نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
none of the time: هیچوقت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i forgot to pack some stuff for the trip: من فراموش کردم یک سری چیزی ها را بگ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my staffs are: ( مجموعه و گروه های ) کارمندانم هست ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
none of the people: هیچ کدوم از مردم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
suede is tough stuff: {چرم} جیر یک جنس محکم و بادوام است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my stuff are: چیزهای من هستند. . . . .
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
two students got into a fight at school: دو دانش آموز در مدرسه با هم دعوا کر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he grabbed all the money: کل پولارو بالا کشید
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into university: پذیرفته شدن در دانشگاه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in the present day family setup both the parents may be employed: در ساختار خانواده های امروزی ممکن ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it was a great honor for me: افتخار بزرگی شامل حال بنده شد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wanna go grab a few beers: میخوای بریم یک چند تا آب جو بزنیم؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i need to exercise to get into shape: برای فرم گرفتن باید ورزش کنم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have a recording setup in my house: من یک ست کامل ( مجموعه ی لوازم کامل ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
our work takes a long time: کار ما به طولانی زمان می انجامد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she got into the habit of waking up early: او عادت کرد صبح زود بیدار شود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a new cancer treatment grabbed headlines this week: یک درمان جدید سرطان در این هفته، در ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let me close the hall with a temporary key: اجازه میدید در سالن را با کلید موقت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into a mood: حال و هوای خاصی گرفتن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in such a set up: در اینصورت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
grab some food: یچی بزن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i came around: نظرم عوض شد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a boxing contest: یک مسابقه بوکس
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he worked hard to get into a good university: او سخت تلاش کرد تا در یک دانشگاه خو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set up an interview: یک جلسه معارفه ترتیب دادن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
​he won the essay contest: او در مسابقه انشانویسی برنده شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
grab some sleep: یکم بخواب
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
organizational set up: set - up : انجام دادن کاری ، چینش O ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get there early and grab good seats: زود برو جاهای خوب و بگیر
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set up a new record: ثبت کردن یک رکورد جدید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the winner of the singing contest gets a record deal: برنده مسابقه خوانندگی، قرارداد ضبط ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into college: پذیرفته شدن در دانشگاه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you call this stuff food: اسم اینو غذا میزاری ( این چیزو ) ؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is no way out: چاره ای نیست / راه گریزی نیست
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set up a programme: پیاده کردن برنامه / اجراکردن برنامه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after hours of trying to fix the car i had to give it up: بعد از ساعت ها تلاش برای تعمیر ماشی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's talked to me about all that stuff too: او با من درباره ی تمام این مطالب صح ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
strings of sounds: مجموعه ای از آواها
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come and stuff my little pussy: بیا منو مورد لطف و مغفرت خودت قرار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's a setup: این یه پاپوشه برامون پاپوش دوختن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
become conscious again: به هوش آمدن از بی هوشی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he intended to contest the seat: او قصد داشت برای جایگاه مبارزه کند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can bring some paper plates and stuff: من می تونم بشقاب کاغذی و این جور چی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he grabbed my mobile and ran off: او موبایل من را قاپید و در رفت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
logan came around to see me about a job: لوگان واسه کاری که باهام داشت، سر ز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the contest for the party leadership: یک رقابت برای رهبری حزب
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is a setup: این یه پاپوشه - برامون پاپوش دوختن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you wanna grab dinner: میخوای یه شام بزنیم؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when their wedding anniversary came around he bought her a car: وقتی سالگرد ازدواجشان فرا رسید ، بر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what stuff is this cloth made of: این پارچه از چه ماده ای است؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the issues have been hotly contested: مسائل با گرمی {مورد} جر و بحث قرار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we'll find a solution: یه راه حلی پیدا می کنیم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set up the table: چیدن میز
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how did you get into this mess: چطور این قدر گرفتار شدی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i had to give it up: مجبور شدم دست بردارم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
poor things can't even afford a new radio: بیچاره ها!حتی نمی تونن یه رادیوی نو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there's a lot of interesting stuff in this book: یه عالمه مطالب جالب در این کتاب هست
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we contested the decision: ما به حکم اعتراض کردیم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she got into a bad mood after the meeting: او بعد از جلسه حال و هوایش خراب شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he had to give up his keys to the building: او مجبور شد کلیدهای ساختمان را تسلی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
l don't want to get into it: من نمیخوام واردش بشم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into a car: سوار ماشین شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't get into a panic: وحشت نکن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he did not place in that contest: در آن مسابقه جزو سه نفر اول نبود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i've got so much stuff to do this weekend: این هفته، یک سری کارهایی را دارم که ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
