نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he starts to ravenously run his hands across her body: او حریصانه شروع به مالیدن ( نوازش ی ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he wants the police to enforce the law and arrest the men: او از پلیس می خواست تا قانون رو اجر ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
who is your favorite writer: نویسنده مورد علاقه شما کیست؟
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fate was so decreed: قسمت چنین بود
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we have opposite opinions on almost everything: ما تقریباً در مورد همه چیز نظرات مت ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the visuals in that movie were totally trippy: تصاویر اون فیلم کاملاً تریپی بودن. ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this is not legitimate and don't try to justify your mistakes: این مشروع نیست و سعی نکن اشتباهاتت ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she survived the accident: او از حادثه جان سالم به در برد. su ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the baby has cute round cheeks: بچه لپ های گرد و بامزه ای داره.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the celebrity's run in with the press made headlines: برخورد آن سلبریتی با مطبوعات تیتر خ ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i froze waiting outside for an hour: یک ساعت بیرون منتظر ماندم و از سرما ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you have to enforce classroom discipline or there is chaos: مجبوری نظم رو در کلاس اجرا کنی وگرن ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's got me twisted: نیتیو ها معنی های مختلفی براش آوردن ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your voice is my favorite sound: صدای شما صدای مورد علاقه ی من است
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they live in the house opposite ours: اونا تو خونه روبروی ما زندگی می کنن ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he tossed the ball to his friend: او توپ را به دوستش پرت کرد toss= پر ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you do as i say i don't think you'll run into any trouble: اگر همین کاری که می گم را بکنی فکر ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's round the number up to 100: بیا عدد رو به ۱۰۰ گرد کنیم.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
despite his intelligence he has always been a sucker for get rich quick schemes: با وجود هوشش، او همیشه فریب طرح های ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
toss the salad with dressing: سالاد را با سس مخلوط کن Toss=مخلوط ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
from fate there is no escape: از سرنوشت گریزی نیست
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my favorite game is jumping rop: بازی مورد علاقه من طناب زدن است
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to slay a mighty dragon because it was his pest: تا یه اژدهای قوی رو بکشن، چون مزاحم ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's run through the presentation one more time before the meeting: بیا قبل از جلسه یک بار دیگر ارائه ر ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the opposite side of the street is quieter: طرف مقابل خیابون ساکت تره.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nothing can justify breaking laws: هیچ چیز نمیتونه قانون شکنی رو توجیه ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the dam will upset the ecological balance: این سد توازن بوم شناختی را به هم خو ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that dream i had last night was trippy: خوابی که دیشب دیدم خیلی عجیب بود. ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
some plants produce suckers to grow new shoots and spread across the ground: برخی گیاهان مکنده هایی تولید می کنن ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rob and michele reiner are also survived by two children: راب و میشل رایـنر دو فرزند بازمانده ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please round the total to the nearest dollar: لطفاً کل مبلغ رو به نزدیک ترین دلار ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i froze when i saw the snake: وقتی مار را دیدم خشکم زد.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they had a run in during the meeting but resolved it quickly: آن ها در جلسه یک **کشمکش کوتاه** دا ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to plan or intend to do something: برنامه ریزی کردن برای انجام کاری.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is got me twisted: نیتیو ها معنی های مختلفی براش آوردن ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's toss a coin to decide: بیایید سکه ای بیندازیم تا تصمیم بگی ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what's the opposite of early: 'زود' برعکسش چیه؟
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lack of fuel immobilized the enemy: نبود سوخت دشمن را فلج کرد.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to my eye: اصطلاح to my eye معنای به نظر من می ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she froze during the presentation: وسط ارائه، ذهنش قفل شد.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he had a run in with the police last night: او شب گذشته با پلیس درگیری داشت.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we need to round down the estimated cost to be safe: برای اطمینان، باید هزینه تخمینی رو ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the little boy held his cherry flavored sucker tightly while watching the clown perform tricks: پسر بچه آب نبات چوبی با طعم گیلاس خ ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they propose to buy a new car: اونها قصد خرید ماشین نو دارند.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is got me twisted: نیتیو ها معنی های مختلفی براش آوردن ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his run ins with the law were the result of his reckless behavior: درگیری های او با قانون نتیجه رفتار ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the road runs along the coast: جاده امتداد ساحل رو دنبال می کرد
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mom teaches how to love but dad teach us how to survive: مادر به ما یاد می دهد که چگونه دوست ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
combat game: بازی رزمی
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
​time is running out: وقت دارد تمام می شود!
