نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he made repeated passes with the swipe card: او به دفعات مکرر با کارت مغناطیسی ع ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
why the fuck should i care: به من چه اصلا!؟ چرا باس تره خورد ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she made a pass at: او به . . . پیشنهاد جنسی داد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we need to clean up the whole house: ما باید کل خانه را تمیز کنیم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they passed all the candidates: آن ها تمام داوطلبان [نامزدها] را قب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what the fuck does it have to do with me: به من چه اصلا!؟ چرا باس تره خورد کن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your report is up on the website: گزارش شما روی سایت قرار گرفته.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
are you going to pass me or not: من را قبول می کنید یا نه؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is not up to it: او قادر به ( انجام ) آن نیست
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they'll never be friends again after all that has passed between them: آنها پس از آنچه که بین آنها گذشته ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how the fuck did you do that: واقعا چطور از پسش بر اومدی!؟ جون م ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my first pass at a career of writing proved unsuccessful: تلاش اولم در حرفه نوشتن، ناموفق از ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you need to up your game: شما باید بازی خود را ارتقا دهید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that has passed between them: پس از آنچه که بین آنها گذشته است ( ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
who wrote 'catch 22' pass: چه کسی کتاب تبصره 22 را نوشته است؟ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that was fucking good: چه حالی داد! چه چسبید! واقعا حال دا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're passing blood: داری خون بیرون می دهی [خون ریزی دار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
were you up all night: تموم شب بیدار بودی ؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is fucking good: چه حالی داد! چه چسبید! واقعا حال دا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his departure passed unnoticed: رفتن او بدون جلب توجه روی داد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her joke really made me beat with laughter: شوخی او واقعاً من را از خنده به قهق ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you fuckhead: ای کودن! احمق! کله کیری! بی مخ!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i passed my driving test: من در آزمون رانندگی ام قبول شدم!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to pass sentence: حکم دادن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
something must be up: حتماً یه مشکلی هست
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you motherfucker: ای مادر فلان فلان شده! ای مادر جنده
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was with him the night he passed: من با او بودم شبی که او درگذشت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i know you'll pass all your exams: من می دانم که تو تمام امتحاناتت را ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sth must be up: حتماً یه مشکلی هست
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what the fuck do i do now: حالا چه خاکی به سرم بریزم! حالا چه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she may have difficulty in passing urine: او ممکن است در دفع کردن ادرار مشکل ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm not really expecting to pass first time: من واقعاً انتظار ندارم که بار اول ق ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's not like sara to be so rude: سارا نمیتونه انقدر بی ادب باشه ( تو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you're passing blood you ought to see a doctor: اگر داری خون بیرون می دهی [اگر خون ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you will not pass: قبول نخواهی شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how did your suitcase beat you here: چطور ساک هات زودتر از خودت اینجان؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she passed me in the street: او در خیابان از کنار من گذشت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what the fuck is going here: چه غلطی میکردین اینجا؟!!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to pass belief: فراتر از باور بودن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i had good chance of beating it: من شانس خوبی برای شکست دادن آن داشت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i passed him on the stairs this morning: امروز صبح در راه پله از کنار او گذش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to pass understanding: فراتر از فهم بودن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if it can beat the others: اگر بتواند از دیگران پیش بیفتد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
who the fuck are you: کدوم خری هستی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
did you pass any stores on your way: آیا سر راهت از کنار مغازه ای نگذشتی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am dead beat: من بی جون و خسته شدید هستم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
six months passed: شش ماه گذشت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to pass a remark: نظر دادن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
global beats: ضرب آهنگ های جهانی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fuck everything: لعنت به همتون در اوج ناراحتی و عصبا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a week passed: یک هفته گذشت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to pass remarks: نظر دادن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come and have a bite: بیا و یک گاز بزن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you got me red handed: منو گوشه رینگ گیر آوردی و جوابی ندا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't eat another bite: دیگه نمیتونم حتی یه لقمه بخورم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bite nail: ناخن جویدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pass the cake: کیک رو بهم بدید
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the rat started to bite the rope with its sharp teeth: موش شروع به بریدن ( جویدن ) طناب با ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am just saying: همینجوری گفتم از ما گفتن بود فقط ن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i hope to pass the test: من امیدوارم که امتحان رو قبول شم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
l managed to beat everyone in that race: من توانستم همه ی افراد حاضر در مساب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a low flying plane passed over the stadium: هواپیمایی با ارتفاع کم از بالای ورز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
weather starts to bite: هوا داره سرد میشه. اگر درمورد هوا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what do you fucking man: داری چه غلطی میکنی مرد؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't touch it: بهش دست نزن. دست نزن بهش. بهش نخو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an otherwise hopeless situation: یک موقعیت به جهاتی ناامید کننده
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her plight has touched the hearts of people around the world: مصائب اون خانم قلب مردم جهان را جری ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she could sense his concern and it touched her: اون خانم می توانست درک کند نگرانی ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have a touch of the flu: من یه کم مریضم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't touch that: به اون دست نزن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you must leave now otherwise you will miss your flight: باید همین حالا بروی، وگرنه پروازت ر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the project was well organized otherwise it was a disaster: پروژه به خوبی سازمان دهی شده بود؛ د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please come again: لطفا یبار دیگه بگین ( متوجه نشدم )