somebody's stuff: وسایل یا چیزهای کسی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're hard to keep up with because you talk too fast: بسیار دشوار است که جا نموند از شما، ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i've got to get her into the house: من باید ببرمش خونه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm really getting into this new tv show: واقعاً دارم به این سریال جدید علاقه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's give it up for the performers: بیا دست بزنیم برای اجرا کنندگان
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the crowd stood up to give it up for the dancers applauding their hard work and dedication: جمعیت ایستادند و برای رقصندگان دست ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he got into the car and drove away: او سوار ماشین شد و رفت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there's little possibility that you get into: احتمال کمی وجود دارد که تو در . . . ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they got into debt after buying a house: آن ها بعد از خرید خانه بدهکار شدند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what kind of stuff do you like to read: چه نوع مطالبی را دوست داری بخونی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it was a very even contest: رقابت نزدیکی بود .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i like reading and stuff: من مطالعه و این جور چیزا رو دوست دا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you still keep up your spanish: هنوزم اسپانیولی ( اسپانیایی ) رو اد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he knew the audience would give it up for him once he hit the stage with his new song: او می دانست که تماشاگران وقتی او با ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into music: به موسیقی علاقه مند شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into a car accident: با ماشین تصادف کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i just want to get into bed: فقط می خواهم به تخت بروم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am buying some stuff for home: دارم کمی خرت و پرت برای خونه میخرم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into a building: وارد یک ساختمان شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they gave it up for the charity event: آنها برای رویداد خیریه دست زدند
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we've blown our chances of getting that contract: ما با بستن اون قرارداد به شانسمون گ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he recently got into classical music: او اخیراً به موسیقی کلاسیک علاقه پی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it wasn't easy to get the drunken man into a vertical position: سرپا نگه داشتن مرد مست دشوار بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they really know their stuff: کارشون رو خوب بلدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm so tired i just want to get into bed: خیلی خسته ام؛ فقط می خواهم به تخت ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rain is coming grab an umbrella: میخواد بارون بباره، با خودت چتر برد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she got into swimming last year: او سال گذشته شنا را شروع کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep up on international affairs: آگاه به روابط جهانی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how did you get into the office after hours: چطور بعد از ساعت کاری وارد دفتر شدی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you want to grab a drink tomorrow night: میخواین فرداشب بریم یه نوشیدنی بزنی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we should give it up for the teachers who go beyond their duty to inspire students: ما باید برای معلمانی که فراتر از وظ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they gave you a chance but you blew it: به تو فرصت دادند ولی تو گند زدی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
those kids are always getting into trouble: اون بچه ها همیشه به دردسر می افتند
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't want to take a grab every morning: من نمیخام هرروز صبح گرب ( تاکسی ) ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stuff your anger: خشم ات را خفه کن stuff= سرکوب کردن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into sports: ورزش را شروع کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i had to hit the books hard to keep up: من مجبور بودم سخت درس بخوانم ( خرخو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's grab a cup of coffee and chat: بیا یه فنجان قهوه بنوشیم و گپ بزنیم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you'll get into trouble: به دردسر می افتی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wind blew the seeds of trees and grasses to new fields: باد بذر درختان و گیاهان را با خود ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he blew his chance at the interview: فرصتش رو تو مصاحبه خراب کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she finally decided to give it up for a new career: او بالاخره تصمیم گرفت شغل قدیمی اش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into fashion: به مد علاقه پیدا کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rain kept up all night: بارون تمام شب بی وقفه بارید
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that movie totally blows: اون فیلم واقعاً افتضاح بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you will get into trouble: به دردسر می افتی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the critics gave it up for the director's unique vision and storytelling in the film: منتقدان برای دیدگاه منحصر به فرد و ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they should have won the game but they blew it: بهتر بود بازی رو میبردن ولی اونا گن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your doing very well keep it up: کارت خوب بود، آفرین با همین فرمون ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he didn't expect the crowd to give it up for his speech: او انتظار نداشت که جمعیت برای سخنرا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into details: وارد جزئیات شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you keep doing that you'll get into trouble: اگر همین کار را ادامه دهی، به دردسر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she's not my girlfriend keep up: او دوست دخترم نیست، گرفتی!!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is my pleasure: باعث افتخارمه.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it blows that we have to work on the weekend: خیلی ضدحاله که باید آخر هفته کار کن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the athletes gave it up for their fans: ورزشکاران برای هوادارانشان دست زدند
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when did you get into fashion design: کی به طراحی مد علاقه مند شدی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i decided to ignore his rude remarks: من تصمیم گرفتم اظهارات دروغ او را ن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
may l have the pleasure of seeing you: ممکنه من افتخار دیدن شما رو داشته ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at the peak of pleasure: در اوج لذت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he blew a fortune on racing cars: او ثروت قابل ملاحظه ای را بخاطر اتو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he never wanted to get into politics: او هرگز نمی خواست وارد سیاست شود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is a man way out there in the blue: او همیشه در عالم هپروت سیر میکند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