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm trying to get a new visa but the embassy staff keep giving me the runaround: می خوام ویزای جدید بگیرم، کارمند سف ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
potential costumer: در بازاریابی یعنی مشتری بالقوه که ب ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a ripple of applause ran through the crowd: موجی از کف زدن و هلهله در میان جمعی ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she's got me twisted: نیتیو ها معنی های مختلفی براش آوردن ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nocturnal rounds: گردش های شبانه
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i've always been a sucker for adventure which is why i travel to dangerous places: من همیشه عاشق ماجراجویی بوده ام، به ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to do something for an aim: چیزی را انجام دادن برای رسیدن به هد ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she tamed the dragon: او اژدها رو رام کرد.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to my eye the windows seem out of proportion: به نظر من، پنجره ها اندازه نیستند.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the unexpected news tossed her plans for the weekend into disarray: خبر غیرمنتظره برنامه های او برای آخ ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is suddenly in an interdimensional state where time is not relevant: ناگهان در یک وضعیت بین الابعادی قرا ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the tradition survived for centuries: این سنت قرن ها دوام آورد. survive ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a minor road: جاده فرعی
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an executive came to pitch a series of worrying observations: یک مجری آمد تا مجموعه ای از مشاهدات ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he expected to get the runaround but surprisingly the store offered him a refund: انتظار داشت جواب سربالا بدن ولی فرو ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
run into difficulties: به مشکل خوردن
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the epics of homer: حماسه های هومر
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pitch of a sound: زیر و بمی صدا
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the singer's pitch was perfect: زیر و بم صدای خواننده عالی بود.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that guy is such a sucker he always lends money to people who never pay him back: آن مرد خیلی ساده لوح است؛ او همیشه ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hollow charge round: گلوله ای که خرج انفجاری را حمل میکن ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he tamed the dragon: او اژدها رو رام کرد.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she eyed natalia jealously: او با حسادت به ناتالیا چشم دوخت.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he always seems distant and never shares much about his personal life: او همیشه سرد و غیرصمیمی به نظر می ر ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my phone froze and i had to restart it: گوشیم هنگ کرد و مجبور شدم ری استارت ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gittes tosses down the photos in disgust: گیتس با انزجار عکس ها را به پایین پ ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
interdimensional universe: عالم میان بُعدی
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i had a minor problem in math test: من ی مشکل کوچیک تو امتحان ریاضی داش ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is sick and twisted: کار زشت و عجیب وغریبه
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
​we can't make any more cookies because we have run out of flour: ما نمی توانیم دیگر کلوچه درست کنیم، ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he every day telling me some advice: اون هر روز منو نصیحت میکنه یا اون ه ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the purpose of advertising is to increase sales: هدف از تبلیغات ، افزایش فروش است.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how can i survive this: چگونه میشه جون سالم در ببرم
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't gawk at people: به مردم زل نزن gawk ( رفتاری – غیرر ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rumbling in the guts: قار و قور شکم
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
semi final round: مرحله نیمه نهایی round=مرحله ( در م ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he has a minor illness: او یک بیماری جزئی ( کوچک ) دارد
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he screwed the paper up and tossed it into the fire: کاغذ را مچاله کرد و به آتش انداخت.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the system freezes when too many users log in: سیستم با ورود کاربران زیاد قفل می ک ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i hope we don't have any more run ins like that in the future: امیدوارم در آینده دیگر با چنین درگی ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her words kept running through my mind: حرفاش مدام تو ذهنم بود ( جریان داشت ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
run into a traffic jam: به ترافیک خوردن
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
endless pain: درد بی پایان
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a big hollywood epic: یک فیلم بزرگ حماسی هالیوود.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
media pitch: نامه تبلیغاتی برای رسانه
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he spoke in a low pitch: او با صدای بم صحبت می کرد.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am yours to tame: من فرمانبردار تو هستم
