آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchpole or catchpoll: تله ی پول ( کالایی که ظاهر آن را خو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch it: ( عامیانه ) گوشمال شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchpoll: مامور اخذ مالیات، باج گیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchfly: ( امریکا - بیس بال ) کچر ( کسی که پ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchpole: مامور اخذ مالیات، باج گیر

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bad bargain: bad deal

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bad block: بلوک خراب ؛ بلوک معیوب

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm there: من اونجام

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dowse: گمانه زدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

downy: عیار، ملایم، نرم، پرزدار، کرک دار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doric: دهاتی، بسبک معماری قدیم یونان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idolism: ( قدیمی ) عقیده ی باطل، اندیشه ی نا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idols: قانون ـ فقه : اوثان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idomeneus: ( اسطوره ی یونان ) ایدومنوس ( شاه ج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idolatrize: ( همچون بت ) پرستیدن، بت پرستی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idolized: worshipped

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idoneous: مناسب، در خور

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idols of the theatre: اوهام ناشی از اصول وقواعد منطقی و ف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idols of the cave: اوهام شخصی، اوهام ناشی از حالات ویژ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idolatrously: بت پرستانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

id or ida: مخفف: ایالت آیداهو ( امریکا )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idol oclast: بت شکن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idoator: مونث

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idol temple: بتکده، بتخانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idols of the tribe: اوهام بشری، اوهام جنسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idols of the market: اوهام ناشی از سخن و امیزش

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idoliom: وهم، اوهام، بت، استدلال غلط

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ido not feel my legs: نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s not all there: سیمهایش قاطی است!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s not into you: او به تو علاقه ای نداره

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s slow on the draw: دوزاریش کج است!

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature element: عنصر دمایی عنصر حساس دستگاه اندازه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t take my words to your heart: حرفم و به دل نگیر

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wish i were in your shoes: کاش جای تو بودم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

he is so behind: طرف شوته

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t vapor me: چاخانم نکن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you have excess baggage: اضافه بار دارید

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t you talk back to me: جواب منو نده ( حاضر جوابی نکن )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you need to take off your belt and go through the security check: باید کمربندتون رو در بیارید و از با ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make a fib: خالی نبند

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the flight is delayed: پرواز تاخیر دارد

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fork it on: رد کن بیاد

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

would you like a window seat or an aisle: می خواهید کنار پنجره بنشینید یا کنا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

may i see your boarding pass: میتونم کارت پروازتون رو ببینم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what’s the purpose of your visit: دلیل سفرتون چیه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where are you going to stay: کجا اقامت خواهید داشت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i see your hotel booking confirmation: میتونم برگه رزرو هتلتون رو ببینم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you know how to get to the hotel from the airport: می دونید چطور باید از فرودگاه به هت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is anyone going to pick you up: آیا کسی دنبالتون میاد

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how much money do you have: چقدر پول همراهتون هست

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have you chicken out already: هیچی نشده جا زدی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he has got sticky finger: او دستش کج است

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s so true: کاملا درست است کاملا موافقم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he meant well: منظورش / نیتش خیر است

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she looks proud: طرف خودشو میگیره

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m sick of it: حالم از این وضعیت بهم میخوره

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she is cold fish: ادم بد عنقیه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she drives me crazy: رو اعصابم راه میره دیوونم کرده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s a bag egg: آدم بدطینت و بی صداقت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m not in a good mood: حال و حوصله ندارم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just folks: ( مردم ) ساده و بی تکلف، بی شیله پی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature control: تنظیم کننده حرارتی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can’t stand you: نمیتونم تحملت کنم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t look the other way: خودتو به اون راه نزن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temper screw: پیچ تنظیم ساق

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jointed plain concrete pavement or jpcp or jpcp: روسازی بتنی درزدار ( JPCP )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperate climate: آب و هوای معتدل

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t get fresh with me: پررویی نکن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temper mill: دستگاه آبگیری فلز

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my cellphone is out of juice: گوشیم شارژ نداره

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

joint will: will made together by a husband and ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperateness: میانه روی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t carrid away: جو گیر نشو

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature step dyeing method: رنگرزی به روش حرارت پله ای

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i won’t let you down: ناامیدت نمیکنم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t breath a word: خفه شو

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperable: در موردفلز اب دادنی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature reinforcement: فولاد حرارتی - میلگرد حرارتی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a nice: چه خوب

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s my fault: تقصیر منه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t be a drip: لوس نشو

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature recorder: ثبت کننده حرارتی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry i was miles away: ببخشید حواسم جای دیگه ای بود

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t ride the high horse: از خر شیطان پیدا شو

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t interrupt me: تو حرفم نپر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature range properties: خواص محدوده دمایی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t sell yourself short: خودت را ارزون نفروش

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature range: محدوده دمایی تغییرات کلی در دمای مح ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tell me the truth: حقیقت را به من بگو

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature coefficient of capacitance: ضریب دمایی ظرفیت خازنی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperatare controlled crystal unit: واحد بلوری کنترل شده ی دما

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature anomaly: نابهنجاری دما

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature saturation filament saturation saturation: اشباع دمایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature alarm: هشداردهنده درجه حرارت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hen pecked husband: مرد زن ذلیل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensating alloy: آلیاژ جبران ساز دمایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperatue element: جزءاندازه گیری حرارت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit he jackpot: پول قلنبه ای به جیب زدن / لاتاری بر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t let on that: موضوع رو لو نده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jointuress: jointress, widow who holds a jointu ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensated zener diode: دیود زینر جبران شده دمایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperance drinks: non - alcoholic drinks

