نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't you dare try and justify what you're doing: دیگه نبینم سعی کنی و کارت رو توجیه ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a losing proposition: پیشنهاد بد فرجام
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i like to wear loose clothing: من دوست دارم لباس های گشاد بپوشم.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
where do i stand: کجام یا کجا قرار میگیرم؟ ( چه نمره ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on the loose: ول شدن ( مجرم یا حیوانی خطرناک ) از ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the parallels with another very famous case are plain to see: بموازات با مورد بسیار مشهور دیگری ق ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
somebody tapped me on the shoulder: یه نفر بر شانه ام زد.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you know where you stand: میدونی جایگاهت چیه؟
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is a killer on the loose: یه قاتل داره همینجور برا خودش ول می ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
someone tapped me on the shoulder: یه نفر بر شانه ام زد.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
turn off the tap: شیر آب را ببندید
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she has a loose tooth: او یک دندان لق دارد
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after being caught he decided to sing and cooperate with the police: بعد از دستگیری، تصمیم گرفت اعتراف ک ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was fond of poking his head through john's doorway to ask for a paper: دوست داشت سرش را از در دفترِ جان بی ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ship wake: آب شیارِ کَشتی رشته موج عقب کِشتی ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
remember me to your father please: لطفا از قول من به پدرت سلام برسون
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it stands to reason that: منطقیه که واضحه که منطقی است که این ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there's a killer on the loose: یه قاتل داره همینجور برا خودش ول می ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't remember his name: من نمیتوانم اسم او را به خاطر بیاور ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm trying to lose weight so i'm skipping lunch today: چون می خواهم لاغر شوم امروز از خورد ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loose schedule: برنامه زمانی انعطاف پذیر
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tap somebody on the shoulder: بر شانه کسی زدن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you don't want to go to jail you better start singing: اگر نمی خواهی زندان بروی، بهتر است ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so turn it up and let the music get you loose: پس صدای موزیک رو ببر بالا و بزار که ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
turn on the tap: شیر آب را باز کنید
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it must be remembered: البته باید به خاطر داشت، باید خاطرن ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i skipped class and went to the park instead: از رفتن به کلاس صرف نظر کردم و به پ ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let the beat just get you loose: بذار ضرب موسیقی دیوونه ات کنه.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he suspected that his phone had been tapped: وی مشکوک به شنود گوشی اش شد.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tightening the loose: حلقه طناب را تنگ کردن ( در مضیقه و ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not rigidly organized: انعطاف پذیر
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't remember: نمیتوانم به یاد بیاورم.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the suspect sang like a canary and revealed all the details of the crime: متهم مثل یک قناری لو داد و تمام جزئ ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
poke my heart: تاثیر بر احساسات / منقلب شدن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
are you seeing anyone at the moment: الان کسی رو میبینی؟ گاهی seeing به ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my stomach's growling: شکمم داره غور غور میکنی / خیلی گشنم ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the movie was a total flop at the box office: فیلم تو گیشه افتضاح بود. flop ( اس ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
growl all you want: هر چقدر میخوای غر بزن.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you must not skip class unexcused absence will lower your grade: نباید از کلاس صرف نظر کنی ، غیبت غی ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the team was humming along: تیم یکنواخت پیش می رفت hum= صدای پی ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tap or bottled: آب شرب از شیر آب ( عامیانه ) یا آّ ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tap someone on the shoulder: بر شانه کسی زدن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
passengers pay for individual bus journeys by tapping their bank cards on a reader when they get on: مسافرین حین سوارشدن به اتوبوس، کارت ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
working in a library as i do i have all this information on tap: کار کردن تو کتابخونه باعث شده که اط ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i woke up with a headache: من با سردرد ( از خواب ) بیدار شدم.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his plan flopped after just one week: برنامه ش فقط بعد از یه هفته شکست خو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you flip the burgers on the grill: می تونی برگرها رو روی کباب پز برگرد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they're getting too dark: خیلی دارن تیره می شن.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
and the flip: و بلعکس