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she grew distant after the argument: او پس از مشاجره سرد و بی ارتباط شد. ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the octopus used its powerful suckers to grip the rock and avoid being swept away by the current: هشت پا از مکنده های قوی خود برای گر ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her voice rose to a high pitch: صدای او به زیرترین حد خود رسید.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm yours to tame: من فرمانبردار تو هستم
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
suddenly the ground rumbled and began to shake: ناگهان زمین با غرشی شروع به لرزیدن ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pitch of the bolts: فاصله بین پیچ ها
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i've only got ten rounds of ammunition left: فقط ده تا گلوله دارم
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
suzy tossed her bag on to the sofa: سوزی کیفش را روی مبل پرت کرد.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she has a minor illness: او یک بیماری جزئی ( کوچک ) دارد
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they had a run in at the bar and things got out of hand: آن ها در بار با هم دچار درگیری شدند ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my friend is interested in local custom: دوست من به آداب و رسوم محلی علاقه م ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
electricity is running through this cable: الکتریسیته جریان داره/برقراره تو ای ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tourists gawked at the street performers: توریست ها با تعجب به هنرمندای خیابو ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the government froze fuel prices: دولت قیمت سوخت را ثابت نگه داشت.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he stood there like a gawk: مثل یه زل زن وایستاده بود. gawk ( ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's sick and twisted: کار زشت و عجیب وغریبه
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the car ran out of gas in the middle of nowhere: بنزین ماشین در ناکجاآباد تمام شد.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
combat is finished: مبارزه تمومه - پیکار تمومه
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i just happened to live there: کاملا اتفاقی من اونجا زندگی میکردم! ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they are giving you the ronaround: دارن شما رو سر میدوانن، دنبال نخود ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they froze the project due to budget issues: پروژه به خاطر مشکلات بودجه ای متوقف ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't have time to finish this project my patience is running out: وقت ندارم این پروژه را تمام کنم؛ صب ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they had let the office accommodation become rundown and shabby: اونا گذاشته بودن وسایل ( راحتی ) دف ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a four inch opening in the diaphragm and esophagus: یک سوراخ چهار اینچی در دیافراگم و م ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a traditional epic poem: یک شعر قهرمانانه باستانی
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i kind of ran into him last night: دیشب اتفاقی دیدمش یا بهش برخوردم !
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they're giving you the runaround: دارن شما رو سر میدوانن، دنبال نخود ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
custom control: کنترل کردن گمرک
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she had a run in with her boss over the project: او در مورد پروژه با رئیسش دچار درگی ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
their epic journey: سفر و سیاحت جانانه آنها
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he closed himself up: همه چی رو توی خودش ریخت
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an angry muttering ran through the crowd: جمعیت با ناراحتی زیر لب غرغرکنان ( ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i looked it up in three different dictionaries: من آن واژه را در سه فرهنگ لغت مختلف ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was accused of having sex with a minor: متهم شد که با یه شخص زیر سن قانونی ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
richards fired a few rounds: ریچارد چند گلوله شلیک کرد
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an epic car: ماشین خفن epic=خفن درسته معنی مستقی ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she closed herself up: همه چی رو توی خودش ریخت
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your trains are different than ours: قطارهای شما با مال ما متفاوت است.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a shiver of fear ran through his body: ترسی افتاده بود به جونش
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was trying to run me over: سعی داشت زیرم بگیره
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the bank froze his account: بانک حسابش را مسدود کرد.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it helps me stay grounded: به من کمک می کند تا استوار بمانم gr ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i've been running around all day: تمام روز رو این ور و اون ور دویدم ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the company's funds are running out: وجوه مالی شرکت دارد به اتمام می رسد ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i suddenly found myself running down the street: ناگهان خودم رو درحال راه رفتن در خی ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
blunt and abrupt: بی پرده و تند
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we need to repair the outside wall: باید دیوار بیرونی را تعمیر کنیم.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am late the meeting ran over: دیر کردم، جلسه طول کشید!
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
assets were frozen by court order: دارایی ها به دستور دادگاه توقیف شدن ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the battery has run down: باتری ضعیف شده .