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no offences was meant: مقصودم توهین نبود

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me a second: یک لحظه صبر کن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are adorable: خیلی دوست داشتنی ( قابل ستایش ) هست ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jointly owned subsidiary: company that is controlled in partn ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperately: بطور معتدل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature derating: کاهش حد مجاز دمایی پایین آمدن حدود ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature gradient: میزان تغییر حرارت بر حسب ارتفاع

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature contorl: کنترل دما کنترلی که دمای اجاق، کوره ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensation: جبران حرارتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature coefficient: ضریب حرارتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperatre coefficient of frequency: ضریب دمایی بسامد نرخ تغییرات بسامد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperate virus: ویروس ملایم : به ویروسی گفته میشود ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature dependent resistor: مقاومت وابسته به دما مقاومت غیر خطی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature correction: تصحیح دمایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensating capacitor: خازن جبران ساز دمایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensated reference element: عنصر مرجع جبران شده دمایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature compensated crystal oscillator: نوسان ساز بلوری جبران شده ی دمایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature coefficient of linear expansion: ضریب دمایی انبساط خطی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overtop: فائق امدن بر، برتری جستن بر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overbid: ( از دیگری ) پیشنهاد بهتری دادن، قی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll be right there: خیلی زود می رسم

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry i’m running late: ببخشید، دیر میرسم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you give me an example: می تونید مثال بزنید؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m not so sure about tha: خیلی مطمئن نیستم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s not what i had in mind: منظور من این نبود.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don’t think that’s quite right: فکر نمی کنم این صحیح باشه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m afraid i have to disagree: متأسفانه باید مخالفت کنم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let’s agree to disagree: بیا به این نتیجه برسیم که نظراتمون ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’ll have to get back to you on that: باید برگردم بهتون در موردش

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me check and get back to you: بذارید بررسی کنم و بعد بهتون بگم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you give me more information: می تونید بیشتر توضیح بدید؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s a difficult question: این سوال سخته

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m not sure but i think: مطمئن نیستم، ولی فکر می کنم…

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me think about it: بذارید یه دقیقه بهش فکر کنم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m sorry i don’t know the answer: ببخشید، جواب رو نمی دونم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you please repeat the question: لطفاً سوال رو دوباره بگید

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m sorry for your loss: برای از دست دادن شما متأسفم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let’s catch up soon: بیاید زودتر به روز بشیم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

would you like to come over for dinner: می خوای برای شام بیای خونه؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m sorry i can’t make it: متأسفانه نمی تونم بیام

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how about we grab a drink sometime: چطوره یه بار بریم برای نوشیدنی؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have to cancel our plans: مجبورم برنامه هایمونو لغو کنم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what time should we meet: ساعت چنده که باید دور هم جمع شیم؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let’s get together soon: بیاید زودتر دور هم باشیم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’ll be there in a few minutes: چند دقیقه دیگه می رسم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i totally agree with you: کاملا با شما موافقم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s a good point: نکته خوبی بود

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how much does this cost: قیمت این چقدره؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i help you with anything: می تونم در چیزی بهتون کمک کنم؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

excuse me do you have the time: ببخشید، ساعت چنده؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you speak up please: لطفاً بلند تر صحبت کنید

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you explain that in simpler terms: می تونید با اصطلاحات ساده تر توضیح ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m sorry i don’t understand: ببخشید، متوجه نشدم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s been ages: دقیقا کاربردی مشابه با long time no ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a pleasant surprise: این عبارت نشان می دهد که با وجود ای ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can’t believe it’s you: نشانگر آن است که باور نمی کنید که ب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where have you been hiding yourself: این پرسش کاربردی مشابه با long time ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look who it is: وقتی که فردی به جایی می رسد و شما ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quacking in my boots: به معنی زهرترک شدن یا ترسیدن است.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hear something straight from the horse’s mouth: اصل قضیه یا اتفاق را باید از کسی که ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

none of your beeswax: none of your business

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not your circus: none of your business

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not your monkeys: none of your business

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's none of your business: به تو چه به تو مربوط نیست

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how have you been keeping: شیوه ای برای احوال پرسی و پرسیدن حا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we meet again at last: این جمله مناسب وقتی است که دو نفر ق ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

haven’t crossed paths in a while: این جمله به معنای “خیلی وقته به هم ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hyperfunction: پرکارى

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hypercatalectic: دارای جای زائد مخصوصا در اخر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hypercard: نوعی محیط برنامه نویسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hyperopic: دوربین

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hyperfocal distance: فاصله ی فراکانونی، نزدیک ترین فاصله ...

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bating: بجز، باستثناء

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

battle star: ستاره ی افتخار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cottony: پنبه ای، کرکی، نرم پنبه سان، نرم و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cottonseed: پنبه دانه، تخم پنبه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bateau: نوعی قایق سبک وزن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cote: کلبه، مرغدان، اغل، کبوتر خانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

batiste: باتیست نوعی پارچه لطیف

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cotter: رعیت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bathymetric: مربوط باندازه گیری عمق، مربوط به در ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what’s bring you here: چه عجب از این طرفا؟ شما کجا اینجا ...

٤ ماه پیش

مدال‌های آزاده