نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are being nasty: داری بدجنسی می کنی ( اکنون نه همیشه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he knew he had arrived when he was shortlisted for the man booker prize: اون آدم میدونست که موفق شده بود زما ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
casey is quite tall: "کیسی" خیلی بلند قد است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would be refugees: پناهجویان احتمالی would - be refuge ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it can be true: ممکنه درست باشد ( میتواند صحت داشته ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i need to set my alarm: ( باید زنگ ساعتم رو ست کنم. ) یعنی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was down to volunteer even though i had a busy schedule: با اینکه برنامه ام شلوغ بود، موافق ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the sun will rise at 6 am tomorrow: فردا خورشید ساعت 6 صبح طلوع می کنه.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would be suicide: روی داده اما نافرجام
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she holds a lot of authority in the company: او توی شرکت اختیار و قدرت زیادی دار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is my fault: مقصر من هستم؟!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a would be hero: قهرمان احتمالی/ کسی که امید دارد رو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm always down for an adventure: من همیشه برای یک ماجراجویی موافقم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the lad has arrived as a premiership goalkeeper: اون پسر جوان موفق به کسب عنوان دروا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ready set hike: در بازی فوتبال آمریکایی: حاضر، به ج ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my new school is quite different: مدرسه جدید من بسیار متفاوت است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the leaves change color in the fall: برگ ها در فصل پاییز تغییر رنگ می ده ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
life is a set of seconds: زندگی مجموعه ای از ثانیه هاست set ه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
prices are expected to rise next month: انتظار میره قیمت ها ماه آینده بالا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you're down: اگه تو پایه ای
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you set the timer: ( می تونی تایمر رو ست کنی؟ ) یعنی ز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have to watch my weight: من باید مراقب وزنم باشم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i hold a master's degree in economics: hold = داشتن یا دارا بودن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the fault line of: خط جدا کننده fault= جدا کننده، گسل
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's not fair to judge someone by the way they look: درست نیست مردم رو از روی ظاهر قضاوت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after hearing about the charity event: بعد از شنیدن درباره رویداد خیریه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
did you arrive home safely: سالم به خانه رسیدی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a nasty break: یک شکستگی ( استخوان ) وخیم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
by the way i'm: راستی من . . . . هستم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please rise when the judge enters the courtroom: لطفاً وقتی قاضی وارد دادگاه میشه، ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i need to set the temperature: ( باید دما رو ست کنم. ) یعنی دمای ی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
watch our house when we are out: وقتی بیرون هستیم مراقب خانه ما باشی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
schoolteachers have to meet certain standards: معلمان باید "رعایت کنند" استاندارد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold view: باور داشتن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they earn quite a lot of money: آنها پول بسیار زیادی در می آورند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
since i failed my exam: از آنجایی که در امتحانم رد شدم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would you like to join us for dinner: مایلید برای شام به ما بپیوندید؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the package should arrive tomorrow: بسته باید فردا برسد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would be voters: رای دهندگان احتمالی/ کسانی که قصد د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
and the term cell stuck: و اصطلاح سلول جا افتاد. ( بین مردم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a nasty injury: :یک جراحت نامطبوع
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set the price: تنظیم قیمت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an able child: کودک مستعد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the wedding day finally arrived: روز عروسی سرانجام فرا رسید
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he glanced nervously at his watch: او با حالتی عصبی به ساعت مچی اش نگا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he stuck the paper with glue: او با چسب کاغذ را چسباند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a huge wave began to rise from the ocean: یه موج بزرگ از اقیانوس شروع به بالا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you meed her needs: ایا میتوانید نیازهایش را برطرف کنید ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am down and don't feel like talking to anyone right now: ناراحتم و الان حس صحبت کردن با کسی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i printed out your tickets you're all set: بلیت هایت را چاپ کردم. همه چیز آماد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would be actors and actresses: کسانی که قصد دارند در آینده هنرپیشه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i should set the table before our guests come: من باید قبل از آمدن مهمان ها میز را ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what time will the train arrive: قطار چه ساعتی می رسد؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
although the curtain has now fallen on the republican era many of its values still remain: اگرچه دوره ( تصدی گری، حکمرانی ) جم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so he kept it to himself: به همین خاطر اونو پیش خودش نگه داشت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he saw many of his comrades fall in battle: خیلی از هم سنگران ( رفیقان ) ش رو د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
here's your coffee you're all set: این قهوه شما. دیگه کاری نداری!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'd wanna hold you just for a while: میخوام که برای مدت کوتاهی بغلت کنم!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was able to do that but i didn't: میتونستم اون کارو بکنم ولی نکردم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we can set a day and a time to meet: میتونیم یه روز و یه زمانی رو برای د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was stuck in traffic: در ترافیک گیر کردم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you never know what the future holds: تو نمیدونی آینده به چه صورتی خواهد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i fixed your computer you're all set: کامپیوترت رو درست کردم. دیگه اوکیه!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my nephew is a holy terror: پسر خواهرم/برادرم یه جونور به معنی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
many brave men fell in the fight to save the city: آدمای شجاع زیادی در نبرد برای حفظ ش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
all my stuff is in the suitcase: همه چیزهایم ( دار و ندارم ) توی چمد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stuffing pillows: پر کردن بالشتها
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
robyn stuffed her clothes into a bag: روبین لباسهایش رو داخل یک کیف چپاند ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they stuffed themselves with chocolate: {غیر رسمی و محاوره ای} آنها خودشان ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my nose was stuffed up: بینی م گرفته بود ( کیپ بود )
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a nasty traffic: عجب راه بندانِ گَندی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold a party: برپا کردن یک جشن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i just thinking about my own stuff and my time there: خاطرات روزهایی که آنجا گذرانده بودم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
holy moly this is so beautiful: وای خدای بزرگ! این خیلی زیباست!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
none of the time: هیچوقت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i forgot to pack some stuff for the trip: من فراموش کردم یک سری چیزی ها را بگ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my staffs are: ( مجموعه و گروه های ) کارمندانم هست ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
none of the people: هیچ کدوم از مردم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
suede is tough stuff: {چرم} جیر یک جنس محکم و بادوام است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my stuff are: چیزهای من هستند. . . . .
