نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are the best person i've ever met: تو بهترین فردی هستی که تا حالا باها ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i feel so incredibly flattered right now: الان خیلی خر کیف و خوشحالم ( از تعر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my ass she doesn't speak english: گُه خورده که نمی تونه انگلیسی حرف ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was flattered beyond words by their kindness: از محبتشان بیش از حد خوشحال شدم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my ass he doesn't speak english: گُه خورده که نمی تونه انگلیسی حرف ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was flattered by all the attention he received: او از تمام توجهاتی که دریافت کرد خو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was extremely flattered by his attention: من از توجه او بسیار خوشحال شدم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she was genuinely flattered by their admiration: او واقعاً از تحسین آنها خوشحال شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
james grew tired: جیمز خسته شد grew= جزو فعل های اسنا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm flattered but i can't accept the offer: خوشحالم، اما نمیتوانم پیشنهاد را بپ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
safe and well: صحیح و سالم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm definitely going to give up smoking this time' 'yeah i bet: ( شخص اول ) من قطعا ایندفعه میخوام ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am definitely going to give up smoking this time' 'yeah i bet: ( شخص اول ) من قطعا ایندفعه میخوام ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
leave something in sb's safe keeping: نگهداری چیزی را به عهده ی کسی گذاشت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
leave somebody in sb's safe keeping: نگهداری کسی را به عهده ی کسی گذاشتن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you see i don't have a car because i'm short of money: میدونی، من ماشین ندارم چونکه بی پول ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you see it's an old bus and there aren't any screens: میدونید، این یه اتوبوس قدیمیه و هیچ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's an old house you know: این یه خونه ی قدیمیه، میدونید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there isn't a dishwasher in the kitchen: ماشین ظرفشویی ای توی آشپزخونه نیست.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was flattered: مایه مباهات او بود
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was flattered by her attention: پسره خوشحال بود از توجهی که دختره ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i felt flattered at being asked to give a lecture: من کیف کردم وقتی ازم خواستن که سخنر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she was flattered to hear that he had been asking about her: دختر خانمه خوشحال بود بخاطر پرس و ج ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i suppose we should be flattered that he agreed to come at all: بنظرم ما بایستی خوشحال باشیم چرا که ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a safe place to hide: یک مکان امن و مطمئن برای مخفی شدن.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't have any more money: من دیگر پولی ندارم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the lost children are all safe: بچه های گم شده همه سالم و در امان ه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the jewels are safe in the bank: جواهرات در بانک محفوظ و ایمن اند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
because of earthquake: به دلیل زلزله
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
simply because of: صرفا بخاطر . . . صرفاً به این خاطر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's safe to assume that: معقول است که فرض کنیم. . . منطقی ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my heart turned to ashes because of the people: از دست آدما قلبم خاکستر شده!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
safe in the knowledge that: خاطر جمع که خاطر آسوده که
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i bet you she won't come: باهات شرط می بندم که او نمیاد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is a safe bet that: مسلم است که. . . یقینا
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
god i was so angry i bet you were: خدایا، من خیلی عصبانی بودم من متوجه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's a safe bet that: مسلم است که. . . یقینا
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was so angry i bet you were: من خیلی عصبانی بودم من متوجهم/می فه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your money is safe in the bank: پول شما در بانک امن است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we know how to get around traffic congestion: ما می دونیم چطور ترافیک رو دور بزنی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the children are quite safe here: بچه ها اینجا بسیار امن هستند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's safe to say you're screwed: با اطمینان میشه گفت کارت ساخته ست ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is safe to say you're screwed: با اطمینان میشه گفت کارت ساخته ست ( ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
why doesn't he speak to me anymore: چرا اون دیگه با من حرف نمی زنه ؟؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you'll get around 2 hours continues use before you need recharge: شما حدود ۲ ساعت استفاده مداوم خواهی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i keep the ring in a safe: من انگشتر را در یک گاو صندوق نگهدار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't want this anymore: من دیگه اینو نمیخوام
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we should try to get around sanctions: باید سعی کنیم تحریم ها را دور بزنیم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't sing anymore: من دیگه آواز نمیخونم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the drug is safe: دارو بی خطر است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a safe driver: یک راننده محتاط
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
does samsung sell 240hz display phones anymore: سامسونگ اصلا ( هیچ ) گوشی با صفحه ن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's so easy to get around: جابجا شدن ( رفت و آمد کردن ) خیلی ر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so i packed some extra snacks to be safe: بنابراین من محض احتیاط یک میان وعده ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your customers take their business elsewhere: مشتریان از جاهای دیگر خرید می کنند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is so easy to get around: جابجا شدن ( رفت و آمد کردن ) خیلی ر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be safe: محض احتیاط
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
all you can do is keep going: تنها کاری که می توانید انجام دهید ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he owns a small business: او یک کسب و کار کوچک دارد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the news of his death get around over the city: خبر مرگش در شهر پخش شد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a safe and effective remedy: یک درمان بی خطر و موثر