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
for such an opportunity to come again: دوباره همچین فرصتی پیش بیاد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come again i didn't hear what you said: چی گفتی؟ متوجه حرفت نشدم. دوباره ت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the outcome was otherwise: نتیجه چیز دیگری بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
touch with people: با مردم در ارتباط باش با مردم در تم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you should better not to touch meal: بهتر است به غذا ناخنک نزنی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you tell me what was going on: میتونی بهم بگی جریان چی بود؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we cant pretend otherwise: ما نمیتونیم خودمون رو ب اون راه بزن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a touch of luck: کمی شانس
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
every touch is like the strongest drug: ترجمه تحت اللفظی: هر لمس مانند قوی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
someone spilled coffee on it: یکی قهوه ریخته؟ — دارم تمیزش می کنم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a touch of something: مقدار کمی از چیزی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we need that report by noon — on it: اون گزارش رو تا ظهر می خوایم — گرفت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an otherwise glorious vacation: تعطیلات افتضاح ( با اینکه از قبل ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get in touch with something: درک و فهم چیزی نظیر احساسات و نگرش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
haven't you lost your touch: حستو از دست ندادی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is otherwise normal: او از هر جهت دیگر نرمال است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get in touch with people: برو تو رابطه با مردم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
city blossoms: یک سازمان غیرانتفاعی است که هدف آن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his sad story touched us: داستان ناراحت کننده وی ما را متاثر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't go on until the final act: من تا اجرای آخر روی صحنه نمی روم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you fix the printer — i'm on it: می تونی پرینتر رو درست کنی؟ — الان ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
unless otherwise stated: مگر اینکه خلاف آن ذکر شده باشد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a knock came on someone's door: درب خانه کسی کوبیده شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't knock it till you try it: تا خودت امتحانش نکردی، ازش بدگویی ن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't knock online dating till you've given it a shot: تا آشنایی اینترنتی رو تجربه نکردی، ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't knock the movie till you've seen it yourself: تا خودت فیلم رو ندیدی، نگو بد بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't knock country music till you've been to a live concert: تا به کنسرت زنده موسیقی کانتری نرفت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't knock my mom's cooking till you've tasted it: تا غذای مادرم رو نخوردی، نگو بدمزه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not to knock other film industries: از بقیه فیلمسازا بدگویی نمیکنم knoc ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
did you hear someone knock on the door: صدای کسی رو شنیدی که در می زد؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please knock before you enter: لطفاً قبل از ورود در بزنید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i heard a strange knocking sound in the engine: یه صدای کوبیدن عجیبی تو موتور شنیدم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was such a creep: چه چشم چرونی بود
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take down him: ازپا درش بیار کلکشو بکن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the inflation rate has been creeping up to 28 percent: نرخم تورم مرحله به مرحله تا ۲۸ درصد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take down someone: کسی رو از پای دربیار کلک کسی رو بکن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a creepy old house: یک خانه قدیمی عجیب و ترسناک
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take down somebody: کسی رو از پای دربیار کلک کسی رو بکن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a takeaway is a meal you buy in a restaurant or shop to eat at home: یک وعده ی غذایی که از رستوران یا مغ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take him away: ببریدش
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she has a great deal of personality for me to handle: او شخصیت قابل احترام و بزرگی داره ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't wish to presume: من نمی خواهم جسارت کنم ( = پیشنهادی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a detestable person: شخص نفرت انگیز
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
police took down the suspected terrorist: پلیس تروریست مظنون را زمین گیر کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make a suggestion although i have no right to: پیشنهادی را ارائه دهم اگرچه حق ندار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was such a creep he was always staring at me in the canteen: چه چشم چرونی بود ، همیشه من رو میپا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take it down: نابودش کن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in british law you are presumed innocent until you are proved guilty: در قوانین انگلیس ، شما بی گناه فرض ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take down note: یادداشت برداشتن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he turned 21 last week: او هفته گذشته ۲۱ ساله شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i learnt a great deal from her: من کلی چیز از او یاد گرفتم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this is gonna take me down: این داره داغونم میکنه. . . take do ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my son is turning five next month: پسرم ماه آینده پنج ساله می شود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i presume not: من احتمال نمی دم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am just joking: من فقط شوخی می کنم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
because of the state budget cuts local schools are facing serious problems: به دلیل قطع بودجه استان، مدرسه های ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take up glucose: جذب گلوکز ( توسط سلول )
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how will society deal with the growth in inequality and mounting environmental problems: چگونه جامعه با رشد نامتوازن و افزای ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the boat's captain is missing presumed dead: اخدای کشتی گم شده است ، فرض ( گمان ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't believe she's already turning 18 this year: باورم نمیشه او امسال داره ۱۸ ساله م ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they took no notice: متوجه نشدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what proportion of the urban land is taken up by private garden: چه میزان از زمین شهری توسط باغ خصوص ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't deal with it: نمیتونم باهاش کنار بیام.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to do something successfully: انجام دادن کاری با موفقیت
