آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

respective relation: [ریاضیات] رابطه ی مربوطه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fraudful: حیله گر متقلب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fraudulency: فریب امیزی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

generally acceptable accounting principles: [حسابداری] اصول پذیرفته شده حسابدار ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fraudlous: کلاهبردارى

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

generally accepted auditing standards: [حسابداری] اصو ل پذیرفته شده حسابرس ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

subsequent to that event: پس از ان رویداد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

narrated by: [سینما] گوینده گفتار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

relativity of knowledge: نسبی بودن دانش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

informative outcome: [ریاضیات] پیشامد آگاهی بخش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

informative book: book serving to impart knowledge

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

informative experiment: [ریاضیات] آزمایش آگاهی بخش

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

responsibility sits on him: he is responsible he is accountable

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement off the ball: [فوتبال] حرکت بدون توپ

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sunlight recorder: [برق و الکترونیک] ثبات نور خورشید ث ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement detector: [ریاضیات] آشکار ساز حرکت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

responsibility accounting: [حسابداری] حسابداری سنجش مسئولیت ( ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement in and out: [سینما] حرکت رفت و برگشتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

responsibility matrix: [صنعت] ماتریس مسئولیت ها

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement in depth: [سینما] حرکت در عمق و برگشتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

responsibility work breakdown structure: [صنعت] ساختار تقسیم فعالیت ها در پر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement joint: [زمین شناسی] درز جابجایی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

responsibility center: [حسابداری] مرکز مسئولیت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement magnet: [برق و الکترونیک] آهن ربای حرکتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

responsibility reporting: [حسابداری] گزارشگری مسئولیت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement mis en scene: [سینما] حرکت در عمق تصویر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement charge: [برق و الکترونیک] بار حرکتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement coil: [برق و الکترونیک] سیم پیچ حرکتی

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input output control system: [کامپیوتر] سیستم کنترل ورودی - خروج ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input output controller: [کامپیوتر] کنترل کننده ورودی - خروج ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eliminated differences: got rid of boundaries

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eliminate indeterminacy: [ریاضیات] رفع ابهام

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input gas: [نفت] گاز تزریقی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression fault: [زمین شناسی] گسل فشارشی یک اصطلاح ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input field: [کامپیوتر] میدان ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input error: entering of incorrect information i ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input equation: [ریاضیات] معادله ی ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immune to hold: [حقوق] مصون داشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input block: [برق و الکترونیک] بلوک ورودی بخشی ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input capacitance: [برق و الکترونیک] ظرفیت ورودی ظرفیت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input bound: [کامپیوتر] کران ورودی، وسیله ای که ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression test crushing fest: [نفت] آزمایش فشار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input media: [کامپیوتر] رسانه ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enlarge on bail: [حقوق] آزاد کردن به قید کفالت ( یا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression test: [عمران و معماری] آزمایش فشاری/ تراک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contaminated sample: [نفت] نمونه ی ناخالص

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression stress: [پلیمر] تنش فشاری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deficiency index: [ریاضیات] شاخص ناکارایی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input measure: [ریاضیات] اندازه ی ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression joint piezoclase: [نفت] درزه ی فشاری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input job queue: [کامپیوتر] صف برنامه ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression index: [عمران و معماری] شاخص تراکم/شاخص فش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input group register: [برق و الکترونیک] ثبات گروه ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressibility factor: [شیمی] تراکم پذیری/ ضریب تراکم پذیر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disruptive discharge: ( برق ) تخلیه در اثر قطع جریان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

database machine: [کامپیوتر] ماشین پایگاه اطلاعاتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inseparable polynomial: [ریاضیات] چندجمله ای تفکیک ناپذیر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressive force compressive stress: [نفت] نیروی تراکمی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression wave compressional wave: [نفت] موج تراکمی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inseparable element: [ریاضیات] عنصر تفکیک ناپذیر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input module: [برق و الکترونیک] مدول ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

database structure: [کامپیوتر] ساختار پایگاه داده ها

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

absurd hypothesis: [ریاضیات] فرض خلف

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression test machine: [عمران و معماری] دستگاه انجام آزمای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input mode: [کامپیوتر] وضعیت /حالت ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enlarge on a point: explain a point in greater detail