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is difficult to see how to get around this problem: اینی که چجوری از این مشکل طفره میری ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's difficult to see how to get around this problem: اینی که چجوری از این مشکل طفره میری ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what's the best way to get around london: بهترین راه برای جابه جا شدن در لندن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to get around this problem: برای برطرف کردن این مشکل
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she really gets around: اون دختره هر روز با یکیه ( یه روز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i prefer walking to get around the small town: من ترجیح می دهم برای گشتن در شهر کو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it takes time for the news to get around: پبچیدن این خبر زمان میبرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in some cities you don't feel safe going out alone at night: در بعضی از شهر ها اگر شما شب ها تنه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set up business: راه انداختن کسب و کار
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's easy to get around london: رفت و آمد در لندن آسان است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't get around talking to my neighbour: من نمیتونم از صحبت کردن با همسایه ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is easy to get around london: رفت و آمد در لندن آسان است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i like to keep a good memory going: من دوست دارم یک خاطره خوب را حفظ کن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so they come up with a way to get around them: پس ی راهی پیدا می کنند که دورشون بز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
could i be excused: اجازه دارم برم؟ میتونم برم؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
where he goes is none of my business: اینکه کجا میره به من ربطی ندارد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get around the law: دور زدن قانون
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's been difficult for him to get around the house: جابه جا شدن در خانه برای او دشوار ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flu got around: آنفلوانزا شیوع پیدا کرد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
could you excuse us: اگر اجازه دهید، زحمت را کم کنیم؟!
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
be safe from attack: be protected from an attack
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't get around to cooking dinner: نمی رسم/ وقت نمی کنم شام درست کنم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
find time to do something: وقت پیدا کردن برای انجام کاری وقت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
excuse us from society: ما را از جامعه دور میکند ( میراند ) ...
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would you please shoot me: میشه لطفا دست از سر کچل من برداری؟ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she ran her own restaurant for five years: او به مدت پنج سال رستوران خود را اد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in a grade school lesson a teacher was explaining a little bit about whales: معلمی هنگام تدریس در یک مدرسه ابتدا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's shoot for next week: بیا بذاریم برای هفته ی بعد Shoot م ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he used to run guns across the border: او در گذشته اسلحه از مرز قاچاق می ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so shoot: خُب حرف بزن/ بپرس
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
blushingly: درحال خجالت سرخ شدن/ شرمنده و خجالت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the plant runs: گیاه رشد می کند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shoot a look: نگاهی انداختن ( یواشکی )
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the paint runs: رنگ شُره می کند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have to ask you some questions shoot: مجبورم چند تا سوال ازت بپرسم شروع ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the writ runs: حکم صادر می شود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the ivy runs: پیچک می پیچد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the jelly runs: ژله می لرزد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the car runs: ماشین کار می کند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my nose is running: بینی ام آبریزش دارد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shoot me an email: به من ایمیل بزن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't know what's wrong with me: نمیدونم چمه! ( نمی فهمم چه بلایی سر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a bus runs three times a day into town: یک اتوبوس سه بار در روز به سمت شهر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ok shoot: خوب بگو
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shoot it: بنال/بترک/ بگو
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you will shoot to page one within 30 to 60 days: طی ۳۰ تا ۶۰ روز به صفحه اول می رسید ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i run about three miles every morning: من هر روز صبح حدود سه مایل میدوم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i didn't know what was wrong with me: نفهمیدم چم شد! ( نفهمیدم چه بلایی س ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shoot the show: در فیلم نقش اجرا کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the social group is run by the residents themselves: ساکنان، خودشان گروه اجتماعی را ادار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i think he's gonna run: فکر میکنم دوباره میخواد نامزد انتخا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they kicked me off: آنها من رو دور انداختن / اخراجم کرد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she didn't know the disease ran in her family: او نمی دونست که بیماری به صورت مورو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the tank was hit and spitting of melting metal killed the tank crews: تانک را زدند و پرتاب فلز ذوب شده با ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kick out of sth: لذت زیاد بردن از چیزی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i thought they made that shit up: فکر کردم این مزخرفات رو از خودشون د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am out: من نیستم من نمیام پایه نیستم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at this point the computer is unable to run any program: در حال حاضر این کامپیوتر قادر به اج ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is spitting: بارون اندک باریدن جوری که احتیاج به ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kick out of something: لذت زیاد بردن از چیزی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tears ran down her face: اشک از چهره اش جاری بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
police has order to shoot to kill: پلیس اجازه داره که به قصد کشت شلیک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's trying to kick heroin after ten years of use: داره سعی می کنه هروئین رو بعد از ده ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
seem made up: من درآوردیه به زبون ساده داره میگه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
where'd the asshole go: اون عوضی کجا رفت؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she felt a chill run through her: از درون احساس لرز کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it seems like you're already made up your mind: به نظر می رسه قبلا فکراتو کردی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the song is ass: آهنگه داغونیه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