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
problem definition: تعریف مسئله
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't want to take up your time: نمیخواهم وقت شما را بگیرم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the company is turning 50 next year so they're planning a big celebration: شرکت سال آینده ۵۰ ساله می شود، برای ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's your turn to speak: نوبت شماست که حرف بزنید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i presume they're not coming since they haven't replied to the invitation: من تصور ( گمان ) می کنم ( که ) آنها ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how come you're an early bird today: چطوریه که امروز سحر خیزی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
didn't i tell you not to smoke: مگه نگفتم بهت سیگار نکش؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it takes us to 6 months: تا ۶ ماه زمان میبره
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he never mentioned that he was married: او هرگز اشاره نکرد که ازدواج کرده.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it was mine and mine alone: مگه بی صاحاب بود، فقط مال من بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm turning 45: دارم ۴۵ ساله می شم. turn= بالا رفت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm just joking: من فقط شوخی می کنم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how come we never talked about this stuff: چطوریاس که اصلا درباره این موضوع صح ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this job won't take up much time: این کار وقت زیادی نمیگیره
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
just to mention a few examples: فقط برای اشاره به چند مثال. . .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so far as that is concern: تا آنجائیکه به آن مربوط می شود
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how come you're here so early: چطور شده انقدر زود اینجایی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm turning 28 four months later: چهار ماه دیگه ۲۸ سالم میشه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are dr smith i presume: شما دکتر اسمیت هستید ، من درست حدس ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'll also mention any relevant data: من همچنین به هرگونه داده مرتبط اشار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
plants take up carbon dioxide from the air as part of photosynthesis: گیاهان دی اکسید کربن هوا را به عنوا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can't get over how well you look: نمی تونم ( بی تفاوت ) بگذرم از اینک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
are you calling me a lier: آیا تو من را دروغگو می پنداری؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's a personal matter: مسئله شخصیه.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in turn i will give you the book: در عوض این کتاب رو بهت میدم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
didn't i tell you not to do this so why did you do it: مگه نگفتم بهت این کارو نکن، پس چرا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she mentioned your name in the meeting: او در جلسه به نام تو اشاره کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you have to get over your work: باید از پس ( عهده ) کارت بر بیای.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't call that a meal: من این را غذا نمی دانم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
brazil takes up 50 percent of south america: برزیل ۵۰ درصد آمریکای جنوبی را گرفت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
something is a matter of doing something: انجام آن کار آسان است و به راحتی می ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how come didn't come to ceremony: برا چی نیومدی مهمونی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's presume you're right but it still doesn't make sense: بگذارید فرض کنیم که حق با شماست، ام ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can't get over sth: نمی تونم بگذرم ( از چیزی ) یعنی نمی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
did i mention going to see vicky on sunday: آیا اشاره کردم به اینکه می خواهم یک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do not smoke here do not smoke anywhere else for that matter: اینجا سیگار نکش، کلاً هیچ جا سیگار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
phone calls took up most of my morning: تماس های تلفنی بیشتر وقت صبح من را ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how come you remembered me: چی شده یادی از ما کردی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can't get over sb: نمی تونم بگذرم ( از کسی ) یعنی نمی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she didn't mention anything about the party: او درباره مهمانی چیزی اشاره نکرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i just called to say merry christmas: من فقط بهتون سر زدم تا بگویم کریسمس ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
didn't i say don't go there so why did you go: مگه نگفتم نرو آنجا پس چرا رفتی؟ ( ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
use a matter of fact tone when disciplining your children: از یک لحن یکنواخت و بی احساس استفاد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do not mention: نام نبرید
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's important that we get this message over to young people: مهم است که ما این پیام را به افراد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what is the presume of this math problem: فرض این مسئله ریاضی چیست؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
court cannot entertain matters that are already before another: دادگاه نمی تواند به موضوعاتی رسیدگی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the school bus stopped to take up pupils: اتوبوس مدرسه ایستاد تا دانش آموزان ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
everyone has a key how come you don't have one: همه کلید دارن. تو چطور نداری؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he will be executed eventually it's just a matter of days: او در نهایت محاکمه/اعدام خواهد شد ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
favorable mention: ذکر خیر
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's your decision: تصمیمش با توست تو تصمیم بگیر
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you who knows all about me why feign ignorance: حال من می دانی و خود را به نادانی ز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this desk takes up too much room: این میز فضای زیادی را اشغال می کند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's taken up the post of supervisor: او پست سرپرستی را بر عهده گرفته است ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have already ordered: از قبل ( قبلا ) سفارش داده، الانم م ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in a matter of hours: در ظرف چند ساعت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wars never solve anything: جنگ ها هیچ وقت هیچ چیز را حل نمی کن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how come didn't that pick on you: چطو به تو گیر ندادن؟!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
why don't you mention it to him: چرا بهش تذکر نمیدی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
jan was surprisingly matter of fact about her divorce: جنت بطور تعجب آوری بی احساس بود درب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
yet you ask why my skin has turned yellow: باز می پرسی چرا زرد می باشد رنگ پوس ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm getting over the flu: من دارم این بیماری را پشت سر می گذا ...
١ هفته پیش