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
two students got into a fight at school: دو دانش آموز در مدرسه با هم دعوا کر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he grabbed all the money: کل پولارو بالا کشید
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into university: پذیرفته شدن در دانشگاه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in the present day family setup both the parents may be employed: در ساختار خانواده های امروزی ممکن ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it was a great honor for me: افتخار بزرگی شامل حال بنده شد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wanna go grab a few beers: میخوای بریم یک چند تا آب جو بزنیم؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i need to exercise to get into shape: برای فرم گرفتن باید ورزش کنم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have a recording setup in my house: من یک ست کامل ( مجموعه ی لوازم کامل ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
our work takes a long time: کار ما به طولانی زمان می انجامد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she got into the habit of waking up early: او عادت کرد صبح زود بیدار شود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a new cancer treatment grabbed headlines this week: یک درمان جدید سرطان در این هفته، در ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let me close the hall with a temporary key: اجازه میدید در سالن را با کلید موقت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into a mood: حال و هوای خاصی گرفتن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in such a set up: در اینصورت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
grab some food: یچی بزن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i came around: نظرم عوض شد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a boxing contest: یک مسابقه بوکس
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he worked hard to get into a good university: او سخت تلاش کرد تا در یک دانشگاه خو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set up an interview: یک جلسه معارفه ترتیب دادن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
​he won the essay contest: او در مسابقه انشانویسی برنده شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
grab some sleep: یکم بخواب
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
organizational set up: set - up : انجام دادن کاری ، چینش O ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get there early and grab good seats: زود برو جاهای خوب و بگیر
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set up a new record: ثبت کردن یک رکورد جدید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the winner of the singing contest gets a record deal: برنده مسابقه خوانندگی، قرارداد ضبط ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into college: پذیرفته شدن در دانشگاه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you call this stuff food: اسم اینو غذا میزاری ( این چیزو ) ؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is no way out: چاره ای نیست / راه گریزی نیست
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set up a programme: پیاده کردن برنامه / اجراکردن برنامه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after hours of trying to fix the car i had to give it up: بعد از ساعت ها تلاش برای تعمیر ماشی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's talked to me about all that stuff too: او با من درباره ی تمام این مطالب صح ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
strings of sounds: مجموعه ای از آواها
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come and stuff my little pussy: بیا منو مورد لطف و مغفرت خودت قرار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's a setup: این یه پاپوشه برامون پاپوش دوختن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
become conscious again: به هوش آمدن از بی هوشی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he intended to contest the seat: او قصد داشت برای جایگاه مبارزه کند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can bring some paper plates and stuff: من می تونم بشقاب کاغذی و این جور چی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he grabbed my mobile and ran off: او موبایل من را قاپید و در رفت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
logan came around to see me about a job: لوگان واسه کاری که باهام داشت، سر ز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the contest for the party leadership: یک رقابت برای رهبری حزب
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is a setup: این یه پاپوشه - برامون پاپوش دوختن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you wanna grab dinner: میخوای یه شام بزنیم؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when their wedding anniversary came around he bought her a car: وقتی سالگرد ازدواجشان فرا رسید ، بر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what stuff is this cloth made of: این پارچه از چه ماده ای است؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the issues have been hotly contested: مسائل با گرمی {مورد} جر و بحث قرار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we'll find a solution: یه راه حلی پیدا می کنیم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set up the table: چیدن میز
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how did you get into this mess: چطور این قدر گرفتار شدی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i had to give it up: مجبور شدم دست بردارم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
poor things can't even afford a new radio: بیچاره ها!حتی نمی تونن یه رادیوی نو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there's a lot of interesting stuff in this book: یه عالمه مطالب جالب در این کتاب هست
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we contested the decision: ما به حکم اعتراض کردیم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she got into a bad mood after the meeting: او بعد از جلسه حال و هوایش خراب شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he had to give up his keys to the building: او مجبور شد کلیدهای ساختمان را تسلی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
l don't want to get into it: من نمیخوام واردش بشم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into a car: سوار ماشین شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't get into a panic: وحشت نکن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he did not place in that contest: در آن مسابقه جزو سه نفر اول نبود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i've got so much stuff to do this weekend: این هفته، یک سری کارهایی را دارم که ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
