آزاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he pretended not to notice her arrival: او وانمود کرد که متوجه ورود او نشده ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i want to book a flight to paris: من می خواهم یک پرواز به پاریس رزرو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we saw the cops and booked it: پلیس رو دیدیم و مثل برق در رفتیم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

his words struck a chord with the audience: حرف هایش تأثیر عمیقی بر شنوندگان گذ ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we collected dry sticks to start a fire: ما شاخه های شکسته را برای روشن کردن ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get grades: نمره گرفتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i gotta have it in my life: باید تو زندگیم باشه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you tell me how to get there: میشه بهم بگید چطوری اونجا برم؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but there's actually a party tonight off campus: اما راستش امشب بیرون از خوابگاه یه ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quot he always pretends to be happy but you can tell he's sad: او همیشه وانمود می کند که خوشحال اس ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's supposed to stay outside: قرار بود بیرون بمونه!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a insane idea: چه ایده ی دیوونه کننده ای!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the prize go to her: این جایزه به او تعلق می گیرد.

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breach of duty: ترک وظیفه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

premade template: الگوی آماده

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get more expensive: گران تر شدن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get an apartment: آپارتمان خریدن/ گیر آوردن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am buzzing: I am excited/ I am filled with ener ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she makes her way to the living room: او راهی اتاق نشیمن می شود

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get an award: جایزه گرفتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tanya moved to los angeles because she got a job there: تانیا به لس آنجلس رفت چون در اونجا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got my scuba diving certification last year: پارسال مدرک غواصی ام را گرفتم.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they made us hand over our bread: آنها ما را وادار میکردند تا نان خود ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a certification: مدرک / گواهینامه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the blind man sings by heart always: مرد نابینا همیشه از حفظ اواز می خوا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the water gets deeper quickly on that side of the pool: آب در آن سمت استخر به سرعت عمیق می ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm buzzing: I am excited/ I am filled with ener ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

broken blossoms: شکوفه های پرپر / شکوفه های پژمرده

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick your wallet: کیفتو بچسب! ( گمش نکنی یا ندزدن ازت ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when they got to the train station they realized they'd left their tickets at home: وقتی آنها به ایستگاه قطار رسیدن متو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got lots of presents for my birthday this year: امسال برای تولدم یه عالمه کادو گرفت ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how did the dog get into the house: این سگ چطوری داخل خونه شده؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you get good grades in high school you can get into a good college: اگه در دبیرستان نمرات خوب بگیری میت ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she pretended not to hear me: او تظاهر کرد که صدای مرا نشنیده است ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the clock struck twelve: ساعت دوازده را زد.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nike’s slogan “i gotta have it” boosted product desire: شعار "باید داشته باشمش" نایک باعث ا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off they go: آن ها رفتند

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an idea struck me: ایده ای به ذهنم رسید.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he spends hours alone just sticking and nodding off: ساعت ها تنهاست، فقط تزریق می کنه و ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take your foot off the table: پایت را از روی میز بر دار

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nice of you but i gotta go: لطف شماست، اما باید برم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make sb laugh: کسی را به خنده انداختن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how was i supposed to know: من از کجا میدونستم؟ چطور باید میدون ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she said she'd never stick again after rehab: گفت بعد از ترک دیگه هیچ وقت سوزن نم ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it struck me that he was right: به نظرم رسید که او حق داشت.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's pretend we are flying: بیا وانمود کنیم که داریم پرواز می ک ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what do you make the time: فکر میکنی ساعت چنده؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we took the pumpkin and cut off the top: ما کدو تنبل را بر داشتیم و بریدیم ا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that new phone i gotta have it: اون گوشی جدید؟ باید داشته باشمش.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they struck a deal with the company: با شرکت به توافق رسیدند.

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prototype drawing: [ریاضیات] نقشه ی نمونه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was supposed: قرار بود. . . . .

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did you ever try using your head: تا حالا سعی کردی از مغزت استفاده کن ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we can give everyone a shot at survival: میتونیم به همه فرصتی برای بقا بدیم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s been on the stick for years: سال هاست که درگیر تزریق شده.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you 've made my nose too big: تو بینی منو خیلی بزرگ توصیف کردی.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you know where we are going: خبر داری کجا داریم می ریم؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a whistle blew and they were off: سوت زده شد و آنها دویدن یا شروع کرد ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the water here is supposed to be good: آب اینجا باید خوب باشه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a mile off: یک مایل جلوتر