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they flip sneakers online for double the price: کفش ها رو آنلاین می خرن و دو برابر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she flipped that house in two months: اون خونه رو تو دو ماه خرید و فروخت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he flips drugs for profit: مواد می خره ارزون، گرون تر می فروشه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he flipped the phone over to check the back: گوشی رو برگردوند تا پشتش رو ببینه.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
just flip that switch and the screen goes dark: فقط اون دکمه رو بزن، صفحه خاموش می ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i flipped the battery saver setting and it made a huge difference: تنظیم صرفه جویی باتری رو زدم و خیلی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i flop into my chair: روی صندلی ام ولو می شوم flop= با صد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm just a flop: من فقط یه آدم بی عرضه ( بازنده؛ بدش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he flopped onto the couch after work: بعد از کار ولو شد روی مبل. flop ( ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's your turn flip a card from the top of the deck: نوبت توئه. یک کارت از روی دسته برگر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
which cities across iran are better for flipping house: کدام شهرهای ایران برای بخر بفروش خا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we want to explore the national parks this summer: ما می خواهیم این تابستان پارک های م ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have exposed you: من تو را رسوا کردم ( فاش کردم اسرار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't expose this plant to direct sunlight: قرار نده این گیاه را در معرض نور مس ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the documentary served as an expos of the fashion industry’s labor practices: این مستند به عنوان افشاگری درباره ی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the customer threatened to sue the restaurant over food poisoning: مشتری تهدید کرد که به دلیل مسمومیت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we explored the old castle: ما قلعه قدیمی را کاوش کردیم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
suing for peace: درخواست کردن برای صلح
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's explore the city's hidden gems: بیایید گوهرهای پنهان شهر را کاوش کن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he sued for negligence: او برای سهل انگاری و قصور اقامه دعو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they decided to explore the hiking trails: آنها تصمیم گرفتند مسیرهای پیاده روی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if the builders don't fulfil their side of the contract we'll sue: اگر سازندگان به تعهدات خود در قرارد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i work out every night: من هر شب در باشگاه بدنسازی , تمرین ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
exploring iceland's north west: سیاحت کردن و گشتن در شمال غرب ایسلن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we haven't worked out all the details ourselves: ما خودمان همه جزئیات را بررسی نکرده ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she decided to sue the company for wrongful termination: او تصمیم گرفت از شرکت به دلیل اخراج ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they explored all the possibilities: آنها همه ی احتمالات را بررسی و مطال ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
quit flipping me off: نگاه خیرتو از من بردار flip عامیانش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they want to explore the new museum: آنها میخواهند موزه جدید را کاوش کنن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he threw the ball to the dog: او توپ را به سمت سگ پرتاب کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
companies exploring for oil: شرکت ها در پی نفت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i wanted to be an actor that didn't work out: می خواستم هنرپیشه شوم که جور نشد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the police asked him to throw the weapon on the ground: پلیس از او خواست اسلحه را روی زمین ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they were sent to explore unknown regions of africa: آنها برای کاوش در مناطق ناشناخته آف ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
just bear with me we'll work something out: یه کم بهم وقت بده/یه لحظه اجازه بده ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the children were encouraged to explore mathematics: بچه ها تشویق شدند تا ریاضیات را ( ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we will get across the river somehow: باید هرجور بشه از رودخونه رد شیم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she probably knew it wasn't going to work out that way: به احتمال زیاد می دانست که این اتفا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you need to explore your feelings on this subject more carefully: باید با دقت بیشتری روی احساساتتون ح ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the bill works out at $15 each: هر کدوم از قبض ها 15 دلار درمیاد wo ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
but somehow i couldn't: ولی خب نمی توانستم/ ولی انگار نمی ت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the book explores a number of controversial issues: این کتاب پیرامون تعدادی از مسائل بح ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the company is suing a former employee: این شرکت یک کار مند سابق را تحت پیگ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