remarked that: خاطر نشان کرد که. . . اظهار داشت ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they got into an argument over politics: آن ها بر سر سیاست با هم جر و بحث کر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the crowd cheered when the referee blew the final whistle: وقتی داور سوت پایان بازی را به صدا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into politics: وارد سیاست شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the coach asked the team to give it up for their opponents: مربی از تیم خواست که برای حریفانشان ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's a man way out there in the blue: او همیشه در عالم هپروت سیر میکند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what is in your heart brings with pleasure prosperity: آنچه در قلب شما است، خوشبختی را به ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into an argument: وارد بحث شدن / جر و بحث کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
harry blew his chance at joining the military when he failed the basic test: هری شانسش را در پیوستن به ارتش از د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i fully agree with pleasure: با کمال میل موافقم از خشنودی خود
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she had to give it up for the sake of her mental health: او مجبور شد به خاطر سلامت روانی اش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's not get into details right now: بیا الان وارد جزئیات نشویم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he began to understand the problem: او شروع به درک مشکل کرد .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
move over there: برو اونور تر
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the release of the records was expected today: انتشار گزارشات امروز انتظار می رفت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
goods release: ترخیص کالا
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they both gave regularly to charity: آن دو مرتب به خیریه پول دادند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you go to sleepy: خوابت میاد/ چرتی شدی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flood release: انتشار سیل
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i released bill of lading to his name: من بارنامه را به نام او واگذار کردم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the sound quot came straight through quot the ceiling and into our apartment: صدا مستقیم از سقف رد میشد و به اپار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he gives italian lessons to his colleagues: او به همکارانش ایتالیایی درس می دهد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they were all thirsty so i gave them a drink: آنها همه تشنه بودند برای همین به آن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give me your name and address: اسم و آدرس ات را به من بده.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
did you give the waiter a tip: آیا به پیش خدمت انعام دادی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what are you giving your father for his birthday: برای تولد پدرت به او چه می دهی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give your mother the letter: نامه را به مادرت بده.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give the letter to your mother when you've read it: نامه را بعد از اینکه خواندی به مادر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's you she takes after: به خودت رفته
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we began work on the project in may: ما کار روی پروژه را در ماه مه آغاز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the speech began with a famous quote: سخنرانی با یک نقل قول اغاز شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your container will be released by clarence broker: کانتینر شما توسط ترخیص کار ( کارگزا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we witnessed a remarkable chain of events in eastern europe in 1989: ما در سال 1989 شاهد وقایع زنجیره ای ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pop the letter in the mailbox on your way out: نامه رو موقع رفتن بنداز توی صندوق.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
order release: ترخیص سفارش
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the judge gave him a nine month suspended sentence: قاضی به او حکم 9 ماه بازداشت را داد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you won't let me sleep: نمی ذاری که من بخوابم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give me a call tomorrow: فردا به من زنگ بزن.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
who do you take after in your family: به چه کسی از اعضای خانواده شباهت دا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's presume you're right: بگذارید فرض کنیم که حق با شماست
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
energy release: آزادسازی انرژی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
meeting you here in rome is a remarkable coincidence: دیدار با شما در اینجا در رم یک حسن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i just popped in to say hello: فقط اومدم یه سلامی بکنم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she began to feel anxious: او کم کم احساس اضطراب کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what time does the concert begin: چه ساعتی کنسرت شروع می شود؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how much will you give me for the car: بابت آن ماشین چقدر به من پول می دهی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the book celebrates the hostages' remarkable triumph over appalling adversity: این کتاب پیروزی چشمگیر گروگان ها بر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
strict entitlement: حق کامل
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'll flash you: اندامهای جنسی خود را به نمایش گذاشت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nelson mandela was a truly remarkable man: "نلسون ماندلا" واقعاً شخصیتی استثنا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're so annoying: خیلی رو مخی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
many young athletes look up to professional players: بسیاری از ورزشکاران جوان بازیکنان ح ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
worth to attention: قابل توجه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i will flash you: اندامهای جنسی خود را به نمایش گذاشت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she takes after her mom: به مامانش رفته/شبیه مامانشه/ عین ما ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stop bother me: اذیتم نکن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an olympic gold medal is the only thing that has evaded her in her remarkable career: مدال طلای المپیک تنها چیزی است که ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
did you release my container from customs: کانتینر منو از گمرک ترخیص کردی ؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he began a new magazine on post war architecture: اون آقا واسه اولین بار ( اولین کسی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the sky began to darken: آسمان کم کم تاریک شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
release valve: شیر تخلیه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the solution just popped in my head: راه حل یهویی به ذهنم رسید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she had given the assignment an a: او به تکلیف من نمره عالی داد.
١ هفته پیش