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he went to the bathroom to stick himself: رفت توی حموم تا به خودش تزریق کنه.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

final exercise for this five minute workout so let's give our best shot: در این ورزش 5 دقیقه آخر بگذارید حدا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is gold: It means it was great, like gold. C ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a small scale prototype was tested: یک نمونه نخستین در مقیاس کوچک آزمای ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disaster struck the town: فاجعه به شهر ضربه زد / رخ داد.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what we are gonna face on the way there: قراره سر راه اونجا با چه چیزهایی رو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the nurse said “little stick coming up: پرستار گفت: الان یه سوزن کوچولو می ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work on a shot to stop rabies: کار کردن روی واکسن برای جلوگیری کرد ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jake shot him a mock offended look: جیک نگاهی تمسخر آمیز به او انداخت

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make me your own: من را از آن خود کن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off the coast of australia: کنار سواحل استرالیا

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel like i should give it a shot: احساسم اینه ی فرصت بهم بدی

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't offend me: آزارم نده

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you messed up again: بازم گند زدی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to get involved: درگیر شدن دعوا کردن زد و خورد کر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he was in mess when his wife left him: وقتی که همسرش او را ترک کرد به هم ر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

another fine mess: یک افتضاح حسابی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look at this mess: این آشفته بازار رو ببین

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyone lines up at the mess hall for dinner at 18 00: همه ساعت ۱۸ صف می کشن برای شام توی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the camp’s mess hall serves over 200 kids daily: سالن غذاخوری اردو روزانه به بیش از ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with all the shouting it felt like a mess hall in a war zone: با اون همه داد و بیداد، انگار توی س ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he was so drunk that he messed the bed: اونقدر مست بود که تختشو به نجاست ( ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're messing my hair: داری موهامو بهم میریزی.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make an impression on: اثر گذاشتن بر تاثیر گذاشتن بر

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puncture voltage: [برق و الکترونیک] ولتاژ سوراخ کننده ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't bug me: اذیتم نکن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you'd better be wearing clothes: بهتر که لباس تنت باشه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was just on my way to see you actually: من راستش تو راه بودم که بیام شما رو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she tends to blow up when criticized: وقتی ازش انتقاد می شه، معمولاً از ک ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't aggravate me: خشمگینم نکن / عصبانیم نکن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyone left with a good impression of the play: همه با احساس خوبی از بازی رفتند.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he blew up during the meeting: وسط جلسه قاطی کرد.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make me suffer: عذابم نده

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

think carefully of all the impressions: درباره همه عقیده ها با دقت فکر کن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't tell them my secret: رازم رو بهشون نگو

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't abuse me: باهام بدرفتاری نکن/سو استفاده نکن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you'll blow up my spot: داری لو میدی منو!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't mistreat me: باهام بدرفتاری نکن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well struck: Synonyms for Well struck : - singl ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was winning until someone blew up my spot: داشتم برنده میشدم تا اینکه یکی لو د ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't afflict me: اذیتم نکن /پریشانم نکن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't annoy me: عصبیم نکن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

add me to live video real quick: یه لحظه منو سریع تو ویدیو زنده بیار ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he was effusive in his attentions: او در محبت هایش احساساتی بود.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's doing well in school: او در مدرسه خوب عمل می کند، یا پیشر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a function attended by local dignitaries: جشن با مقامات عالی رتبه محلی همراه ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm digging your look: از ظاهرت ( تیپت ) خوشم اومده

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i messed up my kids: بچه هامو ناراحت کردم.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she reminds me of an old friend: اون من رو یاد یه دوست قدیمی میندازه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've really messed up this time: این دفعه واقعا گند زدم.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the company is doing well: شرکت در حال موفقیت است و عملکرد خوب ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

digging your accent: از لهجه ات خوشم میاد / لهجه ات را د ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i hope you do well in your new job: امیدوارم در شغل جدیدت موفق باشی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wouldn't mess with him if i were you: اگه جای تو بودم سر به سرش نمیذاشتم.