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he ran his fingers through his hair and looked up at me: او انگشتاش رو سریع تو موهاش کشید و ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my pen will run out: خودکارم تموم بشه
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this concern is well grounded: این نگرانی منطقی است.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
here's a quick run down of today's headlines: اینم یه مرور سریع از تیترهای امروز. ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the government is secretly running down the troop levels: دولت تعداد سربازان را مخفیانه کاهش ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her argument is well grounded in research: استدلالش حساب شده و مبتنی بر تحقیقا ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a deep creek runs through the property: یه نهر عمیق جاری بود تو اون ملک
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the video froze on the last frame: تصویر ویدئو روی فریم آخر ثابت ماند.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he pulled himself free and ran off: جان خودش ( از تله/بند ) آزاد کرد و ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm late the meeting ran over: دیر کردم، جلسه طول کشید!
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
outside income: درآمد دیگری
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she took a stunning close up of him: یک عکس فوق العاده از او گرفت
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no i live by my own but my family does live close by: نه تنهایی زندگی میکنم ولی خانواده ا ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my doctor said i was looking run down: دکتر به من گفت که بیمار به نظر می ر ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
does it stop outside the bank: اتوبوس دقیقا کنار یا روبروی بانک نگ ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's a well grounded person who doesn't jump to conclusions: آدمی منطقی و متعادل که زود قضاوت نم ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that moment is frozen in my memory: آن لحظه در ذهنم منجمد شده است.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a river running down the mountain: رودی از کوه جاری می شود.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was unable to continue with his job: او قادر نبود به شغلش ادامه بدهد.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
john pulled himself free and ran off: جان خودش ( از تله/بند ) آزاد کرد و ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
shrilly: با صدای تیز
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he often plays outside: او اغلب بیرون بازی می کنند.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he ran a comb through his hair: پسره موهاش سریع شونه کشید ( شونه ر ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the claim was well grounded and accepted by the court: ادعا مستدل بود و دادگاه پذیرفتش. w ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tears started to run down her cheeks: اشک از گونه هایش سرازیر شد.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she got run over and killed by unknown people: او بوسیله افراد ناشناس زیرگرفته و ک ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
trains run on rails: قطارها روی ریل حرکت می کنند
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
discussions continued throughout the year: گفتگوها سراسر طول سال دنبال شد. / گ ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rainwater runs off it: باران از آن پس زده میشود
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if i'm really honest: اگر بخوام ( خیلی ) صادق باشم
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
since he took that extra job he's really run himself down: از وقتی اون کار جانبی رو شروع کرده، ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you'll run the battery down if you leave your car lights on: اگر چراغ های ماشین روشن بماند باتری ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a runaway truck: یک کامیونِ ترمز بریده
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we are keen to continue this relationship: ما مشتاق ادامه داشتن این رابطه هستی ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is awful quite: بدجوری ساکته! awful اگر پیش از یک ص ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
these batteries can be recharged when they run down: اگر این باتریها خالی شوند دوباره قا ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he tried to pick up the gun that was lying close by: اون مرد سعی کرد تفنگی رو که نزدیک ش ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's always running himself down: او اغلب خودش را تخریب می کند.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you give me a run down of the budget: میشه یه خلاصه از بودجه بهم بدی؟ run ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the manager gave a run down of the new strategy: مدیر یه مرور کلی از استراتژی جدید ا ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we've got them surrounded close in: محاصرشون کردیم، نزدیک تر بشید ( حلق ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
two masked men on motorbikes tried to run me down: دو مرد نقاب پوش موتور سوار می خواست ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am feeling rather run down at present: درحال حاضر بیشتر احساس ضعف دارم
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the blades on these scissors are too dull: تیغه های روی این قیچی خیلی کندن.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
run yourself down: نا کار کردن خود، از پا انداختن خود ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she's awful quite: بدجوری ساکته! awful اگر پیش از یک ص ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the room froze when he entered: وقتی وارد شد، فضا ناگهان ساکت و سنگ ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a runaway train: یک قطارِ ترمز بریده
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he ran away from home when he was only twelve: او تنها دوازده ساله از خانه فرار کر ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his willingness to continue in office: میل او برای باقی ماندن در مسئولیت.
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's awful quite: بدجوری ساکته! awful اگر پیش از یک ص ...
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
deepfreeze: انجماد شدید یا رکود کامل
جدید ١٨ ساعت پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a runaway trolley: یک واگن برقی خارج از کنترل
جدید ١٨ ساعت پیش