نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
fiver roll drawing: فتیله پیچ غلتکی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mistranscribe: copy improperly
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mistranscription: incorrect duplication
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
oopsie daisy: این عبارت به معنای “کمی احمقانه” و ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
blameworthiness: شایستگی سرزنش
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hairlike: مومانند
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hairy vetch: ( گیاه شناسی ) ماشک گل خوشه ای راست ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
haircloth: پارچه مویی ( که برای روکش مبل به کا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hair cracks: formation of cracks in the wall of ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
blamelessness: بیگناهی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hair stroke: خط بسیار باریک خط نازک بالا یا پایی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
blamelessly: از روی بی گناهی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hairless: طاس، بی مو
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible deviation: تفاوت مجاز
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissibleness: being permissible
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible velocity: سرعت مجاز
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible value: مقدار مجاز
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
forced move: حرکت اجباری
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
habitual criminal: repeat offender
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissive legislation: قانونی که مردم را بکردن کاری مخیر ک ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissivence: قانون ـ فقه : اباحه اِباحه ( به عرب ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissive attitude: relaxed approach that allows a grea ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissive behavior: daring and liberal behavior
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible error: خطای مجاز
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible load: بار مجاز
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible tractive force: نیروی مالش مجاز
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible area: سطح مجاز
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible curvature: انحنای مجاز
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to work one’s tail off: �خیلی سخت کار کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to break bread w i’m fed of with you: از دستت به اینجام رسیده
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to get some attention: جلب توجه کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to him we shall return: بازگشت همه به سوی اوست انا الله و ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to leap a head of pack: گوی سبقت را از رقبا گرفتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to look women as a commodity: به زن به چشم یک کالا نگاه کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to move in literary circles: �در محافل ادبی آمد و رفت کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to pester on sb: کنه شدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to pester on somebody: کنه شدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to put a sheep to sleep: گوسفندی را خلاص کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to shout at the top of one’s lungs: �با صدای بلند فریاد زدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to stab one’s in the back: از پشت خنجر زدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to the last breath: تا آخرین نفس
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
home boy and home girl: �بچه محل ( پسر یا دختر )
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to draw blank: �به یاد نیاوردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re over the hump: سربالایی رو گذروندی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how much bread have you got: �مایه تیله چی داری؟
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your head is in the clouds: در ابرها سیر کردن تو عالم هپروت بود ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is beside: طرف شوته
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is beyond his mind: �عقلش قد نمیده�
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be no match for someone: �درمقابل کسی جوجه بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are crowding me: داری باعث میشی سردرد بگیرم
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
under someone’s thumb: گوش به فرمان بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be snake in the grass: موذی ( به قولی موذمار ) بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to bear too much bare handed: با یه دست چند تا هندونه برداشتن ( چ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re on your own: خودتی و خودت
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
are you happy or married: شما مجرد هستید یا متاهل
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to cement their relationship: محکم کردن رابطه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are on your own: خودتی و خودت
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
toot one’s horn: �از خود تعریف کردن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be down to earth: �خاکی و فروتن بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
try no to take your eyes off her: �سعی کن چشم ازش بر نداری
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re born to do this: �واسه اینکار ساخته شدی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
try no to take your eyes off him: �سعی کن چشم ازش بر نداری
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be head over heels in love: یکدل نه صد دل عاشق شدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are born to do this: �واسه اینکار ساخته شدی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
two brothers are as different as chalk and cheese: کاملا متفاوت بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re crowding me: داری باعث میشی سردرد بگیرم
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you need your head examined: عقل کسی پاره سنگ برداشتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you perv me up: �داری منو دید میزنی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you should be proud of that: احسنت بارک الله تو باید به عملت اف ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what’re you driving at: �منظورت چیه؟
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you should have fought him back: باید جوابشو می دادی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you touch so much as one hair of my son’s head: اگه یه مو از سر پسرم کم بشه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re a complete idiot: تو یه احمق به تمام معنا هستی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
views carry much weight: اهمیتی / وزنی / اعتباری داشتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are a complete idiot: تو یه احمق به تمام معنا هستی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
opinions carry much weight: اهمیتی / وزنی / اعتباری داشتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tom’s first marriage to stella is ancient: �گذشته ی فراموش شده
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
plans carry much weight: اهمیتی / وزنی / اعتباری داشتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re a disgrace: تو مایه آبروریزی هستی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tom’s first marriage to stella is past history: �گذشته ی فراموش شده
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re a one: عجب ناقلایی هستی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t milk a bull: هی میگم نره میگه بدوش
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t whitewash the history: ننگ با رنگ پاک نمی شود نمی تونی گ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you don’t have to settle: نباید جا بزنی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you don’t mean that: نه بابا، جدی میگی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you have a way with him: رگ خوابش را بدست آوردی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you have a way with her: رگ خوابش را بدست آوردی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you keep out of this please: لطفا شما در این مورد دخالت نکنید
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a hothead: آدم عجول
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you get too big for your boots: �خیلی مغرور بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s strictly for the birds: برو بابا اینا همش حرفه مزخرف نگو چر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there isn’t a cat in hell’s chance: یه ذره شانس هم نداشتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is strictly for the birds: برو بابا اینا همش حرفه مزخرف نگو چر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there must be a diving point to all this: حتما خواست خدا بوده