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i did a little digging: من یکمی تحقیق کردم

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

effusive rock: [نفت] سنگ برون ریزشی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was moved: "I was moved" is used when somethin ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the police busted two people who destroyed school: پلیس دو نفر رو که مدرسه رو داغون کر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a mess back there: اون پشت آشفته بازاره

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a reminder will help her remember it: یک یادآور کمکش میکنه به یاد بیاره

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the museum functions as an educational and study center: موزه به عنوان یک مرکز آموزشی و مطال ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just so i can wear them: فقط برای اینکه بتونم اونا رو بپوشم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she set an alarm to remind her to take her medication: او یک هشدار تنظیم کرد تا به یاد داش ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

will you stop messing around and get on with some work: یللی تللی کردنو بذار کنار، یه کار م ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

humble apology: - used in some phrases as a polite ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we had to dig deep: ما مجبور بودیم هرچه در چنته داریم ر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what is the main function of the machine: کار اصلی ماشین چیست؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i messed around in my first year at college: اولین سال دانشگاهمو داشتم وقت تلف م ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my function was to select and train the recruits: وظیفه من جمع آوری و آموزش تازه سربا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how we can fix a busted phone: چطور میتونیم یه موبایل شکسته رو تعم ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i must send him a reminder: من باید برای او یک یاداور ارسال کنم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the electrical system had ceased to function: سیستم الکتریکی از کار کردن ایستاد.

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chipping in: to give some money, esp. when sever ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wood chippings: خاک اره

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've repeated endlessly: من بارها بهتون گفتم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's get together here: بیاید اینجا بشینید حرفاتونو بزنید

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's rude to interrupt someone when they are speaking: بی ادبی است که وقتی کسی صحبت می کند ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i hate to interrupt but the client is on the phone: نمی خواهم مزاحم بشوم، اما مشتری پای ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this toothpaste has a minty flavor: این خمیردندان طعم نعنایی دارد

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't interrupt your parents while they're having a serious conversation: وقتی والدینت دارند یک گفتگوی جدی می ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chipped beef: that is very thinly sliced

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm sorry to interrupt: ببخشید که دخالت میکنم عامیانه: فضول ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to stop somebody speaking: پریدن وسط حرف دیگران مترادف: interr ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't interrupt us: وسط حرف ما نپر

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i interrupted her: من حرفش را قطع کردم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry to interrupt but can i ask a question: ببخشید که مزاحم میشم ولی میشه یه سو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he keeps interrupting: باز پرید تو حرف من

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the gnarliest car accident: داغون ترین تصادفات ماشین ( gnarly ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what are the possibility: احتمالش چقدره؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that concert was gnarly: اون کنسرت واقعاً خفن بود

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lude: - The meaning of LUDE is a pill of ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i get that: - Statement made by someone who cla ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

side sit: - Side - sit: is when you don't fa ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

side sitting: - Side - sitting: refers to sitting ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is a long shot: احتمالش کمه تقریبا نشدنیه بعیده

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i nailed it: از پسش بر اومدم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the food is cooling down: غذا داره خنک میشه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

toilet hopping: - When one sits down on the toilet ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let the pizza cool down before you eat it: اجازه بده پیتزا قبل از خوردن خنک شه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

didn't even give me a heads up or anything: حتی یه اطلاعی، چیزی هم به من ندادند

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was under oath: من قسم خوردم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's too hot it needs to cool down: خیلی داغه، باید خنک بشه.

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cool margin: [زمین شناسی] حواشی سرد شده حاشیه دا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cool color: [نساجی] رنگ سرد ( از نظر فام مثل رن ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to get hassled: ذله شدن کلافه شدن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got lost in my jams: غرق گرفتاری هایم بودم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop being such a wuss: سوسول بازی در نیار!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

join us: - We'd Love for You to Be Part of I ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swipe it: a person acting like that of turds ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swipe at: نقد کردن یا ایراد گرفتن از کسی یا چ ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a swipe at sth: ضربه زدن به چیزی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the road is congested: ترافیکی که مسیر قفل شده

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bewary: متهم / بدگویی کردن از

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're my man: Synonyms for You're my man : i lov ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

very cautious: خیلی محتاط

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's up my man: چه خبر، رفیق! چه خبر پسر! چه خبر دو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come off it my man: کوتاه بیا دیگه، ای بابا!

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

white pine: ( گیاه شناسی ) کاج سفید

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you my man: - Philadelphia slang for “you get w ...

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the burden off the parents: باری را از روی دوش پدر و مادرها برد ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take this seriously: چیزی را جدی گرفتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't want to burden you with my problem: نمی خواهم بار مشکلات خودم را بدوش ش ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hanging in: - [Informal] to consort or appear i ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't be burden: نمیتونم خودمو سبک کنم. ( فشار زندگی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm sorry to burden you with my problems: متاسفم که بار مشکلاتم را بر دوش می ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wooly bully: "Wooly Bully" is a song originally ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't burden her with that information now: الان با این اطلاعات باری بر دوش او ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ignorance is blessed my friend: نادونی مایه خوشبختیه دوست من{کمتر ب ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you go boy: - This basically just means, "Nice ...

٢ هفته پیش

مدال‌های آزاده