researchers are exploring how language is acquired by children: محققان در حال تجزیه و تحلیل نحوه فر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if we go by taxi it's going to work out very expensive: اگر با تاکسی بریم خیلی گرون درمیاد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am just browsing thanks: من فقط دارن ویترین ها رو تماشا میکن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was so angry he almost flipped the table in frustration: آنقدر عصبانی بود که تقریباً میز را ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the prince decided to throw a fancy ball and invited every lady of the land to come: شاهزاده تصمیم گرفت که مهمونی بالماس ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't work these instructions out: من نمی توانم ا‍ز این دستورالعمل ها ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my dog loves to roll around and flip himself over on his back in the grass: سگم عاشق غلط زدن و پشت و رو کردن خو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throwing a big free party: برگزاری یک مهمانی بزرگ رایگان
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the doctor explored the wound: explore ( زخم ) آزمایش کردن با استف ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please flip to page 20 in your textbook: لطفاً کتابتون رو به صفحه ۲۰ برگردون ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
serve the throw: به معنی مفید بودن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't stand this situation i want everything to work out: نمی تونم این وضعیت رو تحمل کنم ، می ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how to throw a party: چگونه یک مهمانی برگزار کنیم؟ throw= ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mary heaved herself out of bed: ماری خودش را روی تخت کشاند مری خود ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flip over fish in pan: ماهی را از این رو به آنرو کن . ( دس ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they plan to marry next year: آنها قصد دارند سال آینده ازدواج کنن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you were going to go away what are you doing here: قرار بود بری مسافرت، پس اینجا چیکار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am just browsing: فقط دارم نگاه می کنم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if i eat that stuff i'm gonna heave for sure: اگه اون چیزو بخورم، مطمئنم دل و رود ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flip the record: آنطرف کاست را بگذار بشنویم ( در کا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i threw these parties because i wanted to see you: من این مهمانی ها را ترتیب دادم چون ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we didn't have much in common our relationship didn't workout: زیاد تفاهم نداشتیم. ارتباطمون به جا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm just browsing thanks: من فقط دارن ویترین ها رو تماشا میکن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be a flip about something: بی تفاوت بودن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we want to throw a party for my father's retirement: ما میخوایم برای بازنشستگی پدرم یه م ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they married in a small ceremony: آنها در یک مراسم کوچک ازدواج کردند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flip one's hair: با یک حرکت سریع دست، موهاش رو از جل ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
michael's shoulders heaved with silent laughter: شانه های میخاییل به شدت بالا و پایی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have brilliant advice for you: یه توصیه ارزشمند برات دارم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flip turn: در ورزش شنا موقعی که شناگر به انتها ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she wants to marry someone kind: او می خواهد با یک فرد مهربان ازدواج ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you never your at mercy of the life on the others: اختیار زندگیت رو به کسی نده
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we had to heave on the rope holding the anchor to get it on board: ما مجبور شدیم طنابی که لنگر را نگه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he went back into the bar handily flipped his gun into the air: او برگشت به سمت کافه ، ماهرانه اسلح ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i really liked to go away but it didn't work out: واقعا دلم میخواست برم مسافرت، ولی ن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he asked her to marry him: او از او خواست با او ازدواج کند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he has no mercy for anyone: او نسبت به هیچ کس رحم ندارد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he doesn't bother about money: او به خودش زحمت نمیدهد ( خودش را اذ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at dog' mercy: در چنگ سگ mercy گاهی به معنیه سلطه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i heaved up on the floor: روی زمین استفراغ کردم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you could marry it to the second circle: شما میتوانستید این را به حلقه دوم پ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't bother about the rug: خودت را اذیت نکن بخاطر این قالیچه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the sea heaved up and down beneath the boat: دریا به شدت در زیر قایق بالا و پایی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have brilliant advice for you never your at mercy of the life on the others: یه توصیه ارزشمند برات دارم اختیار ز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you want to spoil yourself go to the pubs: اگر می خواهی خوش بگذرونی برو به بار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the food will spoil if you don't keep it in the fridge: اگه غذا رو توی یخچال نگه نداری، فاس ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's bad to whisper in ear in gatherings: زمزمه ( پچ پچ ) کردن در گوش در دور ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