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there was no room for error: جایی برای اشتباه وجود نداره
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there was no way out: چاره ای نبود
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there’re wheels within wheels: یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست، یه دست ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there’s no accounting for taste: �سلیقه ها متفاوته هرکسی عقیده ای دا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there’s no time to spare: وقتی برای تلف کردن نداریم
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
without my glasses i am blind as a bat: بی عینک ، واقعاً کورم
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sth is a kick in the teeth: �عامیانه: تودهنی / توپوزی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is a good fun: قصه ی قشنگیه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what’s eating you: �چرا ناراحتی؟ / چی شده؟
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the police officer took down the car number: افسر پلیس نمره ی ماشینو برداشت / یا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
words lead to words: حرف، حرف میاره
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
something is a kick in the teeth: �عامیانه: تودهنی / توپوزی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that sort of thing really gets up my nose: کفر کسی را درآوردن / کسی را کلافه ک ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what’s with you: �چرا ناراحتی؟ / چی شده؟
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
yes point taken: بله ملتفت شدم
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that sort of thing really right up my nose: کفر کسی را درآوردن / کسی را کلافه ک ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what’s the damage: �چقدر شد؟/چقدر آب میخوره؟
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the tide turned: �بخت برگشتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are a curse: آدم بدقدمی هستی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is the way the cookie crumbles: آش کشک خالته / همینه که هست
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the tongue of blame: �زبان طعنه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is how the cookie crumbles: آش کشک خالته / همینه که هست
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are at the see: یعنی تو توو باغ نیستی
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
their defense was found wanting: �به اندازه ی کافی خوب نبودن / خیلی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that's how the cookie crumbles: آش کشک خالته / همینه که هست
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are in way over your head: �خیلی دیگه از حدت جلوتر رفتی
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
there are limits to my tolerance: ظرفیت من هم حدی داره
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s good stuff: چیز خوبیه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are such a slowcoach: آدم تنبل / فس فسو
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is good stuff: چیز خوبیه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are such a slowpoke: آدم تنبل / فس فسو
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s pretty kettle of fish: �عجب بساطیه هااا خر بیار باقالی بار ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there are not in line: آبشون توی یه جوب نمیره
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is pretty kettle of fish: عجب بساطیه هااا خر بیار باقالی بار ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is no living soul here: �اینجا پرنده پر نمی زنه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are wearing well only a few grey hairs: �خوب ماندن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s so annoying: واقعا آزار دهنده س ( ضد حاله )
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are too big for your boots: �خیلی مغرور بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is no room for complacency: �موردی برای غرور و خودپسندی نیست
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is so annoying: واقعا آزار دهنده س ( ضد حاله )
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the engine packed up: موتور از کار افتاد
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
thanks all the same: در هر صورت متشکرم
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the evil eye on: چشم زدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sth be on sb’s shoulders: مسئول چیزی / کاری بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wakey wakey rise and shine: پاشو پاشو، صبح شده
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that can’t be bad: �ای بدک نیست
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the exam was much harder than i had bargained for: سخت تر از انتظار ما بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sth rests on sb’s shoulders: مسئول چیزی / کاری بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we’re not out of the woods yet: خطر هنوز کامل رفع نشده
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
why are you breathing down my neck all the time: کسی را پاییدن / پا به پای کسی رفتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the ladder of success is never crowded at the top: بالای نردبان موفقیت هرگز شلوغ نیست
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
weakest dogs bark the loudest: �میمون هرچه زشت تره، اداهاش بیشتره
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
something rests on sb’s shoulders: مسئول چیزی / کاری بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this restaurant has fallen off: این رستوران از رونق افتاده/به خوبی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
why are you jump down on my throat: �حالا چرا عصبانی میشی؟ چرا میزنی؟
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this story went over big with my kids: �تاثیر خوب گذاشتن / موفق بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
well behavior and debonair human is really beautiful: �انسان خوش رفتار و متمدن واقعا زیبا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the master of coin finds the money: �عاقبت، جوینده یابنده است
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
something rests on somebody’s shoulders: مسئول چیزی / کاری بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
through and t keep a civil tongue in your head: �حرف دهنت رو بفهم درست صحبت کن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the meal was nothing special: غذا معمولی بود/ جالب نبود
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wishes won’t wash dishes: معنی جمله: با آرزو کردن ظرف ها شسته ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
why did you slam the door: چرا اینقدر در رو محکم بستی؟
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
something be on somebody’s shoulders: مسئول چیزی / کاری بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
where there's will there's a way: خواستن توانستن است
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the news spread like wildfire: اخبار / شایعه مثل برق/به سرعت پخش ش ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
why don’t you pop in: �چراسری نمیزنی؟
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sth be on somebody’s shoulders: مسئول چیزی / کاری بودن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what’s bothering you: �چرا ناراحتی؟ / چی شده؟
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the pleasure is all mine: باعث افتخار و خوشحالی بنده است
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s a good fun: قصه ی قشنگیه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take a leaf from someone’s book: �از کسی سر مشق گرفتن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can not get blood from a turnip: �روغن از دستش نمی چکه
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the account is overdrawn: حساب موجودی نداره ( مقروض به بانک )
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to affect piety: جانماز آب کشیدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
something important hos come up to me: �کاری برام پیش اومد
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when good cheer is lacking our friends will be packing: قربون بند کیفتم تا پول داری رفیقتم
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take sth on board: انتقادپذیری ( پذیرفتن ایده )
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we’re living at a close quarters: زندگیشان رو با . . . میچرخونن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sth important hos come up to me: �کاری برام پیش اومد
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take something on board: انتقادپذیری ( پذیرفتن ایده )
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the account's overdrawn: حساب موجودی نداره ( مقروض به بانک )
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
something went to dog: فلان چیز به فنا رفت
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get the bit between the teeth: آستین همت را بالا زدن
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the apple of sb’s eye: نور چشمی
٣ ماه پیش