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressed air sluice: [نفت] دریچه ی کشویی هوای فشرده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

couple truss: [عمران و معماری] خرپای جفت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressed air plant: [نفت] واحد تولید هوای فشرده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input outpput unit: [کامپیوتر] واحد ورودی - خروجی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

database driver: [کامپیوتر] برنامه راه انداز پایگاه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coupled vectors: [ریاضیات] بردار های زوج

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressive stress: [عمران و معماری] تنش فشاری

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what must i do: من باید چه کار کنم؟

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input oriented principles: [حسابداری] اصول متمرکز بر نهاده ها

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

database engine: [کامپیوتر] موتور پایگاه اطلاعاتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressive strength: [مهندسی گاز] قدرت تراکم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inseparableness: state of being impossible to separa ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

couple moment: [عمران و معماری] گشتاور جفت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressible fluid: [عمران و معماری] سیال قابل تراکم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressed disk: [کامپیوتر] دیسک فشرده شده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

database designer: [کامپیوتر] طراح پایگاه داده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input output bus: [کامپیوتر] گذرگاه ورودی - خروجی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coupled wave: [زمین شناسی] موج مزدوج یک نوع از مو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressible flow: [عمران و معماری] جریان تراکم پذیر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressed air type pump: [عمران و معماری] تلمبه با هوای فشرد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input output bandwidth: [کامپیوتر] پهنای باند ورودی - خروجی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressibility index: [خاک شناسی] شاخص تراکم پذیری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coupled diode model: [برق و الکترونیک] مدل دیود جفت شده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressedly: in a compressed manner ( compacted, ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressed straw slab: [عمران و معماری] صفحه پوشال فشرده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressing: pressing together

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressed smith chart: [برق و الکترونیک] نمودار اسمیت فشرد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression curve: [نفت] منحنی فشار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressed gas: [نفت] گاز فشرده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression control region: [عمران و معماری] ناحیه کنترل فشار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input output description: [برق و الکترونیک] توصیف ورودی / خرو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressed flange plate: [عمران و معماری] بال ساخته شده از و ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression connection: [عمران و معماری] اتصال فشاری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

database management program: [کامپیوتر] برنامه مدیریت پایگاه داد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input output channel: [کامپیوتر] کانال ورودی - خروجی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

homogeneous difference equation: [ریاضیات] معادله ی تفاضلی همگن، معا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enrollment list: registration list

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressible fluid flow: [عمران و معماری] جریان سیال تراکم پ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressed drive: [کامپیوتر] گرداننده فشرده شده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hypothesis testing: [ریاضیات] آزمون فرضیه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hypothesis of equality: [ریاضیات] فرض مساوی بودن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hypothesis of no difference: [ریاضیات] فرض نبودن تفاوت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hypothesist: one who forms hypothesis

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse frequency: [برق و الکترونیک] فرکانس ضربه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assignment scheme: [ریاضیات] طرح نسبت دهی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse generator: [برق و الکترونیک] مولد ضربه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse inclinometer: [نفت] شیب سنج ضربه یی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse level: [برق و الکترونیک] سطح ضربه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse neutron neutron logging: [نفت] نمودارگیری ضربه یی نوترون

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse pump: [عمران و معماری] پمپ / تلمبه ضربه ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse push button: [نساجی] دکمه فشاری ضربه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse response: [برق و الکترونیک] پاسخ ضربه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse response function: [آب و خاک] تابع واکنش لحظه ای

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse train: [برق و الکترونیک] قطار ضربه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse relay: [برق و الکترونیک] رله ی ضربه ای رله ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse amplitude: [برق و الکترونیک] دامنه ضربه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse bandwidth: [برق و الکترونیک] پهنای باند ضربه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse current: [برق و الکترونیک] جریان ضربه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assignment operator: [کامپیوتر] عملگر جایگزینی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse duration: [برق و الکترونیک] مدت ضربه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assignment problem: [ریاضیات] مسأله ی تخصیص