somebody's stuff: وسایل یا چیزهای کسی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're hard to keep up with because you talk too fast: بسیار دشوار است که جا نموند از شما، ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i've got to get her into the house: من باید ببرمش خونه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm really getting into this new tv show: واقعاً دارم به این سریال جدید علاقه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's give it up for the performers: بیا دست بزنیم برای اجرا کنندگان
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the crowd stood up to give it up for the dancers applauding their hard work and dedication: جمعیت ایستادند و برای رقصندگان دست ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he got into the car and drove away: او سوار ماشین شد و رفت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there's little possibility that you get into: احتمال کمی وجود دارد که تو در . . . ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they got into debt after buying a house: آن ها بعد از خرید خانه بدهکار شدند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what kind of stuff do you like to read: چه نوع مطالبی را دوست داری بخونی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it was a very even contest: رقابت نزدیکی بود .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i like reading and stuff: من مطالعه و این جور چیزا رو دوست دا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you still keep up your spanish: هنوزم اسپانیولی ( اسپانیایی ) رو اد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he knew the audience would give it up for him once he hit the stage with his new song: او می دانست که تماشاگران وقتی او با ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into music: به موسیقی علاقه مند شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into a car accident: با ماشین تصادف کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i just want to get into bed: فقط می خواهم به تخت بروم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am buying some stuff for home: دارم کمی خرت و پرت برای خونه میخرم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into a building: وارد یک ساختمان شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they gave it up for the charity event: آنها برای رویداد خیریه دست زدند
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we've blown our chances of getting that contract: ما با بستن اون قرارداد به شانسمون گ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he recently got into classical music: او اخیراً به موسیقی کلاسیک علاقه پی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it wasn't easy to get the drunken man into a vertical position: سرپا نگه داشتن مرد مست دشوار بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they really know their stuff: کارشون رو خوب بلدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm so tired i just want to get into bed: خیلی خسته ام؛ فقط می خواهم به تخت ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rain is coming grab an umbrella: میخواد بارون بباره، با خودت چتر برد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she got into swimming last year: او سال گذشته شنا را شروع کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep up on international affairs: آگاه به روابط جهانی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how did you get into the office after hours: چطور بعد از ساعت کاری وارد دفتر شدی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you want to grab a drink tomorrow night: میخواین فرداشب بریم یه نوشیدنی بزنی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we should give it up for the teachers who go beyond their duty to inspire students: ما باید برای معلمانی که فراتر از وظ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they gave you a chance but you blew it: به تو فرصت دادند ولی تو گند زدی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
those kids are always getting into trouble: اون بچه ها همیشه به دردسر می افتند
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't want to take a grab every morning: من نمیخام هرروز صبح گرب ( تاکسی ) ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stuff your anger: خشم ات را خفه کن stuff= سرکوب کردن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into sports: ورزش را شروع کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i had to hit the books hard to keep up: من مجبور بودم سخت درس بخوانم ( خرخو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's grab a cup of coffee and chat: بیا یه فنجان قهوه بنوشیم و گپ بزنیم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you'll get into trouble: به دردسر می افتی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wind blew the seeds of trees and grasses to new fields: باد بذر درختان و گیاهان را با خود ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he blew his chance at the interview: فرصتش رو تو مصاحبه خراب کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she finally decided to give it up for a new career: او بالاخره تصمیم گرفت شغل قدیمی اش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into fashion: به مد علاقه پیدا کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rain kept up all night: بارون تمام شب بی وقفه بارید
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that movie totally blows: اون فیلم واقعاً افتضاح بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you will get into trouble: به دردسر می افتی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the critics gave it up for the director's unique vision and storytelling in the film: منتقدان برای دیدگاه منحصر به فرد و ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they should have won the game but they blew it: بهتر بود بازی رو میبردن ولی اونا گن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your doing very well keep it up: کارت خوب بود، آفرین با همین فرمون ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he didn't expect the crowd to give it up for his speech: او انتظار نداشت که جمعیت برای سخنرا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into details: وارد جزئیات شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you keep doing that you'll get into trouble: اگر همین کار را ادامه دهی، به دردسر ...
١ هفته پیش