جریان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broken colour: [نساجی] رنگ خنثی ( مخلوط یک رنگ نرم ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trick him out of his money: cheat him out of his money

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jamlike: similar to jam

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoodman blind: اوباش

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crow's foot: هر چیزی بشکل پنجه کلاغ چین و چروک ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gavelock: اهرم اهنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gave a performance: made an appearance

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gave a piece of his mind: said all that was on his mind

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get a rap on the knuckles: ( خودمانی ) مورد نکوهش یا گوشمالی ق ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you ready: تو آماده ای

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become adult: become grown - up

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become addicted: turn into an addict

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become acclimatized to: adjust to a new environment

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become a jew: convert to the jewish religion

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

got into trouble with the law: committed a crime

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become a proverb: become a maxim

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fat guy: ادم فربه و گوشتالو

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become crimson: ( از خجالت ) سرخ شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become a habit: عادت شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become rusty from disuse: become out of practice

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what'd: ( informal ) contracted form of "wh ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become tough: سفت شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become white: سفید شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foolish thing to do: stupid act

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become dry: خشک شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become thick: سفت شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become tight: سفت شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become firm: سفت شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become glad: خوشحال شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become rigid: سفت شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become spoiled: خراب شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become stiff: سفت شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become the sport of fortune: become a victim of fate or circumst ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good opportunity: good chance

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become hard: سخت/سفت شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

what was the purpose of: what was the aim of

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become fast: سخت/سفت شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in season and out of season: in good times and bad

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take it lying down: take with humility

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become smaller: grow smaller decrease

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become helpless: سرگردان بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get booted out: با تیپا بیرون شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

got this idea: became obsessed with

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become swollen: swell up puff up

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become enamored of: fall in love with

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take it in snuff: be humiliated

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become due: به موعد رسیدن ( طبق قرار قبلی یا قر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become denigrated: be disgraced and humiliated

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take it chin up: تحت شرایط سخت کار خود را انجام دادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become bald: lose hair

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take it on the lam: فرار کردن به چاک زدن

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misled him: misguided him

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plebs: ( روم باستان ) طبقه ی پایین اجتماع

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dual zone: تهویه مطبوع دو کاناله ( Dual Zone ) ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cobblers: [نساجی] اصطلاح انگلیسی در مورد پارچ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stoned him: cast stones at him

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stone dust: [عمران و معماری] گرد سنگ

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hawker: دستفروش ( که کالای خود را با جار زد ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

croupous: دچار خروسک یا خناق

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lemon drops: sour candies

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lemon drop: آب نبات لیمویی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

great world: محافل مد پرست و اعیان منش

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

run down tank: [نفت] مخزن چکیده گیر

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

noticed a difference: saw a change

٢ ماه پیش

مدال‌های آزاده