speak in whisper baby is asleep: آروم صحبت کن بچه خوابه.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't whisper no one is hear: کسی اینجا نیست، پچ پچ نکن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to stutter: با لکنت حرف زدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he began to stammer: او شروع کرد به لکنت زبان پیدا کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he had a stammer: او یک لکنت زبان داشت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he whispered: او زیر لب گفت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she whispered: او زیر لب گفت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is a connoisseur of fine wines: او کارشناس خبره شراب های مرغوب است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a rip in my sleeve: یک پارگی در آستینم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's a connoisseur of classical music: او متخصص و عاشق موسیقی کلاسیک است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
only a true connoisseur can appreciate the subtle flavors of this dish: فقط یک کارشناس واقعی می تواند طعم ه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't bother to: خودت را به زحمت ننداز . . . . وقت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a sad or happy face: یک چهره غمگین/خوشحال
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rip something: پاره کردن چیزی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
banana stalk: "ساقه موز" یا "مغز ساقه موز" شبیه ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cheese connoisseur: پنیر شناس ( کسی که متخصص تشخیص انوا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
headphone connoisseur: خوره هدفون، هدفون باز connoisseur=خ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he faced once with a candidate he considered boring: او یک بار با داوطلبی روبرو شد که او ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she turned and faced him: او برگشت و رو به او کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he necked his pint and ordered another: لیوانشو یه نفس زد و یکی دیگه سفارش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
save your breath he won't listen: الکی خودت و خسته نکن ( گل لگد کردن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're still cold: هنوزم خیلی پرتی! cold ( مخصوصاً در ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her tongue runs on wheels: اون زیادی زر میزنه، کله مورچه خورده
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she's faced with a difficult decision: او با تصمیم سختی مواجه است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
catching breath: نفس گرفتن بعد دوییدن و کار های فیزی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
notice somebody: متوجه حضور کسی شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the company is facing a financial crisis: شرکت با بحران مالی مواجه است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
notice someone: متوجه حضور کسی شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dry mouth makes my breath smell bad: خشکی دهان باعث ایجاد بوی بد میشه.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
notice something: متوجه حضور چیزی شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a round face: یک صورت گرد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there's a big rip in the sleeve: یک پارگی بزرگ در آستین وجود دارد ri ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
notice sth: متوجه حضور چیزی شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hot and cold food is available in the cafeteria: غذای گرم و سرد در کافه تریا موجود ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he walked across the street: او از عرض خیابان رد شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be opposite sb or sth so that your face or front is toward them: در مقابل کسی یا چیزی قرار بگیرید تا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we necked a few shots before heading out: چندتا شات رو یه نفس زدیم قبل از رفت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his quick tongue is going to get him into trouble someday: زبان تیزی داره که ممکنه تو دردسر بن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm cold turn the heating up: من سردم است. بخاری را بیشتر کن.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take sb's breath away: نفس کسی را بردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be opposite somebody or something so that your face or front is toward them: در مقابل کسی یا چیزی قرار بگیرید تا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't neck it take your time: یه نفس نزن، آروم بخور! neck ( رفتار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his tongue runs on wheels: اون زیادی زر میزنه کله مورچه خورده
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i detest: من بیزارم من به بدی از آن شهادت می ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
trail went cold after 100 miles but it's headed north: ردشون بعد از ۱۰۰ مایل از بین رفت، و ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
most of the rooms face the sea: بیشتر اتاق ها رو به دریا هستند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't neck it: یه نفس نزن neck ( رفتار – پرانرژی ی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take someone's breath away: نفس کسی را بردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
blue is a cold color: آبی رنگ سردی است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she rips on skis like a pro: مثل حرفه ای ها اسکی می کنه—واقعاً م ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are being a little eccentric and dumb since interrupt me anytime: شما کمی احمق و عجیب هستید زیرا هر ل ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sorry to bother: ببخشید که مزاحم میشم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your father is beeping on the phone: پدرت پشت خطه ( مثلا داری با یکی تل ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do not fall short for love: برای عشق کوتاهی نکنیم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her manner was cold and distant: رفتار او سرد و بیگانه بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pant with exhaustion: از خستگی نفس نفس زدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stick one's tongue out: زبان خود را نشان دادن، ( برای تحقیر ...
١ هفته پیش