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse effect: [مهندسی گاز] عمل / اثر ضربه ای

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assignment of costs: [حسابداری] تخصیص هزینه ها

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse excitation: [برق و الکترونیک] تحریک ضربه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assignment of a case: [حقوق] ارجاع یا احاله پرونده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse turbine: [مهندسی گاز] توربین ضربه ای

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse bonding: [برق و الکترونیک] پیوند زنی ضربه ای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse solenoid: [برق و الکترونیک] سیملوله ی ضربه ای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse function: [ریاضیات] تابع ضربه ای

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impulse noise: [برق و الکترونیک] نویز ضربه ای نویز ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guidance center: counseling center instructional ce ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exceptional arrangement: unusual arrangement

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exceptional child: کودکی که به دلایل بیولوژیکی یا روان ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

endorsement in blank: [حقوق] امضاء یا ظهرنویسی برات بدون ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

endorse a bill: approve or give sanction to a propo ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

importance sampling: [آمار] نمونه گیری نقاط مهم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alignment pin: [برق و الکترونیک] سوزن همترازی سوزن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

authority limitation: محدودیت قدرت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

authority to purchase: [حسابداری] دستور /اجازه خرید

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bible teacher: کسی که به دیگران در مطالعات کتاب مق ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bible quiz winner: کسی که در مسابقه سالانه اطلاعات عمو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

importance of components: [آمار] اهمیت مولفه ها

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monkey ass: 1 ) Someone who behaves and embodie ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talk listen swith: [برق و الکترونیک] کلید گفت - شنود ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talk large: brag show off

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

transportation corridor: [عمران و معماری] راهروی حمل و نقل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

despicableness: خواری/پستی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

despicable crime: wicked deed

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moby: ( slang ) extremely large

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

transportation capacity: [عمران و معماری] ظرفیت حمل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

optimistic procedures: [حسابداری] رویه خوش بینانه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guideline tensioner: [نفت] کشنده کابل راهنما

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

optimistic estimate: [عمران و معماری] خوشبینانه ترین برآ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guidelineless system: [نفت] سیستم بی کابل راهنما

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

addictive element: something which causes a habit

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

raising machine: [نساجی] ماشین خارزنی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scribe and break: [برق و الکترونیک] حک و شکستن روشی ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

raising crew: [عمران و معماری] گروه بالابر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

raisin filling: raisin mixture used to fill pastrie ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

traverse an indictment: [حقوق] رد کیفر خواست

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

leatherette: چرم مصنوعی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

raising a number to a power: [ریاضیات] عددی را به توان رساندن

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

establishmentarian: هوادار دولت و دستگاه موجود

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decline in pressure: [نفت] کاهش فشار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stitch bonding: [نساجی] سوزن دوزی الیاف جهت تولید م ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

established church: کلیسای قانونی و شرعی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decline in public support: decrease in the public's approval

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stitch density: [نساجی] تراکم حلقه در کشباف

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

establishable: able to be made secure

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aisle arrangement: [صنعت] چیدمان راهرو

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stitch welding: [عمران و معماری] جوش زنجیره ای

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

establish friendly relations with: روابط دوستانه برقرار کردن با

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aisle width: [عمران و معماری] پهنای/عرض راهرو

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stitched basket weave: [نساجی] بافت پانامای اصلاح شده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stitched hopsack: [نساجی] بافت ترکیبی پاناما و سرژه س ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stitched selvage: [نساجی] کناره سوزن دوزی شده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stitches missing: [نساجی] جاافتادگی کوک - در رفتگی حل ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stitchwork: needlework

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thumpingly: while making a heavy knocking sound

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vehement accusation: placement of blame made in a furiou ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vehement protest: lively objection to something

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

climate prediction: [آب و خاک] پیش بینی ( بلند مدت ) اق ...

١ ماه پیش

مدال‌های آزاده