spit that: برو ( بگو ) - شروع کن به گفتن - بخو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
chill run: ناگهان لرز کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pregnant mom kicked off flight for 2 year old not wearing mask: مادر حامله بخاطر بچه ی دو ساله ی فا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kick down the ladder: پل های پشت سر را خراب کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't try to cheat me by a made up story: سعی نکن من را با یک داستان ساختگی و ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't spit in my face and tell me it's raining: معنی لغوی: آب دهان به صورتم ننداز و ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ass kick: اُردنگی زدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can kick against the rules all you want: هر چقدر هم که بخواهی به قوانین اعتر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he didn't know the disease ran in her family: او نمی دونست که بیماری به صورت مورو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the sudden jerk of the train caught us off guard: تکانه ناگهانی قطار ما را غافلگیر کر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dark complexion: همون رنگ سیاه پوست است
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sunlight is made up of the rainbow colors: نور خورشید به وجود آمده از رنگهای ر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the spine runs along the back of human beings: ستون فقرات، در امتداد پشت انسانها ق ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i totally hear you: کاملا متوجه میشم داری چی میگی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm gonna kick it: میخوام بزنم زیرش. ترک کنم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
made you promise to: مجبور شدید تعهد بدهید که . . .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we sure did kick some ass didn't we: حساب چندنفر را رسیدیم مگه نه؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he kept kicking against the restrictions: او مدام علیه محدودیت ها مقاومت می ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the sound of the phone jerked me awake: صدای گوشی مرا پراند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
warm complexion: همون سبزه ست
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i bet she don't come: من مطمئنم که نمیاد ؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this made some people think that he was not so clever: همین باعث میشد عده ای فکر کنند زیاد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
royal avenue runs from north to south: خیابان سلطنتی از شمال تا جنوب امتدا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you don't argue with jerk person: با فرد احمق بحث نکن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the central market would be a good bet if you want to buy a cheap cell phone: فروشگاه مرکزی انتخاب خوبی خواهد اگر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tan complexion: رنگ برنزه و آفتاب سوخته ست، مثل رنگ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's go there and kick some ass: بیا بریم اونجا و نشون بدیم چه کارها ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fair complexion: به رنگ های پوست روشن، بلوند گفته می ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't ever just say what people want to hear: هیچ وقت فقط اون چیزی رو نگو که مردم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she started the car with a jerk and hit the bumper of the car in front: او با یک حرکت سریع ماشین را روشن کر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this party is fun but let's kick it up a notch: این مهمونی باحاله، ولی بیا بیشترش ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they made him work from morning till night: آنها اورا مجبور کردند از صبح تا شب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i picked up a ball and kicked it: من توپ را برداشتم و آن را شوت کردم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she jerked open the car door and got out: در ماشین رو جیکی/ دقی ( کشیدن ناگها ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
medium complexion: همون رنگ گندمیه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we don't have to program it into our brains: لزومی ندارد آن را به مغز خود برنامه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are not being fair: کم لطفی میکنید
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pass the glue: چسب را بده
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm on the phone right now: الان دارم با تلفن حرف میزنم .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i believe in the power of kindness: به توانایی خوبی ها باور داریم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was accused of kicking a man in the face: او به لگد زدن به یک مرد در صورتش مت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kate had dark hair and fair skin: کیت موهای تیره و پوست روشنی داشت fa ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the team finally kicked into gear: تیم بالاخره راه افتاد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he could hear a dog barking: او می توانست صدای پارس سگی را بشنود ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i swore at him for being such a jerk: بخاطر نابکار بودنش بهش ناسزا گفتم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the child was dragged away kicking and screaming: بچه را بردند در حالی که لگد می زد و ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you believe this: میتونی اینو باور کنی ؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the coach told them to kick it up a notch: مربی گفت یه درجه بالاتر برن.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you'll have to speak up: باید بلندتر صحبت کنی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kick a habit: ترک عادت کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can kick it up a notch with some spices: با کمی ادویه می تونی بهترش کنی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after lunch i kicked into gear: بعد ناهار یه دفعه جون گرفتم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cancer runs in my family: سرطان ارثیه تو خانواده من
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i believe on you: من بهت ایمان دارم یا باور دارم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fucking about somebody: با کسی شاخ به شاخ شدن . . .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stop i'm on the phone: بس کن دارم حرف میزنما
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give me your boarding pass: کارت ورودتان را به من بدهید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is believed to be the best actor in history: بسیاری بر این باورند /به اعتقاد خیل ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
respect for other people's beliefs is important: احترام به باورهای دیگران اهمیت دارد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's not fair to talk to him like that: منصفانه/عادلانه نیست که اونطور باها ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can buy a cheap one day bus pass: شما می توانید یک بلیت اتوبوس ارزان ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
big nose runs in my family: دماغ بزرگ ارثیه تو خانواده من
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
today we're not fucking about: امروز کارمون خیلی جدیه . . .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when you kick out for yourself: وقتی که روی پای خودت بند شدی
١ هفته پیش